نویسنده: دِلفین مینویی
مترجم: عطیه سادات میرخانی
ناشر: انتشارات هیرمند
تاریخ چاپ: ۱۳۹۴ (۲۰۱۴)
من نجود هستم، روایت زندگی کودک همسری است که پس از رنجها و شکنجههای بسیار ازدست شوهر و مادرشوهر فرار میکند، به صنعا میرود و به دادگاه پناه میبرد تا شاید از دست شوهرش نجات پیدا کند و به کودکیاش برگردد. این کتاب سرگذشت بسیاری از کودک همسران در کشورهای خاورمیانه، آفریقا و کشورهای آسیایی است که به دلیل فقر، سنت و مذهب کودکی نکرده و زن میشوند.
نجودعلی، دختر ۱۰ سالهای از کشور یمن است. او نه شناسنامه دارد و نه سواد. همراه با خواهران و برادارنش در صنعا گدایی میکند و در نهایت در سن ۹ سالگی به عقد مردی در می آید که او را هیولا می نامد. مردها پشت درهای بسته قرارشان را گذاشتند و او شد عروسی که حتی شیرینی هم در آن روزنامیمون برایش نیاوردند. تنها هدیه ی او نقابی است که مادر بر کف دستش میگذارد تا دیگر بدون آن به خیابان قدم نگذارد. نجود اکنون همسر داشت.
هیولا او را به دورترین روستا که محل زندگی خودش است میبرد، با وحشیگری مطلق به او تجاوز می کند و هرروز برای کام گرفتن از دخترک ۹ ساله کتک و شکنجهاش میدهد.
نجود مثل مادرش و هزاران مادرهای دیگر در ۹ سالگی زن میشود، اما تفاوتی است میان او و مادرش و مادرهای دیگر. او کودکیاش را میخواهد، مدرسه را میخواهد، نمیخواهد سرنوشت خواهرانش را داشته باشد و خواهر کوچکترش نیز سرنوشت او را پیدا کند. نجود خود را به دست تقدیر و سرنوشت نمیسپارد. کوچک زن بزرگی که تاثیری عمیق بر جهان میگذارد.
نجود میگوید، ازطلاق چیزی نمیدانستم فکر میکردم فقط آدم بزرگها طلاق میگیرند. وقتی جلوی قاضی میایستد میگوید طلاق میخواهم، من این هیولا را نمیخواهم. قاضی وقتی از او میپرسد دوشیزه هستی یا خانم شدی، میگوید خانم شدم، و این سرآغاز دادگاهی جنجالی در صنعا میگردد، دخترک ۹-۱۰ ساله ای که جسارت کرده و میخواهد بر خلاف آداب و رسوم کشورقدم بردارد. نجود می گوید هرگز فکر نمی کردم که این کار من باعث شود تا دیگر دختران هم سن من جرات رفتن به دادگاه را پیدا کنند و درخواست طلاق نمایند.
او از وکیلی که قاضی برایش تعیین کرده می گوید، “شادا”، زنی متفاوت از زنانی که او میشناسد. “شادا” نقابی به چهره ندارد. برخلاف زنان روستای نجود که بعد از ازدواج باید نقاب به چهره بزنند تا نامحرم نبیندشان. شادا که از فعالین جنبش زنان است ، به جمعیت زنان و خبرنگاران اطلاع میدهد که از شروع دادگاه تا پایان دادگاه، نجود تحت حمایت شادا و جمعیت زنان قرار میگیرد.
نجود وقتی که وارد دادگاه شد میدانست که دیگر نمیتواند به خانه برگردد، اما رهایی از هیولا برایش مهم تر از هرچیز دیگری بود. قاضی به او میگوید مسیر طلاق طولانی است و شاید شکست بخورد.
«روز دادگاه سختترین روز زندگی من بود، وحشت از پدرم و ترس از هیولا که من را باخود ببرد. قاضی از پدرم و هیولا سئوال میکرد و آنها دروغ میگفتند.»
پس از روزها و هفتههای طولانی کابوسها تمام میشود و دادگاه حکم به طلاق میدهد. بیرون دادگاه مملو از زنان و مردانی است که برای او هدیه، پول و گل آوردهاند. برای سنت شکن ۱۰ ساله.
نجود از خواهران و برادراناش میگوید، و نویسنده ریزترین و تلخترین رنجهای زندگی خانوادهی او را به قلم میکشد. درطول خواندن کتاب، خواننده بارها و بارها از خود می پرسد که اگر من جای نجود بودم و در سن ۹-۱۰ سالگی بی سواد و نا آشنا با تمام قوانین آیا میتوانستم چنین جسارتی را داشته باشم تا تنها به دادگاه بروم؟
نویسنده کتاب، دلفین مینویی،ازطرف مادر فرانسوی و از طرف پدر ایرانی است. او یکی از گزارش گران روزنامه فیگارو و کارشناس خاورمیانه است. او تاکنون دو جایزه ارزشمند را دریافت کرده است. جایزه آلبرت لوند برای گزارشهایش درباره ایران و عراق درسال ۲۰۰۶ و جایزه Ailleurs درسال ۲۰۱۶ برای کتاب ” من از تهران برای شما مینویسم” .
کتاب من نجود هستم به زبانهای انگلیسی و فارسی نیز ترجمه شده است. این کتاب در سال ۲۰۱۲ یکی از پرفروشترین کتاب ها در آمریکا بود.
کشور ایران با قانونی کردن ازدواج کودکان ۹ ساله، سالانه بیش از ۴۰ هزار کودک همسردارد. امیدوارم کتاب” من نجود هستم” تاثیری بر جنبش زنان علیه کودک همسری در سراسر جهان بگذارد. این کتاب تنها ۱۲۴ صفحه است اما به اندازهی تمام دردهای کودک همسرانی که در سراسر جهان قربانی خشونت جنسی، فقر، سنت و مذهب شدهاند حرف برای گفتن دارد.
نویسنده معرفی کتاب: فرح
۱۵ فوریه ۲۰۲۱
لینک به صفحه کتاب در سایت انتشارات هیرمند
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.