خاطرات دانشجویی،بی فکری عمیق-قسمت یازدهم

«مدتی این مثنوی تاخیر شد»؛در آخر حکایت دهم سخن روزگار شکری بدان جایگاه رسانیدم که با ایستادگی رفقا و فشار اساتید احکام انضباطی کاهش پیدا کرد و اندک زمانی باز «صلح مسلح» افتاد و یاران پی کارخویش گرفتند و فضای سیاسی کشور نیز تحت شعاع انتخابات ریاست جمهوری پیش رو قرار گرفت.و در همان ماه اردیبهشت بود که بعد از ۱۲ ترم فارغ التحصیل شدم و دانشگاه اجازه نداد تا انتخابات ۸۸ دانشجو بمانم.

دو هفته بعد اعتصابات، معاونت فرهنگی مرا خواست و اعلام کرد با استقلال دانشگاه نوشیروانی از دانشگاه مازندران شما دیگر دانشجو این دانشگاه محسوب نمی شوید و از آنجایی که دیگر واحدی ندارید ممنوع الورود هستید،ناچارا هفته بعد علی رغم میلم به بابلسر رفتم تا تسویه حساب کنم که متوجه شدم یک درس را بدون آن که پیش نیازش را پاس کنم گذرانده ام،به نوشیروانی بازگشتم، حراست مانع ورودم شد،شرح ماجرا گفتم،ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شدند تا همان روز کار را یکسره کنند،یکی از نگهبانان مرا به اتاق معاونت فرهنگی برد و با اجازه رئیس دانشگاه واحد پیش نیاز را از ترم ۷ به ترم ۵ جابه جا کردند و بدون آنکه فرصت ورود به صحن دانشگاه را بدهند مرا راهی بابلسر کردند،دو روز بعد از بابلسر با من تماس گرفتند که جابه جای واحد باعث مشروطی شما شده و اگر نمره تغییر نکند باید تا بررسی در کمیسیون منتظر بمانید چرا که ۴ ترم مشروط شده اید،سراسیمه به نوشیروانی رفتم و باز قصه شروع شد،با کلی جنجال توانستم وارد دانشگاه بشوم،حراست بدش نمی آمد که کار من به کمیسیون بکشد و همچنان ممنوع الورود باقی بمانم،فرصت خوبی برای انتقام گیری بود،اما با وساطتت دکتر واثقی (رئیس فعلی دانشگاه) استاد مربوطه دو نمره به نمره چندین ترم پیش خود اضافه کرد و من از خطر جستم،هنوز بعد از گذشت سال ها یکی از کابوس های من همین اخراج آموزشی است که گه گاهی خوابش را می بینم.

در حکایت های پیش رو در دو باب سخن برانم، یک روزهای تبلیغ انتخابات و دیگری بازداشت های بعد از آن،و دومی را با تفصیل بیشتر خواهم نوشت که عجائب و نوادر در آن سخت بسیار است.

حکایت انتخابات،کروبی یا موسوی

اندک زمانی که از دولت محمود گذشت، بسیاری از اصولگریان حامی او دریافتند که الفاظ محمود اکثرا غلط و سقط(سهو و خطا) است و خطابات و عباراتش همه مشوش؛این چون حال آنان بود حال مخالفانش حدس توان زد،کشور با شتاب به سمت پرتگاهی میرفت که همه خود را در آن مقصر می دیدند،دانشجویان بابت تحریم انتخابات ۸۴ و اصلاح طلبان بابت اشتباهات ۸ ساله شان، القصه باد هر دو قوم بنشست و به فکر چاره افتادند که به اصل ـ که سرنوشت کشور بودـ نگرند و به فرع ـ که اختلافات قدیمی بود- دل مشغول ندارند،و این قصه دراز است و مشهور،شرح نکنم و این قدر کفایت باشد که خواننده یادآورد که احوال بر ما چون می گذشت.

سرانجام از اردوگاه اصلاحات دو کاندیدا آماده رقابت شدند موسوی و کروبی؛هر دو پرسابقه و شناخته شده،اما از همان ابتدا اطرافیان موسوی دل وی بر ما(انجمنی های طیف علامه تحکیم) گران کرده بودند و او ما را به مشافهه (رو در رو سخن گفتن) نمی پذیرفت و پیغام ها را نیز بی پاسخ رها می کرد،این رفتار سخت برما اثر کرده بود و میان ما با او به صلح نبود و از اینرو اکثریت به کروبی امید بستیم گرچه پیروزی اش را نامحتمل می پنداشتیم.

