یا چرا تحول ساختاری و دیسکورسیو باید همیشه دوطرفه باشد و نوع روابط و لحن گفتگو باید تغیییر ساختاری بکند. زیرا هر خشونت و تحریمی همیشه دو طرف دارد، خواه یکی بیشتر سهیم باشد و دیگری کمتر. اما همیشه دو طرف در آن سهیم هستند. همانطور که ظالم/مظلوم همدیگر را بازتولید می کنند.

داریوش برادری، روانشناس/روان درمانگر

اکنون جامعه ی مدنی باید صدایش را بلند و گسترده سازد و فریاد بزند که «واکسن بخرید! برجام نو ایجاد بکنید! به پارانوییا پایان بدهید! ما آرامش و دوستی با امریکا و جهان می خواهیم»!

یا چرا بعد از مردم آمریکا حال نوبت مردم ایران است که به سیاست تحریم و خشونت در حکومتشان نه بگویند!

واکنش پارانوییک آقای خامنه ایی و منع خرید واکسن از امریکا و اروپا، باعث خشم و اعتراض بحق مردم ایران و نیروهای مدنیش شده است. با انکه دولت ایران قبلا گفته بود که می خواهیم واکسن از امریکا بخریم ولی بخاطر تحریم بانکی امکان مبادلات ارزی نداریم ( که واقعا هم همینطور بوده است اما یادشان می رود که خودشان نیز در تولید این شرایط تحریم نقش داشتند و جدا از ضعفشان در مدیریت شرایط بحرانی). اما اقای خامنه ایی می خواهد حال اعمال قدرت بکند و حرف خویش را پیش ببرد. بنابراین دقیقا الان باید به این خشم و اعتراض مدنی هرچه بیشتر با هشتگهای درست مسیر و جهت داد و همزمان با کمک آن دقیقا کاری کرد که با رفتن ترامپ در ایران نیز بخش افراطی و خشن حول نظرات آقای خامنه ایی هر چه بیشتر ایزوله بشود و بکنار برود. این موقعیت مهمی برای جنبش مدنی ایران و پروسه ی دموکراسی خواهی ایرانی است و اینکه یکایک ما در وحدت و کثرتی مدرن حول شعار «خرید واکسن و تولید دوستی و برجام نو» بتوانیم تیر اصلی به ساختار دیکتاتوری را بزنیم که عاشق فضا و زبان سیاه/سفیدی و بحران افرین است و به این خاطر مخالف خنده و شادی و بازشدن راههای رابطه است.

از طرف دیگر خنده ام گرفت که برخی طرفداران سیاست «فشار حداکثری» و منجیشان ترامپ، ـ که اینروزها بایستی بعد از حمله هواداران ترامپ به کاپیتول حسابی سرافکنده و خجالت زده می شدند -، تا آقای خامنه ایی گفت که از. امریکا و انگلیس واکسن نخرید، گفتند دیدید سیاست ما درست بود و این حکومت به فکر مردمش نیست. به جای اینکه متوجه بشوند که وقتی تو به یک حکومت دیکتاتور یا تمامیت خواه می گویی و حکومتش به حالت سلطانی است، آنگاه باید چنین واکنشهای پارانوییک و بی توجه به مردم را انتظار داشته باشی. یعنی نه به آن دیکتاتور دیکتاتور گفتن شانُ و نه به این خواست شان که حالا از دیکتاتور و سلطان مدنظرشان می خواهند که دموکرات و انسانی برخورد بکند. اینکه به آنها باید گفت خودتان هم می فهمید چه می گویید. به جای اینکه سرانجام یاد بگیرند که ذایقه ی مدرن و مدنی چگونه می بیند و چگونه عمل می کند. انگار یادشان رفته است که آقای خامنه ایی مثل بخش نظامی حکومت از ابتدا به برجام هم بدبین بودند و او را نمی خواستند. مجبور بودند بهش تن بدهند و بعد هم هی گفتنند دیدید که راست می گفتیم و نمیشه به آمریکا اعتماد کرد. همانطور که هیچ حکومتی یکدست نیست، حتی حکومت تمامیت خواه. یعنی در همین حکومت و ساختارهایش بخشی وجود دارد که می خواهند سریعتر روابط با امریکا را باز بکنند و تحریمها را بشکنند. همانطور که بخشی افراطی خیال می کند تحریم و فشار باعث می شود که بهتر مردم را زیر تسلط داشته باشند. اما بخشی که خواهان بازشدن روابط است، دقیقا بخش اعظم ساختار بوروکراتیک دینی در میانه و پایین سیستم را تشکیل می دهد زیرا اکثرشان ضررها را می بینند و بشخصه نیز می چشند. همانطور که نمی توان متوجه اختلاف نظر روحانی/ظریف با خامنه ایی و طرفدارانش در این زمینه نبود با انکه هردو برای حفظ رژیم تلاش می کنند اما همزمان دوست دارند که خامنه ایی بیشتر به انها فضای عملی بدهد و کمتر در چنین تصمیم گیریهایی دخالت بکند. مشکل ما اما این است که بخش افراطی و خشن بدور رهبری خامنه ایی و هوادارانش و بدور ولی فقیه جمع شده است و قدرت سیاسی و مالی فراوانی چون سپاه و شورای رهبری دارد و دقیقا این جناح نمی خواهد روابط کامل از سر باز بشود و یا فضای تنش زا برطرف بشود. با انکه نمی خواهند درگیری مستقیم هم داشته باشند. زیرا می دانند از پس امریکا برنمی ایند و چنین جنگی پایان آنها خواهد بود و بدبختانه پایان کشور ما و پروسه ی دموکراسی خواهیش و اینکه به سرنوشت عراق یا سوریه دچار بشویم. آنها می خواهند حال این شروع ارتباط نو را بگونه ایی انجام بدهند که فضا با این حالت نیمه مسدود و یا سیاه/سفیدی بماند. فقط تا حدی باز بشود که بتوانند پولهایشان ازاد بشود و امکان خرید بیشتری داشته باشند. می خواهند کاری بکنند که زیاد جام زهر ننوشند.

