ارژنگ نورایی –
هجدهمین برنامهی رادیو فنگ با عنوان «مازورفورمیسم» ما را بر آن داشت تا نگاهی به دیدگاههای گردانندهگانِ این رادیوی اینترنتی پیرامون مسالهی رفورم و تببین خط نادرستِ حاکم بر این رادیو در چگونگی مرزبندی با رفورمیسم بیاندازیم. شناخت انواع گرایشات رفورمیستی و نقدِ مارکسیستی هر نوعی از رفورمیسم یکی از نیازهای مبرم جنبش انقلابی و کمونیستی امروز ایران است. بهویژه آنکه هر از چند گاهی شاهد این مساله هستیم که بخشی از نیروهایی که خود را چپ و رادیکال و حتا کمونیست میدانند با دلایل و بهانههای گوناگون به سمت رفورمیسم یا جناحی از بورژوازی و حاکمیت رژیم اسلامی گرایش مییابند. آخرین نمونهی آن انتخابات ریاست جمهوری رژیم در سال ۸۸ بود که تعدادی از شخصیتها، محافل و احزابی که خود را جزئی از طیف بی در و پیکرِ «چپ» میدانستند، با به رسمیت شناختن بازی انتخاباتِ جمهوریاسلامی، پشتِ سرِ کاندیداهای جناحی از حاکمیت ایستادند و این مساله بارِ دیگر به وضوح نشان داد که رفورمیسم در اشکال گوناگونِ راست و چپ مدام بازتولید میشود و نقد و مبارزه با این گرایش یک بار برای همیشه نیست و نخواهد بود. به درازای تاریخِ مارکسیسم و جنبش کمونیستی، گرایشات و تمایلات رفورمیستی نیز داخل این جنبش و همچنین داخل طبقهی کارگر وجود داشته است. همچنانکه مبارزه و افشای رفورمیسم نیز همواره یکی از وظایف و دغدغههای کمونیستهای انقلابی بوده و خواهد بود.
پیش از پرداختن به اصلِ مطلب، طرح دو نکته را جهتِ روشنتر شدن بحث و سهولتِ پیشبُرد آن لازم میدانیم:
نخست اینکه ما اصطلاحِ اصلاحطلب یا رفورمیست را بیانگر ماهیت واقعی آن بخشهایی از حاکمیت جمهوری اسلامی که از سال۷۶ به نام «اصلاحطلبان» و هم اکنون «رهبرانِ جنبش سبز» معروف شدهاند نمیدانیم. از نظر ما برای این جناح از بورژوازی ایران، لفظِ درستتر ترمیمطلب است. چرا که انگیزهی اصلیِ ایشان از هرگونه تغییر و دگرگونی در درجهی اول تضمینِ حیات رژیم جمهوری اسلامی ولو با برچسپ و رنگ و لعاب جدید است و ابزارشان البته جانِ تازه بخشیدن (refresh) به همین ساختار بورژوایی و همین رژیم موجود است. با این وجود در این نوشته به طریق معمول از همان اصطلاح رایج و البته نادقیق اصلاحطلب در مورد این نیروها استفاده شده است.
دوم- ممکن است با این بحث روبرو شویم که«گردانندهگانِ رادیو فنگ در داخلِ ایران هستند و از این نظر در طرح صریح دیدگاههایشان محدودیت دارند». به نظر ما این مساله در مورد رادیو فنگیها خیلی مصداق ندارد و معتقدیم مسالهی اصلی؛ ایراد در خط و نگاه ایشان به مسالهی رفورم و انقلاب است و نه محدودیتهای طرح آزادانهی دیدگاهها، و دیگر اینکه نفس کار علنیِ این چنینی، خود بیانگر و معلول همین خط و نگرش نادرست به مبارزه در شرایط حاکم بر ایران است.