و ما (انجمن نوشیروانی) را پیش از انتخابات با کروبی مصاحبت افتاده بود،در آن روز که بعد از بازداشت ۸۶ به دفتر او رفته بودیم و بسیار اعزاز(عزیز شمردن) و نواخت یافتیم (عکسش در پیوست بیارم)،و از این رو دل ما بر وی نرم تر بود.از سوی دیگر کروبی سازی بود که مستقل از خاتمی در اردوگاه اصلاحات می نواخت و تفاهم با او راحت تر بود،اما عدت و آلت و لشکر بسیار نداشت چرا که پشتش به هاشمی و خاتمی قوی نبود.جمله این دلایل و دلایل بسیار دیگر که مجال پرداختن به آن نیست سبب شد ما در ستاد کروبی فعال شویم.

اما فریضه(واجب) است این نکته باز نمودن که بین شورای عمومی انجمن و شورای مرکزی در فقره انتخابات اختلاف بسیار افتاد و اندک کدورتی نیز پیش آمد،اکثریت شورای مرکزی به تحریم انتخابات رای دادند و اکثریت شورای عمومی به مشارکت و حمایت از کروبی، در نهایت بعد از چندین روز که پیغام می رفت و می آمد کار بر این قرار گرفت که رای انجمن در تحکیم با مدافعین مشارکت و حمایت از کروبی باشد و در دانشگاه انجمن تحریمی باقی بماند.

و از آن دوران اقاصیص( ج قصه) بسیار در خاطره دارم که فقط چند قصه اینجا بیارم تا سخن دراز نشود

اول مجاهدتی بود که دانشجویان ستاره دار کردند،آنقدر تجمع و تحصن و مصاحبه و لابی کردند که صدای ستاره داران -که دولت محمود وجود آنها را از اساس نفی می کرد -از صدا و سیما ملی (بخوانید میلی) شنیده شد و وزارت آموزش عالی و اطلاعات را سخت گران آمد اینکار(در پیوست چند عکس بیارم).

دوم آن که برای اولین بار مطالبه نه به حجاب اجباری به همت جنبش دانشجویی در ستادها تبدیل به یک مطالبه سیاسی و انتخاباتی شد و در سطح شهرها در کارناوال های انتخاباتی شنیده می شد،و این کاری خرد نبود که رفت، حتی بسیاری از اصلاح طلبان این شعار را بسیار رادیکال می پنداشتند و همراهی نمی کردند اما توان مقابله نداشتند،خوب بخاطر دارم در بابل بچه های ستاد کروبی که در شعارها پیش رو بودند در سطح شهر این مطالبه را فراگیر کردند،یک شب که در اوج تبلیغات بود به اشتباه به جای شعار «حجاب اختیاری،حق زن ایرانی» شعار می دادیم «حجاب اختیاری،حق مسلم ماست»، پیرمردی مرا کنار کشید و پرسید مگ شما پسرها هم حجاب می گذارید،از تعجب چند عابر گمان کرده بودم یکجای کار می لنگد ولی درنمی یافتم مشکل کار کجاست،پیش خودم گمان کردم چون شعار رادیکالی ست همگان متعجب شده اند.

سوم آن که ستاد دانشجوی کروبی در بابل، چنان از جان و دل مایه گذاشته بود که روزی که کروبی به دانشگاه ما آمد از دیدن آن همه جمعیت سخت به وجد آمده بود واطرافیان نزدیکش بعدها چندین بار پیغام فرستادند و تشکر کردند و گفتند بهترین تجربه کروبی در دانشگاه بود.

