هر چند که کتاب “مکتب لکان:روانکاوی در قرن بیست‌و‌یکم” نوشته میترا کدیور در زمان انتشارش (۱۳۸۱)، به دلیل کمبود منابع دست اول در حوزه‌ی روانکاوی لکانی، در نوع خود تأثیرگذار بوده است، اما رفته‌رفته برخی از کنشگران حوزه‌ی روانکاوی با برگزاری نوع خاصی از تبلیغات در حول این کتاب و تقدس‌بخشی به آن_تا جایی که در ستایش آن گفته‌اند:…با قلمی از استخوان و جوهری از خون آدمی به رشته تحریر درآمده است…_ ضمن اینکه هر نوع تألیف و ترجمه‌ی حتی دستِ‌اول در حوزه‌ی روانکاوی را تقبیح می‌کردند، همزمان امکان هرگونه خوانشِ انتقادی از این کتاب را مسدود کرده و آن را یگانه مرجع معتبر در حوزه‌ی روانکاوی لکانی در ایران اعلام کردند.

کتاب "مکتب لکان:روانکاوی در قرن بیست‌و‌یکم" نوشته میترا کدیور

کتاب “مکتب لکان:روانکاوی در قرن بیست‌و‌یکم” نوشته میترا کدیور

در دهه‌ی اخیر تعداد قابل توجهی مقاله و کتابِ دست اول در حوزه‌ی روانکاوی لکانی ترجمه و منتشر شده است و به تبع آن ضمن اینکه این‌حوزه از انحصار عده‌ای خارج شده، مبنایی برای خوانش انتقادی کتاب مکتب لکان هم فراهم آمده است. از رهگذرِ این فضای جدید، برای ما هم به عنوان علاقه‌مندانِ به روانکاوی لکانی، امکانی حاصل شد تا با فراگذاشتنِ هاله‌ تقدسِ آن کتاب، بتوانیم درخصوص ابهاماتی که از این کتاب داریرم طرح پرسش کنیم و از این طریق و همچنین با دریافت پاسخ مناسب و مستند از سوی نویسنده محترم کتاب، به گسترش و پرورش فضایِ نقد وگفتگو کمک کنیم. در این نوشتار ما سه مقاله‌‌ کتاب را به عنوان«مشت نمونه خروار» انتخاب کردیم تا از نقطه‌نظر استانداردهای استناد و ارجاع و همینطور اخلاق در امانتداری، مورد بررسی قرار دهیم. این مقالات عبارتند از:«روانکاوی در مکتب لکان:یک مقدمه»، «هیستریک‌های امروزی»و«معالجه جنون».

“مولفِ”کتاب، در بخش«روانکاوی مکتب لکان:یک مقدمه»، پاراگراف اول از صفحه ۳۱ را بدون هیچ اشاره‌ای به نام نویسنده و منبع اثر، ترجمه و ازآنِ خود کرده است. این پاراگراف:«اشتیاق روانکاو از طریق به تعلیق در آوردن همه باورها و همه دانش‌ها عمل می‌کند.از طریق ایجاد یک محور جدید که علامت سؤالی است در مکان یک مدلول.در روانکاوی زمانی فرا می‌رسد که شخص دیگر نمی‌داند کلمات چه معنایی می‌دهند.زمانی که معنای قاموسی کلمات بتدریج جای خود را به معنای جدیدی می‌دهد که از خلال پیشروی سخن بروز می‌کند.معنایی که قدم‌به‌قدم یا غلط‌به‌غلط بنا می‌شود»، ماحصل ترکیب دو جملۀ جداگانه زیر از سخنرانی میلر است که در شماره۱مجله Lacanian inkبا عنوان Miller’s Perversion در تاریخ ۱۹۹۰/۱۰/۲۰ توسط انتشارات Wooster Pr به اسمِ Josefina AYERZA چاپ شده است:

»That desire which operates through the suspension of all beliefs and knowledge, through the introduction of a question mark in the place of the signified«…»You are in analysis as soon as you no longer know what words mean. You are in analysis as soon as lexical meaning is progressively undone by new meaning surging forth from actual speech, new meaning constructed in analysis step by step or rather mistake by mistake.«

متن “هیستریک‌های امروزی” هم بدون اشاره به منبع و آدرسی که از آن ترجمه شده است، حاصل تکه‌تکه کردن و پس‌و‌پیش کردن مقاله Palomera و سپس بازسازی مجدد آن از طریق اتصالِ دوباره‌ی اجزای تجزیه‌شده است.این مقاله‌ با عنوانThe Ethics of Hysteria & of Psychoanalysis در شماره۳مجله Lacanian ink به تاریخ۱۹۹۱/۰۴/۲۰توسط انتشارات Wooster Pr بنام Vicente Palomera چاپ‌شده است. در ادامه، به برخی از نمونه‌هایی اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد “مولف” چگونه مقاله‌ای را که از پالومرا ترجمه کرده است، از طریق وصله پینه کردن مجدد جملات و پاراگراف‌های آن، به زعم خویش توانسه است متنی بدیع و به اصطلاح “تألیفی” ساماندهی کند. پاراگراف اول و دوم “هیستریک‌های امروزی” محصول ترجمه‌ از منبعی است که به مشخصات آن اشاره کردیم:

