پرسش: همچنانکه شما هم اشاره کردید، علیرغم بحران و مخاطراتی که کرونا در ایران بوجود آورده ما در این دوره اخیر هم شاهد اعتراضات و اعتصابات بزرگ کارگری بودیم. جایگاه این اعتصابات را چگونه ارزیابی می کنید؟

پاسخ: باید بگویم به رغم آنکه بحران کرونا شرایط کار و زیست کارگران را به مراتب سخت تر کرده است، اما جنبش کارگری ایران در یکی از پر تحرک ترین دوران حیات خود بسر می برد. چون بخش اعظم کارگران ایران دیگر راهی برای عقب نشینی و چیزی برای از دست دادن ندارند. وقتی کارگر هفت تپه برای خرید شیر خشک بچه اش در مضیقه قرار می گیرد، فریاد “ما کارگر هفت تپه ایم گرسنه ایم! گرسنه ایم!” در خیابان های شوش طنین می اندازد. در چنین شرایطی غیر از اعتصاب و راهپیمایی غیر از مبارزه چه راهی برای بیرون کشیدن دستمزدهای معوقه از گلوی سرمایه داران برای کارگران باقی می ماند؟ واقعیت این است که بحران عمیق اقتصادی، سقوط آزاد ارزش ریال، تورم و گرانی افسار گسیخته زندگی را برای اکثریت طبقه کارگر و فرودستان این جامعه به مرز غیر قابل تحملی رسانده است.

دستمزدها اینک به شش برابر زیر خط فقر سقوط کرده اند. این واقعیات را از روی خواسته های کارگران اعتصابی هم می توان دید. خواست پرداخت فوری دستمزدهای معوقه، افزایش دستمزدها، تأمین بیمه های درمانی شغلی و بیانگر شرایط سختی است که به طبقه کارگر ایران تحمیل شده است. تحت این شرایط فلاکتبار اقتصادی و تحت تأثیر تحولات سیاسی در چند سال گذشته و بویژه تحولات بعد از خیزش سراسری آبان ماه که قدرت رژیم با فرسایش روبرو شده و توازن قوا را به نفع جبهه اعتراضات مردم تغییر داده است جنبش کارگری هم تحرک بیشتری پیدا کرده است.

کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی هم به رغم شرایط بسیار سخت کاری زیر خط فقر و در وضعیت بد معیشتی بسر می برند. این بخش از کارگران حدود سی سال است در خط مقدم تعرض رژیم جمهوری اسلامی برای ارزان سازی نیروی کار قرار گرفته اند. یکی از مهمترین سیاست های رژیم جمهوری اسلامی برای گسترش انباشت سرمایه در ایران در دوره بعد از جنگ ایران و عراق به اجرا در آمدن موقتی سازی، و ارزان سازی نیروی کار شاغل در صنایع نفت و سپس پتروشیمی بود.

در این دوران با پروژه کارمند سازی کارگران صنعت نفت و بعد از چند سال با تحمیل بازنشستگی های زودهنگام و بازخریدهای اجباری سیاست بیکارسازی در صنعت نفت را بطور گسترده به اجرا در آوردند. بعد از آن مطابق دستورالعمل دولت بخش زیادی از فعالیت ها و مشاغل صنعت نفت از جمله عملیات پالایش، پخش، حمل و نقل مواد نفتی و فراورده های آن و همچنین روغن سازی، مظروف سازی و خدمات جنبی و تعمیراتی به شرکت های پیمانکاری واگذار شدند.

شرکت ها و مؤسسات زیر مجموعه وزارت نفت با پرداخت مقادیر کلانی به شرکت های پیمانکاری عملا نقش واسطه گری و دلال بازی را رواج داده و از زیر بار هر گونه مسئولیتی در قبال حقوق کارگران در زمینه دستمزدها، حق بیمه و امکانات ایمنی و رفاهی شانه خالی کردند. علاوه بر تحمیل این شرایط سخت کاری و معیشتی طی این سال ها کارگران شاغل در این صنایع همیشه تحت نظر و کنترل شدید حراست که تحت فرمان مستقیم اطلاعات سپاه پاسداران است، قرار داشته اند. تا کنون تعداد زیادی از فعالین کارگری را به اتهامات مختلف دستگیر و اخراج نموده اند.

