اجبار گذراندن واحد درسی طب سنتی برای دانشجویان پزشکی در ایران
بنا بر اعلام معاون آموزشی وزارت بهداشت نظام ولایت فقیه در روز ۱۹ خرداد ۹۹، « درس آشنایی با مبانی طب سنتی و مکمل جهت دانشجویان دورههای دکتری عمومی (پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی) تمامی دانشجویان این دورهها صرف نظر از سال ورود به تحصیل» الزامی شده است.
وقتی کرونا مشغول قارهنوردی در سرتاسر گیتی شد و نظام برای مقاصد اقتصادی مرزهای کشور را به روز آن باز کرد، فاجعه در کشور رخ نمود.
مانند همیشه عدهای در نظام به جای پرداختن و تکیه بر علم پزشکی و دستاورهای علمی روز که حاصل سالیان رنج و تحقیق دانشمندان جهان است، به روشهای موهوم مانند درمان کرونا با طب سنتی روی آوردند.
نتیجه بلافاصله مشخص شد، فاجعه بالا گرفت و نظام ولایت فقیه بلافاصله مجبور شد بساط این غائله را جمع کند.
اما واپسگرایانی که داعیه مبارزه با کرونا این روشها را داشتند از پای ننشستند و به پیش تاختند، آنان نظام ولایت فقیه را مامن خوبی برای پیشبرد نیات خود میدیدند جایی که واپسگرایی و ارتجاع در آن، جزء لاینفک حکومت است.
ناشناخته بودن کرونا میتواند دلیل کنونی بروز و میدان دادن به آنچه طب سنتی نامیده میشود در نظام ولایت فقیه باشد.
عباس تبریزیان که از مدافعان طب سنتی و از مخالفان پزشکی حرفهای در بهمن ۹۸، یکی از کتابهای درسی مشهور رشته پزشکی با عنوان «اصول پزشکی داخلی هاریسون» را آتش زد.
این اقدام ارتجاعی با انتقادات گسترده روبرو شد. سه پزشک به اتهام «توهین به تبریزیان» به شصت ضربه شلاق محکوم شدند!
پس از شیوع کرونا نیز آخوند محمد استوار میمندی؛ مدیر حوزه علمیه فارس اعلام کرد «کرونا ثابت کرد علم روز قدرت پاسخگویی به نیازهای بشر را ندارد و باید در آن تجدید نظر صورت بگیرد».
به عبارت دیگر در نظام ولایت فقیه که همواره کلید واژهی «دشمن» ورد زبان سران نظام است حال که ناشناختگی ویروس به درستی موجب تعجب موقت علم پزشکی مدرن شده است، نظام از این حربه استفاده سیاسی میکند تا با آن اهداف ایدئولوژیک خود را در عرصه داخلی و برای بدنه ریزشی خود پیش ببرد.
مضاف بر آن بر طبل بیسرانجامی علم پزشکی مدرن میکوبد و کشورهای پیشرفته و توسعهیافته را که پیشروان این علم هستند زیر ضرب انتقاد و عدم کارایی میبرد و از در کینه با آنها در میآید، هرچند این تئوریها جز خنده مخاطب، برای نظام نتیجهای ندارد اما از این اقدامات نظام چیز دیگری نمیتوان برداشت کرد.
از سوی دیگر این رویکرد در فقدان سیستم پزشکی کارآ و کارآمد در نظام ولایت فقیه، که به دنبال ویرانگری این نظام، پوستهای از آن باقی نمانده، مجال جولان پیدا میکند و با پشتوانهی خرافهگرایان نظام که در حوزههای خلافت اسلامی پنهان شدهاند، به پیش میتازد تا بدانجا که به اجبار جزء واحدهای درسی رشتههای پزشکی میشود.
به کارکرد طب سنتی به معنای استفاده از داروهای گیاهی در علم پزشکی مدرن نیز اذعان میشود و منکری در این زمینه نمیتوان یافت.
اما آنچه در نظام ولایت فقیه به عنوان طب سنتی یا طب اسلامی مطرح میشود صرفا ناشی از مطالعه چند کتاب در مورد خواص برخی گیاهان است که با چاشنی روایات و احادیثی که دستگاه خلافت برای سودجویی در بسیاری موارد اقدام به صنع و جعل آنها میشود، ترکیب میشود تا مورد استفادهی نیات و مقاصد ارتجاعی خلافت ارتجاعی نظام قرار گیرد.
بدون شک بدون داشتن پشتوانهای در سران نظام این امکان وجود نداشت تا مروجان و دارندگان اهرم فشار این موضوع را بر سیستم آموزش پزشکی تحمیل کنند. نمونه راس نظام ولایت فقیه و ولی آن یعنی خامنهای، مصداق این سخن است.
از سالیان پیش خامنهای خود شخصا مروج این گونه افکار در نظام ولایت فقیه بوده است به عنوان نمونه وی در سال ۱۳۸۶، به احمدینژاد پیشنهاد کرده بود که «طب سنتی از جمله کارهایی است که میتواند باب جدیدی در مسائل کلان مربوط به بهداشت و درمان بگشاید.»
این سیاست در سالهای بعد نیز از سوی خامنهای بر نظام سلامت و پزشکی نظام الزام و اجبار شد. خامنهای در سال ۹۳، در یکی از بندهای «سیاستهای کلی در حوزه سلامت» که به روحانی ابلاغ کرد بر «استفاده از ظرفیتهای طب سنتی در درمان بیماریها و خودمراقبتی» تاکید کرد.
محمد سعیدی، نماینده ولی فقیه و «امام جمعه» قم، در دیداری که آبان ۱۳۹۵با عباس تبریزیان داشت، خواستار آن شد که طب اسلامی به عنوان یکی از دروس حوزه علمیه تدریس شود.
نتیجه این سیاست در راس نظام آن چیزی است که خود را در اجباری شدن طب سنتی در واحدهای درسی علوم پزشکی در حال حاضر نشان داد.
این باور برای همگان قابل قبول است که وقتی راس نظام فارغ از غیرعلمی بودن این امر، بر آن تاکید میکند راه برای واپسگرایان هموار و آنها جاده را برای ترکتازی خود صاف و بیسنگلاخ میبینند.
این ترکتازی برای مروجان خرافهای که در نظام عرضه میشود آنجا بیشتر میدان پیدا میکند که به دلیل فقر و مسکنت اقشار محروم که در حاکمیت ولایت فقیه، شمار آنها بیشمار گشته است، از پرداخت هزینههای سرسامآور درمان و پزشکی نوین در نظام عاجزند و ناچار بخشی از آنها به دام این روشهای غیرعلمی و صاحبان آن میافتند.
پیشتر از این نیز، این روند در تاریخ ایران سابقه دارد. در زمان امیر کبیر نخستین برنامه واکسیناسیون به فرمان وی آغاز گشت، چند روز بعد به امیر کبیر خبر داده شد که برخی از آخوندها در کشور شایعه کردهاند که «واکسنزدن باعث ورود جن به خون میشود»!
عده زیادی از مردم بر اثر تبلغیات آخوندها سر باز زدند و برخی نیز برای فرار از واکسیناسیون در خانههای خود پنهان گشتند. امیر کبیر از این واقعه گریست.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.