پس از شکست جنبش سال ۸۸ و بهویژه بالفعل شدن تمام پتانسیلهای توهمِ رفورم و به پایان رسیدن ایدهی اصلاحطلبی در چهارچوب رژیم اسلامی، گرایشی بهویژه از میان بخشهای چپ جریان سبز که ما از آن به «چپِ سبز» (GREEN LEFT) تعبیر میکنیم برآمدند که با حمله به اشخاصی از اصلاحطلبانِ داخل حاکمیت، ژِست پرچمداری و پیشگامیِ ضدیّت با رفورمیسم و مخالفت با اصلاحطلبی و حتا ارتقای جنبش را گرفتند. شبنامهی میخک شاید معروفترین تریبون چنین گرایشی بود که ما در همان مقطع انتشار آن به نقد دیدگاههایاش پرداختیم.۱ این گرایش با هدف قرار دادن برخی از رهبران و چهرههای اصلاحطلب و حتا حملههای به ظاهر بیرحمانه به آنها یک درک محدود از ضدیّت با رفورمیسم را جلو میگذارد که در ذات خود، درکی همهجانبه و انقلابی نیست و اساساً هنوز بند نافاَش به اشکال پیدا و پنهان گوناگونی به ایدهها و باورهای رفورمیستی وصل است. مازورفورمیسم و رادیو فنگ نیز در کلیتاَش از همین گرایش و همین خط پیروی میکنند. برنامه دو قسمت دارد: بخش نخست با حمله به محمد خاتمی و ماجرای رأی دادن او در انتخابات اخیر و کلاً سالهای ریاست جمهوری وی شروع میشود و در بخش دوم شامل قرائت فصل هشتم کتاب«چرا حق با مارکس بود» اثر تری ایگلتون است که موضوع اصلی آن نسبت انقلاب و اصلاح در مارکسیسم است البته از دیدگاه ایگلتون که به اعتقاد ما حاوی درکهای نادرستی از ماهیت انقلاب و مسالهی قهر انقلابی و جمعبندی از تجارب دولتها و انقلابهای سوسیالیستی در قرن بیستم است.
در قسمت اول نوک اصلی حملهی رادیو فنگ متوجه محمد خاتمی است و دوران ریاست جمهوری وی و البته از چند فرد دیگر چون ابراهیم نبوی، مسعود بهنود، حمید دباشی، گنجی و غیره هم نام برده میشود. اولا سوال ما از این دوستان این است که ملاک و معیارشان برای شاخص قرار دادن این افراد به عنوان مصادیق مازورفورمیسم چیست؟ و چرا سیاههای از نام سایر رفورمیستها خصوصاً رفورمیستهای چپ نباید با همان صراحت کلامِ رادیو فنگ مورد نقد و خطاب قرار گیرند؟ مثلا چرا امثال تاجزاده، امیرارجمند، مزروعی، بهزاد نبوی، رمضانزاده، امینزاده، حجاریان، رهنورد و غیره از این دایره کنار گذاشته شدهاند؟ آیا به صرف زندان بودن و تحت فشار قرار داشتن از سوی رژیم؟ ملی مذهبیهایِ ذاتاً رفورمیست چرا در این لیست قرار ندارند؟ چرا نامی از چپهای سبز برده نشده است؟ مثلا مرتضا محیط که با تفسیر به رأی کردن برخی آثار و نظرات مارکس و لنین و مائو تمام قد پشت جریان رفورمیستی سبز ایستاده است و رهبران سبز را یک روز حافظ استقلالِ ضدِ امپریالیستی ایران میداند و یک روز پیش قراول اقتصادِ دولتی و عدالتِ اجتماعی و دموکراسیِ تودهای. چرا مراد فرهادپور و حلقهی رخدادش که افق سوژهی حساسِ هگلیشان به«یا حسین، میرحسین» ختم شد و رخدادِ رهاییبخش را یک روز در دوم خرداد ۷۶ و یک روز در نخست وزیر امام یافتند، نباید جزو این قماش باشند؟ فداییان اکثریت و فرخ نگهدار، حزب توده و علی خدایی، کاظم علمداری و نیره توحیدی و یک دو جین چپِ سابق و سوسیالدموکرات و لیبرالِ امروزی کجای این قصه جای میگیرند؟ با پیگیریِ این اسامی خط و درک ناقص و قسمیِ رادیو فنگ از رفورمیسم روشنتر میشود. سوال دوم ما این است که مگر دوگانهی رفورم و انقلاب در ایران فقط خاصِ اصلاحطلبانِ حکومتی و خاتمی میشود؟ چرا دوستان رادیو فنگ کمپین یک میلیون امضاء را که مجموعهای از گرایشات رفورمیستی و محافظهکارانه تا فمنیستهای پروامپریالیست است را نباید به عنوان تجسم رفورمیسم قلمداد کنند؟ مگر نه این است که کمپینیها در تمام سالهای اخیر یک چشم به بیت آیات عظام قم داشتند و یک چشم به راهروهای مجلس؟ چرا رأی دادن خاتمی و عملکردِ امثال نبوی و دباشی مستوجب چنان الفاظی است و عملکرد و تئوریهای کمپینیها نه؟ از این زاویه رادیو فنگ نه ضد هر نوعی از رفورمیسم بلکه ضد جناح خاصی از ترمیمطلبانِ رژیم اسلامی است. به اعتقاد ما شاخص صحیح در مرزبندی میان رفورم و انقلاب در شرایط امروز سه چیز است: ۱) برنامهی اقتصادی و سیاسی یک جریان که بیانگرِ ماهیت طبقاتی آن است، ۲) فعلیّت انقلاب سوسیالیستی و باور به این مساله که زمینهی عینیِ کافی جهت انقلاب وجود دارد پس باید به دنبال تدارک و سازماندهی عنصر ذهنی آن یعنی حزب پیشگامِ کمونیست رفت و ۳) ضرورت رهبری انقلاب و جنبش از سوی پرولتاریا و توسط حزب کمونیست به عنوان پیشگامِ پرولتاریا. حال آنکه رادیو فنگ پدیدهی رفورمیسم را ورای مبارزهی طبقاتی قرار میدهد و رفورمیست بودن را نه بر اساس چشماندازِ طبقاتی و برنامهی سیاسیِ افراد و جریانات بلکه کاملا شخصی و بر اساس موقعیت ایشان مثلا در زندان بودن یا نبودن، صراحتِ کلام، پیشینهی سیاسی، واکنشهای افراد به مسائل روز، تحت فشار قرار داشتن از سوی حاکمیت و غیره ارزیابی میکند. با معیارهای واقعی و طبقاتیِ متمایز کنندهی انقلاب و رفورم یعنی چشماندازِ طبقاتی و فعلیّت انقلاب و هژمونی و رهبری آن فرق چندانی میان خاتمی و موسوی، کروبی و موسوی خوئینیها، دباشی و فرهادپور، گنجی و نگهدار و کمپین یک میلیون امضاء و مجمع روحانیون مبارز و غیره وجود ندارد. همه ایشان در یک چیز مشترکاند؛ نفی فعلیّت انقلاب و سپردن قدرت سیاسی و رهبری جنبش اجتماعی به بورژوازی. کما اینکه مثلا موسوی و کروبی پیش از دستگیری و در جریان قانون حذف سوبسیدها از سوی دولت احمدینژاد، مخالفتی با نفس این قانون بورژوایی و ضدِ کارگری نداشتند بلکه دعوا بر سر زمان آن و مجری آن بود. همچنانکه از زاویهی منافع کارگران و دیگر اقشار فرودست جامعهی ایران تفاوت چندانی میان برنامههای اقتصادی و سیاسی این دو با خاتمی یا رفسنجانی و حتا احمدینژاد وجود نداشت. برای مخاطبِ رادیو فنگ روشن نیست چرا خاتمی رفورمیست است و موسوی نیست! و اساسا مخاطب، ربط استدلالات رادیو فنگیها مثل صراحت کلام موسوی که ظاهراً خیلی«شفاف و قشنگ» است، یا مخالفتاَش با کیشِ شخصیت در جریان روز تولدش، یا اینکه در بالاترین نهادهای فرهنگی(ضد فرهنگی) رژیم کار فرهنگیاش!!! را میکرده و با رسیدن کارد به استخوان برای«نجات کشورش» پا به عرصهی انتخابات گذاشته را با ضدِ رفورمیست بودن و از آن مهمتر انقلابی بودنِ موسوی متوجه نمیشود. اگر چه در اغتشاش حاکم بر خط و برنامهی رادیو فنگ در جایی چنین میشنویم که: «اساساً ایدهی اصلاحات، ایدهی حفظ وضع موجود است» و گویی این گزاره قرار است ره به انقلاب و ضرورت آن ببرد اما انقلابی دانستن موسوی خود بیانگرِ ماهیتِ به غایت غلط و انحرافیِ درک رادیو فنگیها از انقلاب است. اینکه چقدر انقلابِ مدنظر رادیو فنگ با انقلاب از نظر موسوی که سودای بازگشت به دوران خمینی را دارد[اصولاً در آن مناظره با احمدینژاد منظور موسوی از انقلابی بودن مرادف بود با در«خط امام» بودن و وفاداریاش به انقلابگری از نوع خمینیستی آن] تجانس و تشابه دارند را باید به دست زمان و تاریخ سپرد!
