کشف توطئه کشتن سفیر امریکا در افریقای جنوبی بمنظور گرفتن انتقام تروریست اعظم قاسم سلیمانی و انتشار مدارک غیر قابل انکار نهادهای حقوق بشر جهانی در قتل و عام جنبش ابان اخرین مدارک غیر قابل انکار در اثبات تروریست بودن این نظام جنایتکار است! دهه هاست این جنایتکاران در جهان ازادانه ترور میکنند. حاکمان جهان بخاطر منافع حقیرشان شریک جرم این جنایتهای دولت تروریست بوده و هستند.عدالت نیز بسان جنبش سرنگونی میبایست جهانی گردد!
نوید نیز دوباره بر دار گشت!
جمعه, 28ام شهریور, 1399
اضافه شده توسط مطالب دریافتی نویسنده مطلب: باریش نصیریانمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
قهرمانهایی بسان نوید اینبار و برای هزاران بار دیگر در تاریخ با بیشرمی در چوبه دار تقدس و حقارت و جهل و تعصب و بنام *دادخواهی دوباره اعدام میگردند.!
اینک نوید بر دار پرچم هاست.پرچمها را بدار بکشیم! تا به عمر دار پایان دهیم .
برای تمثیل بشر ؛ پرچمی موجود نیست.بشر اسیر پرچمهاست.ا پرچم زندان اندیشه و نفی حق بشر است.ستاندن حق داد بشر با پرچم توهم است.
ستاندن حق بشر با هر پرچمی نفی نفس و ذات بشر است.تحمیل پرچم خودی به بشر بیگانه از ان پرچم؛ توهین به همان بشر و بشریت است.ا تحمیل پرچم خودی برای کسب شهرت برای خود بیشرمیست؛رزیلانه و پست فطرتیست.ننگیست بیپایان.
پرچم سرخ خون بشر نیز پرچم وی نیست اما نشان از خونیست که در راه ازادی بشر ریخت! همان به که پرچممان تمثیل یک نمونه از تمثال هزاران هزار بشر غرقه در خون باشد که برای تحقق ازادیش جان داد.
پرچم دادخواهی من نام و چهره تک تک قهرمانهایی است که شرافت نام انسان را با پروازشان فریاد کردند! و اینک پرچمی دیگر سر به دار شد تا نام انسان و شرافتش سر فراز گردد.پرچم دادخواهی ما اینک نوید است. او را دوباره بر دار نکنیم و یا نگذاریم حقیران دوباره بر دارش کنند!
در طی چندین دهه با افراشتن هزاران پرچم بنام داد ؛ سربه داران بیشمار گشتند.حال انکه برای پایان دهی به دار ؛ تنها یک پرچم کافی و لازمه کسب رهایی از دار بود . چوبه های دار در بدار اویختن قهرمانان بشر در افراشتن پرچمهایمان بپایان نخواهد رسید. پرچمهایتان را بدار بکشید.برای پایان دهی به چوبه های دار ؛ در تفکر معیوبتان به دارها پایان دهید. پرچمها هرگز نتوانستند داد بستانند اما مانع دادگری گشتند! دادخواهی در برپایی دار نیست.
ننگ بر دین و دکان و مذهب و سازمان و حزب و تقدس و پرچمتان که چون لاشخور بار دیگر بنام دادخواهی و برای کسب منافع حقیرانه خود و شهرت خود و پرچمتان ؛ قهرمانی دیگر را بر میله های پرچم ننگینتان بر دار میکشید.
بیشرمی تا کی؟!
من به هیچ وحدتی معتقد نیستم .اتحاد واژه پوچ و بیمعنیست. اما به اتحاد عمل ایمان دارم.پرچم دادخواهیمان میبایست و باید همسان بدار گشتگان و شرافتشان همرنگ گردد! برای دفاع از شرافت ابتدا میبایست با شرف گشت! لازمه دادخواهی اخلاق است.تقدس و مذهب و منافع فردی و گروهی حقارت اخلاق است.
اتحاد عمل لازمه پیروزی دادخواهیست .تنها پرجمی که داد را از بیداد میتواند بستاند! اتحاد عمل بر حول و حوش یک برنامه مشخص دادخواهی میتواند و باید صورت بگیرد. درک تفاوتهای بیشمارمان در باور به همان تعدد بیشمارمان ؛ کافیست که این حقیقت پذیرفتنی گردد..