رژیم جمهوری اسلامی با این مجموعه از اقدامات ضد کارگری طی بیش از سه دهه گذشته امر تشکل یابی و سازمان یافتن اعتراضات و اعتصابات کارگری در این دو صنعت کلیدی ایران را با موانع زیادی روبرو ساخت. به این اعتبار هم اعتصاب متحدانه کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی نقطه عطفی برای جنبش کارگری ایران و یک شکست بزرگ برای جمهوری اسلامی و نهادهای ضد کارگری وابسته به آن بحساب می آید.

اگر اعتصاب نود و پنج روزه کارگران هفت تپه به نحو برجسته ای نیروی استقامت در برابر سختی ها، قدرت همبستگی کارگران و توانائی رهبران این جنبش اعتصابی در مشارکت دادن کارگران در تصمیم گیری ها را نشان داد. کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی هم تحت شرایط پلیسی با بر پائی اعتصاب هماهنگ و سراسری نشان دادند که شبکه به هم مرتبط کارگران پیشرو تا چه اندازه می تواند در سازماندهی اعتصاب نقش تعیین کننده ایفا کند. اعتصاب سراسری کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی به این لحاظ هم نقطه عطفی در جنبش کارگری ایران بحساب می آید.

اعتصاب و مبارزات کارگران مجتمع صنعتی هفت تپه، اعتصاب سراسری کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و مبارزات جاری کارگران در رشته های مختلف نه فقط یک سنگر بندی در برابر خطر فلاکت اقتصادی و تشدید فضای پلیسی است، بلکه روحیه مبارزه جویی را تقویت می کند و از این زوایه که جنبش کارگری و توده ای را در موقعیت مناسب تری برای غلبه بر ضعف سازمانیابی صفوف خود و دستیابی به یک افق روشن در مبارزه قرار می دهد از اهمیت استراتژیک برخوردار هستند.

این مبارزات چه دستاوردهائی برای طبقه کارگر بدنبال داشته است؟ ارتباط این مبارزات با پروسه آماده شدن زمینه های ذهنی یک موقعیت انقلابی در جامعه را چگونه می بینید؟

این اعتراضات و اعتصابات در واقع سنگربندی طبقه کارگر در برابر تعرض همه جانبه رژیم و کارفرماها به کار و سطح زندگی و معیشت آن است. تحت شرایطی که رژیم سرمایه داری ایران به کارگران تحمیل کرده کارگر باید چند ماه کار کند و جان بکند و بعد از آن هم چند هفته اعتصاب و اعتراض کند تا دستمزدش را از گلوی کارفرما بیرون بکشد.

دولت و طبقه سرمایه دار ایران حتی به قوانین ضد کارگری خودشان هم پایبند نیستند. در جریان اعتصاب سراسری کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، کارگران به تجربه دریافتند که شرکت های پیمانکاری فقط زیر فشار اعتصاب یکپارچه کارگران به پرداخت دستمزدهای معوقه و افزایش چند درصدی دستمزدها تن دادند. بنابراین یکی از نتایج و دستاورد این اعتصابات جلوگیری از وخیم تر شدن اوضاع معیشتی کارگران است.

رابطه این مبارزات با آماده شدن شرایط ذهنی برای وقوع یک موقعیت انقلابی با آگاهی به اینکه شرایط عینی اقتصای و اجتماعی برای شکل گیری آن فراهم آمده است تا حدود زیادی روشن است. کارگران در جریان این اعتصابات و بر متن این جنبش مطالباتی بیش از یک شرایط آرام به ماهیت واقعی نظام سیاسی و طبقاتی حاکم پی می برند.

در جریان این اعتصابات است که آگاهی آنان نسبت به ماهیت دولت و رابطه آن با طبقات اجتماعی بالا می رود. هر چه آگاهی کارگرن در مورد ماهیت نظام سرمایه داری، ماهیت دولت و جایگاه تاریخی مبارزه طبقه کارگر ارتقا پیدا کند، کارگران بیشتر به ضرورت گذر انقلابی از نظام سیاسی و طبقاتی حاکم پی می برند. و با فراگیر شدن این میزان از آگاهی در میان کارگران یکی از پیش شرط های ذهنی وقوع موقعیت انقلابی در جامعه فراهم می آید.