۱۵ سال پس از شروع داستان اصلاحات در ایران، سه سال پس از انتخابات سال ۸۸ به مثابهی تیر خلاص به توهم رفورم، در زمانهای که بخش وسیعی از کار بهدستان و سلاخان و مجریان رژیم اسلامی سالها است از ضرورت ایجاد اصلاحات در بخشی یا حتا تمام حاکمیت سخن میگویند و تعدادی از آیتاللهها و حاکمان شرع و حجج اسلامِ مرتجع از اصلاحات و رفورم میگویند، اینکه رادیو فنگ با حمله به چند شخصیت از لشگرِ اصلاحطلبان[و نه نفس رفورمیسم و تمام گرایشات حامی آن] و توسل به فصلی از کتابِ تری ایگلتون به فکر رفع سوءتفاهم از دوگانهی انقلاب– اصلاح افتاده است آن هم با بیان جملاتی از این دست که«هر انقلاب شکلی از اصلاحات است» و یا متذکر شدن لزوم «گاهی تند رفتن» از زبان احمد زیدآبادی را هرگز نمیتوان نقدِ بیمحابا و گسست از رفورمیسم و تبلیغ انقلاب و اندیشیدن به چگونگی تدارک آن نام نهاد و از این نظر باید گفت رادیو فنگ هنوز دچار شکلی از رفورم یا نیمه رفورمیسم است. باور به امر انقلاب سوسیالیستی و ضرورت و فعلیّت آن در شرایط امروز ایران نیازمند یک گسستِ تمام عیار از هر نوع رفورمیسم و هر نوع اندیشه و باور ترمیمطلبانه و اصلاحطلبانه است. بدون قطع امید از انواع و اقسام درکها و برنامههای رفورمیستی نمیتوان افقِ انقلاب را ترسیم کرد و به بیانِ دیگر میزان مماشات یک جریان یا خط سیاسی با رفورم و رفورمیستها بیانگرِ فاصلهی آن جریان از امر انقلاب و فعلیت آن است. در تحلیل مشخص از شرایط مشخصِ امروز ایران نسبت انقلاب و اصلاح بیش از هر وقت دیگری نمودار نسبت تباین و آنتاگونیسم است. آن هم در شرایطی که نیروهای انقلابی و سطح گرایش تودهها به ضرورت انقلاب چنان است که باید معنای واقعی واژهی«تغییر» را از هرگونه توهمِ اصلاح و احتمالِ رفورم جدا کرد و چنین اثبات کرد که هر نوع تغییر ریشهای و واقعی به نفع موقعیت طبقهی کارگر و سایر اقشار زحمتکِش جامعه جز با سرنگونی تمامیّت رژیم جمهوری اسلامی و بورژوازی حاکم بر ایران یعنی یک انقلاب اجتماعی ممکن نخواهد بود. در ایران امروز فقط آنگاه میتوان حرف از انقلاب و فعلیّت آن زد که از همین امروز با گسستن از هرگونه رفورم و رفورمیسمی برای انقلاب و قیام تدارک دید و مبارزه کرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
بی محابا غلط است، بی مهابا درست است
جمعه, ۱۶ام تیر, ۱۳۹۶