کسب اتحاد عمل در این تفاوتهای بیشمار اسان است بشرطی که صاحب منطق و شعور گردیم.نمیبایست معیار همکاری ما برای کسب اتحاد عمل علیه دشمن مشترک و برای کسب داد ؛ در حکم تحمیلی برسمیت شناختن باور خود و یا برنامه و یا ایدئولوژی و یا پرچممان باشد.با تقدس دهی به باور خود بجنگ تقدس نمیتوان رفت. ما و باورهایمان زمانی با ارزش میشوند که صاحب این ارزش گردند. هر پرچمی تکه کاغذ و یا پارچه ای بیش نیست و هر کاغذ و پارچه ای مقدس نیست. بهترین کارکرد یک پارچه مقدس گشته در پاک کردن نجس بر امده از بشر مقدس است!
صبح روز تلخ پرواز شرافتمندانه و قهرمانانه نوید نوشتم که سخترین کار زندگی رستاخیز از بحرانهای زندگیست.
صعود از صبح تلخی که اولین عشقت را بجرم دادخواهی در هشت مارس کشتند ناممکن بود .مجروح و ناتوان قادر به حفظ جانش نبودم زیرا خود با مرگ دست به گریبان بودم .از ان روز به بعد قسمم به انتقام و ستاندن داد از بیداد سبب و معنی هستیم گشت..برای افریدن ان روز با تمامی توان زیستم. مبارزه تمامی هستیم گشت تا در تنهایی و خیانت اسیر گشتم. تحمل تلخی صبحهایی که همبندانت را به چوبه دار سپردند نیز ناممکن بود جلادان بارها مانع از ارزوی مرگ خود خواسته ام گشتند زیرا شکستنم را برای برپایی هفده چوبه دار نیاز داشتند .زندگی دوباره با شانس عجین گشت و دوباره به هستیم بازگشتم.
عبور از این صبحهای باز تکرار گشته تلخ در روزگارم در تبعید عجین گشت تا خبر مرگ برادرم قلبم را ناتوان ساخت و خبر مرگ قهرمانم و معلمم فرزاد کمانگر ؛ ان را از کار انداخت.قلب مجروحم با شگفتی مرگ ستار و شاهرخ و رفقای دیگر دربند و برادر دق مرگ داده شده را تحمل کرد. دلیل زنده ماندن در عبور از این همه بحرانها در جان سختیم نبود که هنوز برایم شگفت انگیز است. به باور من تنها دلیل هستیم باور و ایمان به قسمی بود که با عشق عجین گشت .عشق و ایمان به انسانیت انسان که در روح همه گلهای پرپر گشته و در جسم همه قهرمانهای سرزمینمان بنام دفاع از شرافت ان ظهور کرده است .من به هیچ خدایی معتقد نیستم اما بی ایمان نیستم.ایمانی که همبند بهاییم در زندان بهمراه مهرش در مرهم زدن زخمهایم و در تحسین مقاومت من در قبال شکنجه ها ؛ به من شناساند.بر اساس این ایمانم نزدیکی روز رستاخیز شرافت انسانیت انسان در جانهای به تنگ امده را حس میکنم..پس صبح امروز نیز زنده ام و با تمامی روح و ایمانم فریاد میزنم
اهااااااااااااااااااااااااای جلاد هنوز زنده ام و با من فریاد داد زنده خواهد ماند در من .
باور داشته و دارم که زندگی خود مبارزه است و بی مبارزه زنده در گوری . بگذارید زنده در گوران چون همیشه در گور باشند ما را با انان چون همیشه کاری نیست زیرا در انان شرف و شعوری نیست . روی سخنم با انسانهاست زنده بمانید رفقا ؛ جانهای به تنگ امده از هستی ننگین بیدادگران زمان روز انتقام نزدیکتر گشت.
نوید صبح امید در فریاد خروشان جانهای بتنگ امده که داد از بیدادگران خواهد ستاند دمیده است.هرچند نویدمان نیست اما او با پرواز قهرمانانه ناشی از عشقش ؛ اواز این نوید گشت. برای او هم خواهیم زیست.
دور نیست دیر نیست روز انتقاممان
در طول دهه ها در باز تکرار چنین جنایتهایی بارها نوشتم که * بجای التماس و زاری علیه اعدام ؛میبایست زندانها را ویران کرد!
میبایست ؛ اللاه و ستون دین و مذهب و تقدس و حاکمیتی که بر اعدام استوار است بزیر کشید! تنها راه نجات و کسب داد سرنگون کردن بیدادگران است و بدون ان هیچ جنایتی را پایانی نیست!