چهارم اما مواجه ما با میرحسین بود در دانشگاه مازندران، که بسیاری از حامیان موسوی از انجمن نوشیروانی دل آزرده شدند و اختلافات بالا گرفت و از این رو که اهمیت موضوع بسیار است متن صحبت های نماینده انجمن نوشیروانی (محسن برزگر)،و واکنش موسوی به آن را عینا بیاورم تا خوانندگان را صورت نبندد که من از خویش می نویسم. این قصه از آن رو اینجا می آورم تا در حکایات آتی که به ماجرای فردای بعد از انتخابات می پردازم یعنی روزهای که کار بر همه تنگ شد،خوانندگان را فایده ای حاصل شود و بدانند چه کسانی در کنار موسوی در دفاع از حق مردم ایستادند و چه کسانی راه عافیت در پیش گرفتند و این حکایت اینجا به پایان می برم

متن کامل سخنان نماینده انجمن اسلامی دانشگاه بابل بدین شرح است:

درود بر تمامی دانسجویان زندانی که نماد مقاومت جنبش دانشجویی هستند و درود بر دانشجویان ستاره دار که ستاره هایشان مدال افتخار هر دانشجوی آزاده ای است. درود بر صدها دانشجوی محروم از تحصیل و درود بر شما، آقای میرحسین موسوی که با شهامت پا به عرصه انتخابات گذاشتید.

آقای میرحسین موسوی می گویند با ابهام و کلی گویی سخن می گویید، اطرافیانتان می گویند این تاکتیکی است که مورد هجمه اقتدار گرایان قرار نگیرید، آقای موسوی احمدی نژاد نیز با همین تاکتیک و شگرد های انتخاباتی به روی کار آمد، اما آن چیزی که امروز در کشور ما وجود ندارد اعتماد میان ملت و دولت است که فریب آن تاکتیک های کثیف را خوردند. و امروز نا امید و سرخورده چشم انتظار رئیس جمهور دیگر هستند.

آقای موسوی ما تجربه ۸ سال دولت اصلاحاتی را داشتیم که رئیس آن در جایی که باید می ایستاد و از حقوق ملتی که به او رای داده بود دفاع می کرد راه سازش با قدرت طلبان و سرکوب گران را در پیش گرفت که این سیاست مصلحت اندیش جز یاس و ناامیدی و منتهی شدن به دولت دیکتاتوری همچون دولت محمود احمدی نژاد ثمره ای نداشت.

ملت ایران در برگه های رای خود نام کسی را به عنوان رئیس جمهور می نویسد که صراحت در گفتار، صداقت در رفتار و شجاعت در دفاع از خواسته های به حق آنان را در عمل اثبات کرده باشد. ما رئیس جمهوری نمی خواهیم که مجری انتخابات ننگینی چون انتخابات مجلس هفتم باشد که در آن بیش از ۴۰۰۰ نفر رد صلاحیت شدند. ما رییس جمهوری نمی خواهیم که وقتی در انتخابات تقلب شد تنها به خدا نامه بنویسد. ما به فردی رای می دهیم که با شجاعت از آرای ملت صیانت کند.

آقای موسوی سوالات ما زیاد است. لطفا یادداشت بردارید. خواهش می کنم به همه آنها جواب دهید.امیدواریم کمبود وقت را توجیهی برای ابهام در گفتارتان نکنید چون جواب صریح نیازی به اطناب و درازگویی ندارد.

۱- شما و ما می دانیم که به گفته آیت ا.. منتظری قائم مقام وقت رهبری بیش از ۴۸۰۰ زندانی سیاسی در سال ۶۷ در دادگاه های چند دقیقه ای محکوم به اعدام شدند.شما در آن زمان نخست وزیر ایران بودید. شخص سوم مملکت. مسئول دفاع از حقوق ملت. چه توضیحی درباره سکوتتان دارید؟ آیا این سکوت به معنای رضایت شما بود؟ باز هم تاکید می کنیم با صراحت پاسخ دهید.

۲- بیست سال سکوت کردید. بیست سالی که ملت در آن وقایعی همچون قتل های زنجیره ای و حادثه تلخ ۱۸ تیر را به چشم دیدند. آیا ضرورتی نداشت که شما به عنوان پیشکسوت عرصه سیاست کشور، موضعی را اتخاذ می کردید؟

۳- آقای موسوی قانون اساسی موجود ظرفیت هایی را برای تحقق آزادی و دموکراسی فراهم کرده است ولی از آن بیشتر ظرفیت های پرورش دیکتاتوری و قدرتمند شدن عده ای خاص و قلیل را دارد. آیا برای رعایت هر چه بیشتر حقوق شهروندی، حقوق بشر و تحقق آزادی و دموکراسی واقعی در کشور اعتقادی به اصلاح قانون اساسی دارید تا بیش از این شاهد سرکوب و دیکتاتوری نباشیم.