همانطور که دیسکورسی که مخالف برجام و بازشدن راهها بود از یکسو بخش نظامی امریکایی/اسراییلی و متحدانش مثل عربستان بود و هست و از طرف دیگر بخش بشدت بنیادگرا و نظامی حکومت که دور خامنه ایی و سپاه جمع شده اند. با آنکه جناج امریکا و اسراییل بود که دیسکورس نوین برجام را شکاند تا منطقه را در بحران و سوداور برای خویش بسازد اما هر جنگ و خشونتی همیشه دو طرفه است و یک دولت مدرن می توانست به شیوه هایی بهتری به مقابله با این سیاست خشن ترامپ و هواداران تنش و بحران برود. همانطور که بخش افراطی حکومت ایران و در سپاه از شکست برجام خوشحال شدند. به این دلیل نیز امروز می بینیم که از یکسو ترامپ پوپولیست و سیاه/سفیدی تا لحظه ی اخر ضربه به دموکراسی و جهان می زند و از طرف دیگر آقای خامنه ایی و جناحش هرچه بیشتر خشن و پارانوییک برخورد می کنند. زیرا هر دیسکورسی همیشه دو جناح متقابل و همپیوند دارد. پس چه عجب که چه ترامپ و چه خامنه ایی این روزهای حرفهای پارانوییک می زنند و ترامپ حتی در این روزهای اخر زمامداریش هنوز هم بمب افکنهای هسته ایی را به منطقه بدور ایران می فرستد. به حدی که نانسی پلوسی رییس جناح دموکراتها و نفر سوم در امریکا بحق هراس دارد که او در این روزهای اخر از بمب هسته ایی استفاده بکند و می خواهند او را در مجلس سریعا استیضاح بکنند. یا خامنه ایی بدون توجه به وضعیت مردم و کشورش خواهان تحریم واکسن امریکایی است و اینکه برجام بدون امریکا جلو برود. چیزی که محال است. یا می بینیم که ترامپ و خامنه ایی هر دو بخاطر حرفهای تنش افرین و خشن شان در توییتر موقتا حسابشان بسته می شود.