رژیم جانیان با اعدام و قتل نوید حکم اعدام خود را صادر کرد .دهه هاست ماشین کشتار رژیم بدون کسب هیچ هزینه ای تداوم دارد.و باور دارم که اینبار با این قتل و اعدام ناجوانمردانه نوید ؛ وجدان خفته در جهان بیدار خواهند گشت.هزینه های سنگین این قتل عمد را در روزها و هفته های اینده شاهد خواهیم بود. تک تک قهرمانان بر دار گشته ؛ انسانهایی بیهمتایی بودند که فریاد دفاع از شرافت انسانیتشان در تاریخ انسان باز تکرار نخواهد گشت !نوید قهرمان اخرین این قتل عمد حکومت جنایتکاری نخواهد بود اما وی با مقاومت و افشاگریهای قهرمانانه اش در این شرایط ویژه و در مرحله فروپاشی بیدادگران حاکم ؛ شعله خشم و کین فروخورده را در روح جانهای به تنگ امده فروزان خواهد ساخت.من موج گسترش شورش انسانیت دربند و اسیر را در اینده نزدیکتر از ان روزی که امید داشتیم میبینم.این موج جهانی خواهد گشت و میبایست جهانیش سازیم تا وجدانهای خفته در بشریت اسیر و در بند همه حاکمان جنایتکار را بیدار سازیم.من طلوع صبح امید را در شورش جانهای به تنگ امده از این بیداد را که فریاد دادشان گوش جهان را کر میکنند میشنوم و میبینم.هم قسمهای جان بدر برده از این بیدادگران بسان من شاهد نابودی دستگاه بیداد خواهند بود و عدالت و آزادی را با محکومیت همه جنایتکاران ابیاری خواهیم کرد .در امروز ؛ ان روز نزدیکتر گشت و چه حیف که هزاران هزار قهرمان پر پر گشته در سرزمینمان چون نوید نخواهند بود تا شاهد ان عدل باشند.اما بی انان این عدل ممکن نمیگشت.انان جاودانه در تاریخ انسانیت و شرافت نانوشته شده بشریت گشتند.تاریخی که با خون شرافت این قهرمانان دوباره و این بار درست نوشته میگردد.با اعدام این قهرمان ؛ مرحله اغاز یک پایان تلخ بر تلخی بیپایان شروع گشت.
بذر کین و نفرت از جنایتکاران که جهانی گشت ؛ شعله اتش خشم فروخورده انسانیت دربند در سرزمینمان را شعله ورتر خواهد ساخت.وجدان خفته گشته در جهان علیه این بیداد فریاد داد را سر خواهد داد.اکنون که تمامی رسانه های جهان و نهادهای مردمی با انعکاس خبر اعلام انزجار مردم جهانرا میگسترانند.باید با شدت بخشی به تلاشهایمان کین و انزجار تبدیل به اقدام عملی برای کسب انتقام تبدیل گردد.تنها راه انتقاممان گسترانیدن جنبش سرنگونیست .پس بیایید این انزجار جهانی را تبدیل به یک جنبش جهانی بکنیم.با حمایت مادی و معنوی به تمامی اعتراضات و اعتصابها جنبش سرنگونی را شدت ببخشیم.
انسانها ؛ وجدانهای بیدار و اگاه ؛ هم زنجیران ؛ هم قسمان هم دردان و هم بندان بیایید جنبش سرنگونی را جهانی سازیم! این کمترین وظیفه ماست در قبال هزاران هزار قهرمانی که تنها داراییشان جان عزیزشان را برای آزادی و عدالت نثار کردند!
نگذاریم مدال افتخار نوید عریزمان بهمراه همه جانباختگانی که مدال شرافتشان در دفاع از حق انسانیت دربند با طناب جلادان جهانی گشته به هدر رود ! نگذاریم اتش خشم و انزجار و نفرت و کین جهانی فروکش کند مردم جهان را علیه دولتها و جلادان بشورانیم و اینگونه جنبش سرنگونی را جهانی خواهیم کرد!
نگذاریم دولتهای حقیر جهان بخاطر منافع حقیرشان از تیغ انزجار مردمانشان رها گردند.باید مردم جهان را علیه همه حاکمان شوراند .باید با ایجاد این کمپینها به روند مرگ حتمی جنایتکاران حاکم در سرزمین اشغالیمان سرعت بخشید..
تسخیر و یا اشغال و یا بسته شدن یک لانه جاسوسی و تروریستی نظام جنایتکار بخشی از ویرانی یک زندان به وسعت سرزمین اشغالی مان است۱
حاکمان بیشرف جهان در یک اقدام نمادین و مسخره و تکراری یکی پس از دیگری مجبور به محکومیت جنایت میشوند.
انزجار از قتل حکومت جنایتکار بهمراه کین و نفرت جهانی گشته است. فشار وجدان عمومی بیدار گشته مردمان جهان اکثر حاکمان بیشرف را وادار به عکس العمل نموده است.