در دل این جنبش مطالباتی و اعتصابات جاری است که کارگران در ابعاد توده ای به نیاز و ضرورت ایجاد تشکل های طبقاتی خود پی می برند. در جریان این اعتراضات است که کارگران به تجربه می آموزند که بدون ایجاد تشکل های طبقاتی و توده ای خود نمی توانند آنچنان که باید خواسته ها و مطالبات خود را به کارفرمایان و دولت تحمیل کنند. در جریان این مبارزات جاری کارگران می آموزند که ایجاد شورا و یا سندیکای کارگری مستقل از دولت امر خود کارگران است. در جریان همین مبارزات جاری است که رهبران کارگری پرورده می شوند، چهره های جدیدی به جلو صحنه می آیند و در همین روند ماتریال کادری فعالیت سازمانیافته برای ایجاد تشکل های طبقاتی کارگران فراهم می آید.

تشکل های طبقاتی و توده ای کارگران تنها ابزاری برای سنگربندی در مقابل تعرض سرمایه داران و دولت به سطح زندگی و معیشت کارگران نیست، بلکه در همانحال کارگران را در موقعیت مناسبتری برای اتخاذ سیاست انقلابی و سوسیالیستی قرار می دهد. موقعیت طبقه کارگر برای گذار انقلابی از جمهوری اسلامی و مناسبات طبقاتی حاکم را بهبود و ارتقا می دهد. ایجاد تشکل های طبقاتی و توده ای کارگران از ملزومات پیروزی طبقه کارگر در یک موقعیت انقلابی است.

طبقه کارگر با دستیابی به آگاهی طبقاتی و نقش تاریخ ساز خود و با حضور در صحنه سیاسی بر متن اوضاع اقتصادی و اجتماعی فاجعه بار و فقر و فلاکتی که به اکثریت مردم تحمیل شده است می تواند بر رویکرد اقشار میانی در جامعه تأثیر بگذارد. بطوریکه این قشر وسیع اجتماعی نه تنها از رژیم جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه داری که پایه اجتماعی آن محسوب می شود سلب اطمینان و اعتماد نماید، نه تنها از حفظ وضعیت موجود دل بکند، بلکه به سوی طبقه انقلابی تغییر جهت دهد و به تحول انقلابی برای پایان دادن به وضع موجود امید ببندد.

برای وارد شدن به موقعیت انقلابی این تغییر گرایش لازم و ضروری است، چون اگر حاکمیت جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار که در اقلیت قرار دارند تداوم دارد، فقط به این دلیل است که علاوه بر تکیه بر نیروهای سرکوب و دستگاههای فریب، همراهی یا حداقل بی طرفی طبقه متوسط و قشرهایی را به دست آورده است که پیوند مستقیم و بلاواسطه ای با تحول انقلابی در جامعه ندارند. با این توضیحات امیدوارم تا حدودی به سئوال شما در مورد جایگاه و اهمیت راهبردی اعتصابات و مبارزات جاری کارگران در فراهم آوردن پیش شرط های ذهنی وقوع موقعیت انقلابی در جامعه پاسخ داده باشم.

آیا در شرایطی که یک اپوزیسیون قدرتمند و سازمانیافته چپ در جامعه هنوز قد علم نکرده است، این نگرانی وجود ندارد که اشکال دیگر عبور از این رژیم که بیشتر راهکار اپوزیسیون بورژوایی رژیم است و این راهکار در واقع ادامه سیادت سرمایه داری بر مردم کارگر و زحمتکش و تهیدست است، مبارزات مردم را به بیراهه ببرند. چگونه و از چه راه هایی می توان این احتمال را تضعبف و اوضاع را بر بستر سرنگونی انقلابی رژیم به پیش برد؟

کمونیست ها در مبارزه برای شکل دادن به یک آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی برای عبور دادن جامعه از بحران ها و فقر و فلاکتی که دامن آن را گرفته در صحنه سیاسی ایران بی رقیب نیستند. نیروهای رنگارنگ اپوزیسیون بورژوازی ایران نیز از زاویه حفظ قدرت و منافع سرمایه داری ایران دست اندرکار آلترناتیو سازی هستند و در راستای شکل دادن به آلترناتیو مورد نظر خودشان تلاش می کنند فضای سیاسی و فکری جامعه را به اشغال خود در آورند. در این میان سلطنت طلبان و سازمان مجاهدین خلق حاشیه ای تر و عقب مانده تر از آن هستند که شانسی برای تبدیل شدن به آلترناتیو حکومتی داشته باشند.