It is well known that Freud inaugurated an entirely new mode of human relations from listening to hysterics. The birth of psychoanalysis depends on this encounter with hysteria, but we should actually ask ourselves – as Lacan himself did – where have the hysterics of yesterday gone? Those marvelous women, the Anna Os, the Emmy von Ns; etc., whose lives belong to a lost world. Lacan related the birth of psychoanalysis to the Victorian times, since Victoria was she who knew how to impose her ideals in an era which bears her name. Lacan said in his Seminar “this kind of havoc was necessary to produce what I call a waking…”In the present, do hysterics play havoc with the social field? Has hysteria displaced itself into the social field?

«همه می‌دانند که فروید با گوش فرا دادن به هیستریک‌ها قادر شد نوع جدیدی از روابط انسانی را ابداع کند. تولد پسیکانالیز مدیون همین ملاقات با هیستری است. لکان تولد روانکاوی را مدیون عصر ملکه ویکتوریا می‌داند. ویکتوریا کسی بود که می‌دانست چگونه ایده‌آل‌هایش را به عصری که نام او را به دوش می‌کشد تحمیل کند. لکان چنین می‌گوید: «یک چنین ویرانی لازم بود تا آنچه را که من بیداری می‌نامم ایجاد کند»… «آیا امروز هم هیستریک‌ها همان ویرانی را در عرصه اجتماعی به وجود می‌آورند؟ آیا آنها به گونه‌ای در این عرصه جابجا شده‌اند؟ واقعاً هیستریک‌های دیروزی چه شدند؟ آن زنان اعجاب انگیز «آنا او»، «اِمی فون‌اِن» کجا رفتند؟ آیا آنها به دنیایی از دست رفته تعلق دارند؟ » (ص ۱۰۵).

در متن بالا، جمله‌ای از لکان در انتهای پاراگراف اول در گیومه گذاشته شده و چنین می‌نماید که جملات پیش‌و‌پسِ آن و همچنین دیگر جملاتی که در داخل گیومه نیستند از آنِ خود مؤلف است. همینطور در پاراگراف اولِ صفحه ۱۰۶، در قالب نقلِ قولی، این‌گونه به نویسنده اصلی مقاله اشاره می‌شود:«ویسنت پالومرا»می‌گوید:هیستریک در تئوری…. روانکاوی هم اخلاقی است…. این نقل بجای قول، قائل را در گیومه گذاشته است، بنابراین مشخص نیست که تا کجای پاراگراف_که از هفت جمله تشکیل‌شده است_ مربوط به پالومرا است. در ادامه برای تعلیق کامل نویسنده اصلی، در درون متنِ پالومرا، نقلِ‌قولی از خودِ وی آورده‌شده و وانمود می‌شود که ۲۲ پاراگراف دیگر که با تغییر شکلهای گوناگون از مقاله اصلی رونویسی شده‌اند، نوشتۀ “مولف” کتاب مکتب لکان است. در همین راستا در جمله‌ی صفحه‌ی ۱۰۷ کتاب از مقاله‌ی هیستریک‌های امروزی، “نویسنده” کتاب، حتی مثالی را که پالومرا در متن مقاله‌اش می‌آورد، ازآنِ‌خود کرده است: «برای نشان دادن مطالبم مثالی را که انتخاب کرده‌ام یک سوژه تاریخی است که شهرتی جهانگیر دارد…» که ترجمه این جمله از متن اصلی است:

Although you may easily illustrate this with any case of hysteria, I’d rather choose one which is certainly well known to you.

همانگونه که می‌بینیم ترجمه جمله مذکور در قالب اول شخص مفرد (برای نشان دادن مطالبم) طوری تحریف شده است که گویی این خودِ”نویسنده” است که در لابه‌لای مقاله‌اش، یک مثال تاریخی هم مطرح می‌کند! از سوی دیگر متنِ اصلی مقاله پالومرا به طور طبیعی استنادات و ارجاعاتی به افراد مختلف دارد از این‌رو وقتی خواننده‌ به ترجمه آن استنادات در کتاب برمی‌خورد، دوباره این تصور قوت می‌گیرد که این”مولف” است که مثلا به استراچی ارجاع می‌دهد، مانند جمله اولِ پارگراف صفحه ۱۰۹ کتاب:« استراچی می‌نویسد:«او مثل یک برده[در معدن] کار می‌کرد».جمله مذکور ترجمۀ ارجاع درون‌متنی خودِ پالومرا به استراچی است:

Strachey resumes it very well. “She worked like a slave in a mine.