بنابراین آنکه کمی ذایقه ی مدرن پیدا کرده باشد و یاد گرفته باشد که مثل رقیب و دشمنش سیاه/سفیدی یا پوپولیستی برخورد نکند، حال ازین فرصت مهم استفاده می کند و با عقب نشینی ترامپ و جنگ طلبان امریکایی از یکسو، از سوی دیگر با اعتراض عمومی و مشترک و اون لاینی و با هشتگهایی در مورد «واکسن بخریم و انسدادها را بشکنیم» باید کاری بکنند که خامنه ایی و جناح او هر چه بیشتر عقب برود و ضعیف تر بشود و جناحهای واقع گراتر حکومت مثل ظریف و روحانی و بقیه راه را برای مذاکره و غیره باز بکنند. ( و اگر پارانوییک بشوید و بگویید که اینها همه مثل هم هستند، باز باید با خنده به شما گفت که پس چه بهتر که هر چه زودتر چنین هشتگهای مدنی راه بیاندازی و اگر همه شان مثل هم عمل کردند که خوب بیشتر رسوا می شوند و جامعه مدنی معترض رادیکالیزه و خواهان اعتراضات گسترده می شود.)

شما و ما بایستی الان با یک شعار همگانی و درست همان کاری را بکنیم که مردم امریکا با انتخاب جو بایدن انجام دادند. اینکه نشان بدهیم که ما خواهان خرید واکسن از امریکا و انگلیس و اروپا هستیم و همزمان از دولتمان می خواهیم دست دوستی به کشور دوست امریکا و انگلیس و دنیا دراز بکند، از اسراییل ستیزی دست بردارد ( بشکل دیپلماتیک از انها انتقاد بکند) و کشور ما را به مترسک منطقه تبدیل نکند. ما باید نشان بدهیم که ما این را می خواهیم و اینکه دیسکورس تنش افرینی و هوادارنش باید بشکند و جایش را به دیسکورس دوستی و مراوده و بازشدن فضاهای خارجی و داخلی بدهد. اینکه خامنه ایی نیز الان باید ببیند که با رفتن ترامپ بایستی سیاست تهاجمی و پارانوییک درون رهبری و حکومت کنار برود وگرنه هر روز بیشتر ایزوله می شود و با خشم مردمش روبرو می شود. زیرا او به وظیفه ی رهبریش عمل نمی کند و اینکه موظف است از منافع مردم و ملتش حرکت بکند و راه را برای امنیت و رشد مردم و کشورش باز بکند. زیرا رهبری نیز وظایفی دارد و باید پاسخ بدهد. همانطور که رهبری ابدی نیست و معصوم نیست. مقامی نمادین و با مسئولیت محدود است.

یعنی کی این «هارت لاینهای اپوزیسیونی» و از جنس خامنه ایی و ترامپ و عملا به حالت «کوری عصاکش کور دیگر» می خواهند این جمله ی رولاند بارت را اویزه ی گوششان بکنند که «وقتی در گلوگاه گُرگ نشسته ایی و مثل او حرف می زنی، آنگاه نمی توانی گُرگ را بکُشی»، چون تو نیز همان زیان و جهان و ذایقه سیاه/سفیدی و بحران افرین را داری. همانطور که پوپولیسم تهاجمی ترامپ و اسراییل و از طرف دیگر زبان خشن و پارانوییک خامنه ایی و اطرافیانش لازم و ملزوم یکدیگر بودند و در واقع همدیگر را حفظ می کردند، آنگونه که در این چهار سال دیدیم. به این خاطر هنوز این وضعیت و حکومت در این سرجایش هست و در عوض مردم گرسنگی کشیده و می کشند و یا دچار کرونا و معضلات دیگر می شوند و وقتی هم عاصی می شوند در خیابان کشته می شوند. زیرا موضوع همیشه تحول دیسکورسیو و ساختاری است و اینکه هر دو طرف دعوا موضع و جایگاهشان به یکدیگر و به موضوع مورد تمنا و دعوا را تغییر بدهند و بجای نفی یکدیگر بپذیرند که پیروزی تنها به شکل دوطرفه و در خدمت مردم و زندگی می تواند باشد، حداقل به حالت یک «وین/وین» خوب می تواند باشد. همانطور که جنبش مدنی قوی انگاه از این فرصت نفس کشیدن و بازشدن فضاها استفاده می کند تا بتواند تحول جامعه و سیاست از جامعه و سیاست بسته به جامعه ی باز و دموکراتیک را پیش ببرد. زیرا دموکراسی احتیاج به بازشدن راهها و فضاها دارد. همانطور که بنیادگرایی و پوپولیسم مدرن افراطی احتیاج به فضای سیاه/سفیدی و تنش و هراس دارد تا به کار خویش ادامه بدهد و قدرت را در دست بگیرد یا حفظ بکند. آنطور که در این چهارسال گذشته دیدیم.