۴- امروز ملت ما حقوق مسلم زیادی دارد که توسط اقتدارگرایان نادیده گرفته می شود نظیر آزادی بیان، آزادی اندیشه، انتخابات و مطبوعات آزاد و ده ها مورد دیگر.ملت ایران حق دارد بعد از تحمل زجر و سختی سال ها جنگ و انقلاب و هزاران مصیبت دیگر زندگی مرفه و توام با آرامش داشته باشد. آقای میرحسین موسوی آیا شما نیز اعتقاد دارید باید همه حقوق مسلم ملت ایران قربانی دیپلماسی پرهزینه بر سر داشتن یک حق انرژی هسته ای شود؟ آیا شما هم می پندارید تحریم بر ملت ما و رفاه و آسایش آنها تاثیر ندارد؟

۵- آقای موسوی شما در سخنرانی هایتان این مژده را به مردم دادید که گشت های مخوف ارشاد را از خیابان های شهرهایمان جمع خواهید کرد و فرماندهان نیروی انتظامی در جواب شما اعلام کردند که این موضوع در حیطه اختیارات رییس جمهوری نیست و کسانی که در این باره اظهارنظر می کنند. از قانون بی اطلاع اند. برای تحقق این وعده خود چه پاسخی را برای ملت دارید؟

۶- و اما آخرین سوال: شما از دانشجویان زندانی حمایت کردید و ستاره دار کردن آنها را محکوم نمودید در حالی که اکثر این دانشجویان عضو طیف علامه دفتر تحکیم وحدت بودند شما سه هفته است که به درخواست ملاقات اعضای شورای مرکزی طیف علامه دفتر تحکیم وحدت پاسخی ندادید. چگونه این پارادوکس را تحلیل می کنید؟ نظر خود را به صورت شفاف و بدون ابهام در مورد طیف علامه دفتر تحکیم وحدت و ۵۲ انجمن اسلامی زیرمجموعه آن بیان کنید. آیا دولت شما این بزرگترین اتحادیه دانشجویی را به رسمیت خواهد شناخت؟

ما از شما ۶ سوال صریح و شفاف پرسیدیم و از شما ۶ جواب صریح و شفاف می خواهیم. از اینکه صحبت های من به درازا کشید و شما تحمل کردید تشکر می کنم.

موسوی در حالیکه از پاسخ دادن به سوال های نماینده انجمن اسلامی بابل طفره رفت، با لحنی آکنده از خشم اعلام کرد که این ۶ سوال بیش تر شبیه یک بیانیه است تا مطالبات.

وی گفت: “من ۲۰ سال سکوت نکردم و با بستن فله ای مطبوعات مخالفت کرده ام”. او همچنین گفت: “من صراحتا با اصلاح قانون اساسی مخالفم. من دیدم که چه کسی آن قانون اساسی را امضا کرد. من نمی گویم شما کافرید ولی این مواضع ما را به جایی درست نخواهد برد”. وی در ادامه گفت: “من کاملا به این قانون اساسی معتقدم و با آن وفادار خواهم ماند”.

از نکات قابل توجه این برنامه زمانی بود که نماینده انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی نوشیروانی بابل مشغول پرسیدن سوال بود. در این هنگام مجری برنامه و ستاد میرحسین موسوی سعی می کردند تا میکروفون را از وی بگیرند که موفق نشدند ولی در عوض وقتی سوال نماینده انجمن درباره کشتار ۶۷ بیان می شد، صدای بلندگوها را به شدت کم کردند. نماینده انجمن اسلامی سه بار رو به میر حسین کرد و از او پرسید اجازه می دهید تا سوالاتم را ادامه دهم که هر سه بار میرحسین سرش را به پایین انداخت و حرفی نزد. این در حالی بود که میرحسین وقتی یک دانشجوی بسیجی درخواست تریبون کرده بود، گفت: “به او تریبون بدهید و بگذارید صحبتش را بکند”.

در انتهای این مراسم میرحسین موسوی به جای پاسخ دادن به سوالاتی که نماینده انجمن اسلامی صنعتی بابل مطرح کرده بود، از پاسخ گویی طفره رفت و در حالی که دانشجویان فریاد می زدند “میرحسین، ۶۷ ، جواب بده” سالن را ترک کرد.

همچنین دانشجویان چندین بار در میان حرف های نماینده انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی بابل شعار دادند “تحکیم طیف شیراز، نداریم، نداریم”.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)