«این تردیدها رو پدید میارن که دستهای ما یکی نشه»
از فروردین ۱۳۳۶ که پروانه اسکندری (فروهر) فعالیت دانشجویی خود را آغاز کرد تا آذر ۱۳۷۷ که با ضربات کارد عوامل وزارت اطلاعات از پای درآمد، همواره از سوی نشستگان منتقد مورد این تردید قرار داشت که چگونه ممکن است، او که ایستاده و از حق خود دفاع میکند جزوی از سیستم نباشد؟
متاسفانه نگاه بسیاری از فعالین خارج کشور در مورد چهرههای شناخته شده در داخل، همواره با این تردیدها همراه بوده است، به خصوص از جانب فعالینی که در دهه شصت سرکوب شدند و رنج تبعید و دوری بر آنها تحمیل شده است.
بسیاری از آنها نمیتوانند مکانیسمهای جدید اعمال قدرت و پویایی جامعه در خلق اشکال جدید مقاومت را به درستی درک کنند و این عدم شناخت باعث میشود برای توجیه تفاوتها و تبیینپذیر شدن مناسبات پیچیده، به فرضیههای سادهسازی پناه ببرند که ناآگاهانه بسیاری از اشکال مقاومت را نفی میکند. فرضیههای توطئهآلودی که همیشه دستهایی در پشتپرده میجوید تا تمام تناقضهای غیرقابل درک واقعیت را قابل فهم جلوه دهد.
چند روز پیش وقتی بهاره هدایت چند توییت آموزشی، برای فعالینی که ممکن است روزی بازداشت شوند، نوشت؛ از جانب فرج سرکوهی مورد انتقاد قرار گرفت که این توصیف از اتاق بازجویی توصیف از برخورد ماموران با خودیهاست و برخورد با ناخودیهایی مانند نوید افکاری بسیار متفاوت است.
سرکوهی با این دستهبندی تناقضهایی که در ذهن داشت را اینگونه حل و فصل کرد که ایستادگی و چهره شدن امثال بهاره هدایت ناشی از رانتهای است که شامل حال او شده، وگرنه چگونه ممکن است امثال او چندین بار به زندان بروند و همچنان ایستاده از حق خود دفاع کنند؟!
برای بسیاری از فعالینی که در داخل کشور بودند و خود یا دوستانشان طعم بازداشت را چشیدهاند این برخورد بسیار شوکآور بود، سهم بهاره از قدرت چه بود که او خودی محسوب میشود؟
سعید شاهسوندی از اعضای سابق مجاهدین خلق، در جلسهای خاطره ای تعریف کرد که برایم جالب آمد؛وقتی داریوش فروهر را به زندان اوین آوردند چهره شناخته شدهای بود در سیاست ایران و همه به گرد او جمع شدند، یکی از چریکها از او پرسید چندمین بازداشت شماست؟ فروهر گفت ۲۱ امین بازداشت، و یکی از مبارزان گفت فرق ما با امثال او در همین است او بیست بار بازداشت میشود و آزاد می شود و ما یکبار بازداشت میشویم و حکم اعدام میگیریم. آن چریک جوان این تعداد بازداشت را نشانه نادرستی مبارزه فروهر میدید، شاهسوندی که خود سرد و گرم روزگار چشیده میگوید: «در دهه هفتادِ زندگی و پس از پشت سرگذاشتن همهی این تجربیات، اکنون این باور من است که کار فروهر درستتر بود، او نه آنقدر تند میشد که به یکباره در جوانی حذف شود و نه آنقدر دلسرد و ناامید که مبارزه را رها کند.»
متاسفانه سیاست حذفی، تنها ابزار قدرت مستقر نیست که میخواهد منتقدین را به سکوت وادارد، بلکه بسیاری از مبارزین و منتقدین نیز بازتولید کننده سیاست حذفی هستند، و این دردی است به درازای تاریخ مبارزه بر علیه استبداد.
مــن راه تو را بستـه، تو راه مــرا بستـه
امیّدِ رهایی نیست، وقتی همه دیواریـم
باید اشکال جدید مبارزه را به رسمیت شناخت و از نگاه حذفی و توتالیتر که میخواهد مبارزه را تنها در یک شکل خاص تایید و ترویج کند پرهیز کرد، باید به متن جامعه نگریست و بر روی الگوهای جدید مبارزه گشوده بود و از جامعه آموخت.
لینک ویدیو سخنرانی پروانه فروهر
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.