اما آن بخش از اپوزیسیون بورژوائی طرفدار غرب مانند طیف جمهوری خواهان، سازمانهای جبهه ملی، بخشی از ملی مذهبی ها و نیروی های متشکل در شورای مدیریت گذار که از امکانات رسانه ای شبکه تلویزیونی ۲۴ ساعته “ایران اینترناشنال” و دیگر رسانه های وابسته به آن وسیعا بهره می برند همچنان برای انسجام سیاسی و سازمان بخشیدن به صفوف خود و مطرح کردن خود به عنوان آلترناتیو حکومتی تلاش می کنند.

شبکه تلویزیونی”ایران اینترناشنال” با صدها میلیون ها دلار سرمایه که در اختیار دارد کارشناسان، متخصصین و پژوهشگران زیادی را در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی و … از نقاط مختلف جهان را در خدمت به مهندسی افکار عمومی در راستای تقویت این بخش از اپوزیسیون بورژوایی بکار گرفته است. این بخش از اپوزیسیون بورژوایی که در ضدیت با انقلاب، بر گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی پافشاری می کنند، بعد از خیزش انقلابی دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ فعالیت های خود را تشدید کرده اند.

آنها می دانند وقوع موقعیت انقلابی برای طبقه کارگر نیز امکان و فرصت خیز برداشتن به سوی تسخیر قدرت سیاسی را فراهم می آورد، از اینرو به منظور دست به دست شدن قدرت از بالا تخطئه انقلاب را وظیفه تعطیل ناپذیر خود می دانند. آنها به تجربه نئولیبرالیسم در جهان پشت بسته اند و راه کارهای خودشان را در برابر جامعه و در برابر جنبش های اجتماعی قرار می دهند. کمونیست ها در عین حال که وظیفه دارند از زاویه منافع طبقه کارگر و زحمتکشان بدیل و راه حل های خود را برای معضلات اقتصادی و اجتماعی پیش روی جامعه قرار دهند، لازم است ماهیت واقعی استراتژی این نیروهای بورژوایی، بی پایگی پاسخ هایی که به معضلات جامعه می دهند را نشان دهند.

باید به مردم نشان داد این نیروها از آنجا که پاسداری از حریم مقدس مالکیت خصوصی را امر خود می دانند دست به ریشه مصائب و نابرای ها اقتصادی و اجتماعی نمی برند، در نتیجه نمی توانند پاسخی به این معضلات اجتماعی داشته باشند. پاشنه آشیل اپوزیسیون بورژوایی اقتصاد است. آنها همان نسخه اقتصادی نئولیبرالی رایج در جهان را برای حل بحران اقتصادی ایران و فقر و فلاکتی که به مردم تحمیل شده تجویز می کنند. باید به مردم نشان دهیم که نقشه های راهبردی این نیروها نمی تواند پاسخگوی مطالبات آزادیخواهانه مردم و خواسته های آنان در زمینه تأمین رفاه اجتماعی باشد. دمکراسی خواهی این دسته از اپوزیسیون به همان اندازه بی پایه است، سرکوب و استبداد سیاسی از ملزومات پیشبرد برنامه های نئولیبرالی آنان است.

در مقابل یکی از نقطه قوت های کمونیست ها برای شکل دادن به آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی این واقعیت است که پلاتفرم های مطالباتی آنها که بخشی از هویت سیاسی آن را شکل می دهد به خواست و مطالبه کارگران، معلمان، بازنشستگان، خانواده های زندانیان سیاسی، مدافعان حقوق کودک و … تبدیل شده است. این مطالبات در اعتصابات و اعتراضات روزمره کارگران و مردم معترض فریاد زده می شوند. آن نیروی چپ اجتماعی که از آن سخن می گوییم با مبارزه در جهت تحقق این خواسته ها خصلت نمایی می شود. اما این به هیچ وجه کافی نیست، برای شکل دادن به آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی ضروری است که طبقه کارگر بر ضعف های خود در زمینه سازمانیابی غلبه کند.

بدون ایجاد تشکل های طبقاتی و توده ای و شکل گیری نهادها و سازمانهای مختلف کارگری نمی توان از شکل گرفتن بدیل کارگری و سوسیالیستی سخن گفت. غلبه بر این ضعف ها در خلاء اتفاق نمی افتد و فقط می توانند محصول پیشروی و تکامل جنبش مطالباتی و مبارزات جاری کارگران باشد. در این زمینه هم امیدواری ما بر این واقعیت عینی متکی است که ما شاهد یکی از پرتحرک ترین دوران حیات جنبش کارگری هستیم. بنابراین با حضور فعال و دامن زدن به همین جنبش مطالباتی و جاری کارگران است که می توان برای غلبه بر این ضعف ها تلاش کرد.