بنابراین سوال طنزامیز و همانزمان اساسی این است که خداییش کی می خواهید شما افراطیونی که ذایقه و گوشت و جانتان مثل همین پدری است که با او می جنگید، یاد بگیرید که یک کم دهانتان را ببندید و شروع به فکر کردن بکنید و اینکه از زاویه و منظر جدیدی به مباحث بنگرید.

باری مهم الان دقیقا این است که مردم ایران نشان بدهند چیزی از مردم امریکا کم ندارند و به رهبرشان می گویند که از او چه می خواهند و چرا مخالف سیاست خشن و پارانوییک او هستند. باشد که هشتگ «بعله به واکسن و دوستی با امریکا و اروپا و نه به تحریم خامنه ایی» هرچه بیشتر راه بیافتد و همه گیر بشود و یا با نامها و نشانها و شعارهای قوی دیگر رشد بکند. چه خوب که چنین اعتراضی رنگارنگ و شاد و گسترده باشد. این را می گویند کار مدنی قوی و رادیکال و ساختارشکن یا ساختارآفرین. اینکه با شعار درستی که انسداد را می شکند و فضاها را باز می کند، همزمان کاری بکنی که به قول «ماکیاولی بزرگ» نیروهای خودت را هرچه بیشتر بدور این شعار و خواست مشترک متحد بکنی و نیروهای رقیب سیاسی و حکومت را هر چه بیشتر دچار گسست و تفرقه بکنی. همانطور که همزمان از این طریق «سنگرهای مدنی» و خیابانها و ساختارها را می گیری و به هژمونی بر روح جمعی دست می یابی که اصل موضوع است. اینکه بتوانی شوری مشترک به جان جامعه و مردمت بیاندازی و آنها را بدور این شعار سدشکن به وحدت در کثرتی مدرن بکشانی، یا ساختارهای مسدود را با این شور و تمنای نو وادار به شکاندن انسدادها و بازکردن فضاها و بیان تمناهایش بدنبال دوستی و امنیت و ارتباط و دیالوگ بکین، چه با بیرون و چه در درون و بسان رابطه و چالش جامعه ی مدنی با دولتش. اینکه دولتش هرچه بیشتر باید به تقاضای مردمش توجه بکند. بویژه که حال دیگر این بهانه را از دست می دهد که تحت تحریم خارجی است و امیدوارم که جو بایدن و اروپا سریعتر برجام را راه بیاندازند تا بدینوسیله این جنبش مردمی و دموکراتیک قدرت بیشتری بگیرد و نیروهای افراطی درون سیستم هرچه بیشتر وادار به عقب نشینی و دادن امتیار بشوند و اینکه ببینند مجبورند مرتب جام زهر بیشتری بخورند اگر می خواهند سیستم و قدرتشان را نگه دارند. همانطور که در این مسیر انگاه نیروهای معتدل درون سیستم می توانند قدرت بیشتری بگیرند و راه را برای تحولات بعدی ساختاری و در قانون اساسی و غیره و سرانجام برای نهادینه ساختن دموکراسی باز بکنند.

سیاست مدرن و مدنی اینگونه رادیکال و ساختارشکن عمل می کند و بی انکه بخواهد حتی تیری بیاندازد و خونی بریزد. همانطور که به خودش حق دفاع از جان و مالش در برابر ستم و خشونت می دهد.

یا این آدمکهای افراطی در اپوزیسیون کی می خواهند یاد بگیرند که انها با سیاست سیاه/سفیدی خویش سالهاست که مزدوران بی جیره و مواجب این حکومتی بوده اند که عاشق شرایط سیاه/سفیدی و در بحران است و نمی خواهد فضای پارانوییک و دلهره اور بشکند. زیرا این فضا سرچشمه ی قدرت اوست و به کمکش می تواند هر تحولی را سرکوب بکند و بگوید ببین فشار از خارج و شیطان بزرگ است. به این خاطر است که حال بایستی هر چه بیشتر این قدرت مدنی و رند و رادیکال وارد صحنه بشود و نمایندگانش در سیاست و تحلیل سیاسی و مدنی صحنه را بدست بگیرند. تا حکایتمان حکایت سیب سرخ و ادم چلاق نشود و نشان بدهیم که ما از همعصران امریکایی خویش و از هر همسایه یا رقیب مدرنی چیزی کم نداریم و از آنها نیز یاد می گیریم و خواهان روابط و رقابت دوستانه با آنها هستیم.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)