رژیم جنایتکار بخاطر این جنایت هولناک میبایست هزینه های سنگینی پرداخت کند! نگذاریم این خشم عمومی و وجدان بیدار شده مردم جهان فروکش کند.میبایست با تمامی توان ؛ خشم عمومی مردم جهان را علیه حاکمانشان شوراند.در طی چهار دهه گذشته اکثر حاکمان اروپا و جهان با بیشرفی و بیشرمی تمام و بخاطر منافع حقیرشان همیشه در حمایت از جنایتکاران حاکم کرده بر سرزمینمان ایستاده اند
کمترین خواسته ما قطع فوری تمامی روابط دیپلماتیک با رژیم ایران و بستن تمامی سفارتخانه ها (لانه های جاسوسی) میبایست باشد..تمامی نهادهای بین المللی نیز میبایست در همه زمینه های سیاسی و اجتماعی و ورزشی خواهان بایکوت جهانی جنایتکاران بشوند. دولتها و حاکمان جهان یادر طی فشار وجدان عمومی بشریت بسان ماجرای جنایت میکونوس مجبور به این کمترین کار ممکن میگردند یا در دادگاه های اینده بعنوان شریک جرم جنایت محاکمه خواهند گشت! بیایید جنبش دادخواهی را جهانی سازیم تا جنبش سرنگونی را جهانی سازیم!
حاکمان بیشرف مخصوصا در اروپا طبق روال معمولی خود با محکومیتهای کاغذی و همیشه بی ارزش درصدد خرید زمان هستند تا انزجار جهانی و خشم و کین ایجاد گشته از این جنایتها فروکش کند تا دوباره بساط کاسبی حقیر خود را حقیرانه ادامه دهند!
اما اکنون با دیدن عجز حقیرانی که با شعارهای تند و با دهانهای کف کرده و با فریاد خواهان به پایان رساندن حکومت مذهبی قادر به دیدن تقدس مذهبی خود نیستند ؛خفت و انزجار سرتاسر وجودم را فرا میگیرد!.زیستن در میان مدعیان اخلاق که با بیشرمی اخلاق را بنام دادخواهی از یک قربانی رعایت نمیکنند سخت است.
ایا درک این واقعیت تلخ که همگی ما محصول یک جامعه بشدت مذهبی هستیم سخت است؟ دیدن نتیجه و اثار مخرب روحی و روانی مذهب و تقدس رایج در جامعه حتی در روح و روان و در کالبد قهرمانانی که در تاریخ مبارزاتی و در مبارزه با حاکمیت مذهب و تقدس خود مذهبی عمل میکنند ساده است.اشاره من به همه مبارزینی است که در طول تاریخ شکست مبارزاتشان نتوانستند عامل اصلی شکستشان را ببینند.عامل شکست و تکرار سیر قهقرایی این مبارزات در تقدس دهی به باورها بود.بدون زدودن تقدس به باورها نمیتوان به حاکمیت تقدس و مذهب پایان داد.مبارزینی که از کودکی در جامعه مذهبی هر سال ماهها در تعزیه ها و نوحه خوانی ها و قمه زنیها شرکت داده میشوند و قهرمانشان حسین و نتیجه مبارزاتشان بسان حسین *شهادت * خواهد شد.فرقی هم نمیکند این شخص مدعی سوسیالیستی بنام خسرو گلسرخی باشد و یا چریک فدایی که برای رسیدن به مقام والای شهادت مبارزه میکرد. گلسرخی ؛قهرمان مذهب زده که با التقاط باور مذهبی خود به ارمان سوسیالیزم در دادگاهش که علی و حسین را قهرمان خود خواند باعث ساخت ذهنیت معیوب میلیونها بیننده در نسلهای اینده گشت .ذهنیت معیوب و مذهبی که امام زمانش خمینی گشت. نقش مخرب این باورهای مذهبی در دل شریفترین قهرمانهایی که عاجز از پالایش بیماری تقدس در روح بیمارشان در برپایی حکومت اعدام بود انکار ناشدنیست.سازمانها و احزابی و تشکلهایی هم که متشکل از این افراد با ذهنیت و ضمیر ناخود اگاه از این افراد تشکیل میشوند در نهایت با تقدس دهی به ایدئولوژیها و باورها و رهبرها همگی شعبه های مسجدی بیش نبوده و نیستند. سخن را کوتاه میکنم چون در مقاله های مفصل به این موضوع پرداخته بودم.
پایان سخن
واینک که شاهد باز تکرار حقارتهای مدعیان دروغین دادخواهی دوباره بخاطر جهل و تعصب و منافع حقیرشان نویدمان را بسان هزاران قهرمان دوباره بر دار میکنند ارزوی مرگ میکنم. لعنت و نفرین به جهلتان
باریش نصیریان
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.