در این امر تردیدی نیست که گرایش چپ و رادیکال در داخل کشور سازمانده و هدایت کننده جنبش های اجتماعی در جامعه ایران است. اگر چه نمی توان دیواری بین این فعالین و نیروهای سیاسی چپ و کمونیستی که به صورت علنی فعالیت دارند قائل شد اما شما نقش نیروهای چپ را در تقویت بشتر این مبارزات در چه می دانید؟

همانطور که اشاره کردید فعالین چپ و سوسیالیست بر متن جنبش های اجتماعی و در دل جنبش های اعتراضی جاری امر خود را پیش می برند. به همت همین طیف از فعالین و پیشروان جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی است که پلاتفرم مطالباتی کمونیست ها به بخشی از مطالبات کارگران و اقشار فرودست جامعه در مبارزات جاری تبدیل شده است. در روند رو به گسترش و رو به تکامل مبارزات جاری است که تحزب یابی به نیاز و ضرورت پیشروی مبارزات کارگران تبدیل می شود.

یعنی فعالین کارگری به مرحله ای برسند که متوجه بشوند بدون تحزب یابی نمی توانند پیشروی جنبش کارگری را تضمین کنند، و از طرف دیگر احزاب و سازمان های کمونیست هم توانسته باشند در پروسه تلاش برای پاسخ گویی به معضلات جامعه و مسائل و معضلات جنبش کارگری بر فضای سیاسی و فکری جامعه تأثیرات محسوسی را بجای گذاشته باشند. توانسته باشند راه حل ها و گفتمان سوسیالیستی را به یک گفتمان نیرومند تبدیل کنند. قادر شده باشند نگاه جامعه و توجه فعالین و رهبران کارگری را به مواضع و سیاست های خود جلب کرده باشند.

تلاقی و به هم رسیدن این دو پروسه است که می تواند جنبش طبقه کارگر و مبارزات جاری را به مرحله تکامل یافته تری ارتقا دهد.

بخشی از اپوزیسیون چپ در قالب “شورای همکاری” فعالیت های مشترک و سیتماتیکی را در سال های اخیر پبش برده اند. شما نقش و جایگاه اینگونه همکاری ها را چگونه می بینید و به نظر شما چگونه می شود این عرصه از کار را هم تقویت کرد؟

به نظرم هنوز هم حجم فعالیت ها و تکامل سازمان و نهادینه شدن فعالیت شش حزب و سازمان متشکل در “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” با سطح توافقات استراتژیک و سیاسی این شش جریان و همچنین با نیازهای اوضاع سیاسی جاری در ایران انطباق ندارد.

این شش جریان در یک دوره حساس سیاسی که جامعه ایران گام به گام به یک دوره انقلابی نزدیک می شود بر سر چند محور استراتژیک مانند معنای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، ماهیت طبقاتی دولت برآمده از انقلاب، وظایف عاجلی که در دستور کار دولت انقلابی قرار می گیرد و در قدم بعدی بر سر موضع مشترک در قبال آلترناتیو سازی اپوزیسیون بورژوایی به توافق رسیدند.

موضع گیری های مشترک سیاسی طی دو سال گذشته بر سر برخی از رویدادهای سیاسی مهم در ایران و منطقه هم نشان داد دستیابی به یک مبانی تاکتیکی و فرهنگ سیاسی مشترک هم امری ممکن است.

این مجموعه برای جنبش چپ و کمونیسی ایران یک دستاورد است و لازم است آن را ارتقا داد. “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” به یک دفتر روابط عمومی حرفه ای برای گسترش روابط خود نیاز دارد، این شورا برای حضور فعال تر در مطبوعات و رسانه ها لازم است سخنگو داشته باشد، ضروری است که حضور فعال تری در رسانه ها و شبکه های اجتماعی داشته باشیم، لازم است پایگاه خبری داشته باشیم و … . در همه این زمینه ها ما از اپوزیسیون آلترناتیو ساز بورژوایی عقب تر هستیم. لازم است بر این کمبودها غلبه کرد.

از سوی دیگر همانطور که هر شش جریان واقف هستند لازم است دامنه پیوند ها و همکاری این شورا گسترش یابد. کم نیستند فعالین چپ و کمونیست مستقل و سازمانها و نهادهای دیگرکه واجد شرایط فعالیت مشترک هستند. بنابراین لازم است سریع تر برای جلب همکاری آنها تلاش کرد.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)