مطالب بخش«معالجه جنون» نیز ترجمه مقاله Louis Gault است که “مولف” محترم بدون هیچ اشاره‌ای به منبع و نام صاحبِ‌اثر، در فرایند جابه‌جاییِ جملات و پاراگرف‌های متن اصلی، موفق به جعل متنی با ترکیبِ متفاوت و احتمالاً غیر قابل ردیابی شده است. مقاله مذکور در سال ۲۰۰۷ با عنوان

Two Statuses of the Symptom: ”Let Us Turn to Finn Again”

در مجموعه The later Lacan به ویراستاری Veronique Vorus و Bogdan Wolf و به‌نامِ Jean-Louis Gault توسط انتشاراتState University of New York چاپ شده است.البته اصل مقاله به زبان فرانسه و با این مشخصات چاپ شده است:

GAULT, Jean-Louis, Deux statuts du symptôme. “Let us turn to Finn again”, la Revue La Cause Freudienne, publisher: l’Ecole de la Cause Freudienne 01/01/1998, n°۳۸, ۱۶۰ pages, language: French, page:21-27, Paris, France.

لازم است به این نکته هم اشاره کنیم که اصلاً کلمه جنون در عنوان مقالۀ اصلی یعنی:«دو وضعیت سمپتوم: “بگذارید دوباره به Finn برگردیم”، وجود ندارد. همین‌طور برای رد‌گم‌کردنِ بیشتر، کلمه Finn از مقاله‌ ترجمه‌شده برداشته شده تا از طریق گوگل‌کردن نیز قابل ردیابی نباشد‌. با توجه به محدودیتی که داریم در این مقاله تنها به ذکر یک نمونه از فرآیند ازآنِ‌خود‌ کردن مقاله اصلی توسط”مولف”بسنده می‌کنیم.

سطرِ اول مقاله مذکور در صفحه ۱۶۳ چنین شروع می‌شود:«کلمه معالجه را در اینجا من مترادف واژه فرانسوی«traitement» به کار می‌برم که دارای معانی متعددی است که تعدادی از آنها را بر می‌شمرم: ۱)درمان یک بیماری؛ ۲)رفتار و سلوک؛ ۳)مجموعه فعل و انفعالاتی که بر روی مواد خام اولیه انجام می‌گیرد تا آنها را قابل استفاده نماید (پرداخت کردن)؛ ۴)مجموعه اعمالی که بر روی داده‌های اولیه به منظور بهره‌برداری از اطلاعات انجام می‌گیرد (پرداخت اطلاعات)؛ ۵)مجموعه اعمالی که با نیت شکل‌دادن به فلزات بر روی آنها انجام می‌گیرد (پرداخت فلزات)؛ ۶)پرداخت حقوق کارمندان و… ». اشاره به معانی متعدد یک مفهوم در ابتدای مقاله_که در اصل از میانه مقاله اصلی به ابتدای متن فارسی جابجا شده است_ این فرض را پیش می‌کشد که”مولف”توانسته کار ساده‌ای چون مراجعه به دیکشنری را خود انجام دهد.در حالی‌که همین برشمردن معانی متعدد traitement نیز از متن اصلی ترجمه شده است. جالب است که “مولف”، ترتیب برشمردن معانی آن مفهوم را هم در متن فارسی پس‌و‌پیش کرده است:

Treatment is used to designate the process allowing the modification of a substance. Thus, one speaks of the treatment of a mineral, of the thermal treat-ment of a metal, or even of the treatment of radioactive waste to deactivate it. There is also the treatment of information, which involves the application of a logical or mathematical operator to raw data in order to exploit them following a program.

برای طولانی نشدن این مطلب، فعلا به همین مقدار بسنده می‌کنیم و امیدواریم بعد از پاسخ مناسب از سوی «مولف» محترم کتاب مکتب لکان، در یادداشت بعدی نیز با اشاره به منبع، آدرس و نام نویسندگان اصلی بقیه مقالات کتاب و همچنین شیوه ساماندهی و وصله پینه شدن این مقالات در قالب کتاب به اصطلاح «تألیفی»، بتوانیم نقدی را که آغاز کرده‌ایم به پایان برسانیم. در آخر ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که چیزی از ارزش کتاب مکتب لکان کاسته نمی‌شد، اگر این کتاب به اسم نویسندگان اصلی مقالات ترجمه و منتشر می‌شد، در این صورت ضمن پایبندی بیشتر به اصول اخلاق و امانتداری، در فضایی که مدعیان با خواندن تعدادی کتاب دستِ‌چندم از لکان مسیرهای انحرافی زیادی برای شناخت لکان ایجاد کرده‌اند، امکان بیشتری برای علاقه‌مندانِ به روانکاوی راستین حاصل می‌شد تا با منابع معتبر و اصیل در این حوزه آشنایی پیدا کنند. البته از این طریق راه برای سوءاستفاده از این کتاب نیز بسته می‌شد.

 توحید نوبخت (دانشجوی دکتری رشته جامعه‌شناسی فرهنگی)، صدف کارخانه‌چی (فارغ‌التحصیل رشته معماری)


♦ بیشتر بخوانید: صفحه ویژه روان‌شناسی

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)