محسن نامجو با این اتهام روبهروست که مرتکب تعرض جنسی شده است. او در دفاع از خود ویدیویی منتشر کرده است؛ نامجو در این ویدیو به ما چه میگوید و آیا توانسته به اتهامات وارده پاسخ دهد؟
حرفهای نامجو در مقام دفاع از خود را میتوان در چند دسته عمده جای داد؛ توسل به جایگاه هنری، پرداختن به مساله دادرسی و اثبات اتهام، تاکید بر احساساتگرایی حاکم بر فضا، خطکشی میان «قربانیان تجاوز»، هشدار نسبت به منحرف شدن جریان بهوجود آمده و.. قصد این نوشتار صرفا بازخوانی حرفهای نامجو به قصد واکاوی و مقابل قرار دادن ادعاهای اوست؛ از نیات نامجو و اینکه کجای صحبتهایش آگاهانه است و کجا از ناخودآگاه او برمیآید، خبردار نیستیم. او در مقام یک مرد که به تعرض جنسی متهم شده، تلاش کرده به اتهامات وارده پاسخ دهد.
احساساتگرایی زنانه و عقلگرایی مردانه
نامجو میگوید «اول که خبر به گوشم رسید طبعا عصبانی شدم و خواستم بلافاصله پاسخ بدم اما گفتم اجازه بدم که چند روز بگذرد تا احیانا جواب من هم از روی احساسات نباشد». نامجو همان ابتدای کار رفتار کسانی که او را به تعرض جنسی متهم کردهاند «احساساتی» میداند و در عمل دوگانه «احساساتگرایی زنانه» / «عقلگرایی مردانه» را بازسازی میکند. اینکه او باری منفی برای احساسات قائل میشود خود جزیی از ساختار مردسالار است که به نظر میرسد نامجو متوجه آن نیست یا آگاهانه آنرا نادیده میگیرد. تحقیقات موجود نشان دادهاند که آنچه «عقلانیت» یا «منطق» نامیده میشود جنسیتزده و متاثر از گفتمانهای مردانه است؛ مفهوم «عقل» تداعیهای معنایی مردانه دارد و «احساس» به جنس زن پیوند میخورد.
میتوان پرسید اگر کسی مورد تجاوز قرار گرفته باشد، باید احساساتش را کنار بگذارد و «عقلانی» سخن بگوید؟ مثلا بررسی کند که آیا میتواند اتهامش را (در دادگاه) اثبات کند و بعد آن را به زبان بیاورد تا کارش «عقلانی» به نظر برسد؟ کسانی که در یک کنسرت به موسیقی نامجو گوش میدهند، آیا با احساسات خود درگیر موسیقی میشوند یا اینکه اول با «عقل» خود آن قطعه موسیقی را از جهات مختلف میسنجند و بعد به آن واکنش نشان میدهند؟ آیا احساساتی که در موسیقی غلیان میکند، استعلایی است و احساسات کسانی که مورد تعرض جنسی قرار میگیرند یا از این مساله به خشم میآیند غیراستعلایی؟ به نظر میرسد توجه اصلی را باید بر این بگذاریم که کلمات در یک متن چه نقشی بازی میکنند و در خدمت چه چیزی هستند.
او بعدتر هم هشدار میدهد که ممکن است کسانی از «فضای تند و احساسی» بهوجود آمده برای مقاصد و تسویهحسابهای شخصی استفاده کنند. یعنی چون به گفته نامجو ممکن است کسانی از این فضا سوءاستفاده کنند، پس فضا نباید «احساسی» شود. نامجو در چه جایگاهی است که بتواند نسبت به این مساله هشدار بدهد؟ موسیقیدان؟ چنین هشدارهایی برای ما آشنا به نظر نمیرسد؟ آیا چنین هشدارهایی در سطوح مختلف بارها و بارها زمینهساز سرکوب نبودهاند؟ نامجو در نهایت تهدید میکند که در صورت لزوم دست به پیگیری قانونی نیز خواهد زد.
خطکشی میان «قربانیان تجاوز»
نامجو همانطور که اشاره شد هشدار میدهد که ممکن است کسانی از فضای موجود برای تسویهحسابهای شخصی استفاده کنند؛ او اما پا از این هم فراتر میگذارد و از جایگاه مردی که خود متهم به تعرض جنسی است، نسبت به «انحراف» هم هشدار میدهد؛ «این را خطاب به آنها میگویم؛ بدانید که با پیش کشیدن این حرفها بیشترین ضرر را به نشنیده شدن صدای قربانیان واقعی این ماجرا شما دارید انجام میدهید، با به انحراف کشیدن این جریان».
او به ما نمیگوید «قربانیان واقعی» کیستند؟ نمیگوید در مورد دیگر کسانی که اتهام تجاوز و تعرض را به اشخاصی دیگر وارد کردهاند، چطور به این نتیجه رسیده که آنها «قربانیان واقعی» ماجرا هستند؟ آیا دادگاهی بهصورت رسمی به این اتهامات رسیدگی کرده و اتهامات آنگونه که نامجو میپسندد اثبات شدهاند؟ آیا فقط موارد تایید شده در دادگاههای رسمی را «واقعی» میداند و مابقی را غیرواقعی؟ آیا شخصا توانسته تشخیص دهد که اتهامات چه کسانی واقعی و اتهامات چه کسانی غیرواقعی است؟ آیا اتهامزنی در مورد برخی افراد برای او قابلقبول است و در مورد برخی دیگر اثبات آن نیاز به طی فرایند قضایی دارد؟ به نظر میرسد او با صحه گذاشتن بر برخی موارد تجاوز، عملا وقوع تجاوز در جامعه را تایید میکند و همزمان میکوشد خود را از دایره افراد متجاوز بیرون بگذارد؛ کرداری که در موارد دیگر نیز از مردان مشاهده میشود.
نامجو ولی دست به کار خطرناکتری نیز میزند؛ با نام بردن از «قربانیان واقعی» تجاوز، دارد به ما میگوید برخی از این اتهامات واقعی نیست. اما نمیگوید چگونه به چنین نتیجهای رسیده و از کجا چنین شأن و صلاحیتی برای خود قائل شده است؟ گفتار او در اینجا هم برای ما آشناست؛ آنجا که به «معترضان واقعی» هشدار میدهند که صف خود را از «مشتی اغتشاشگر و آشوبطلب» جدا کنند.
علاوه بر آن، با بهکارگیری لفظ «قربانی» برای کسانی که مورد آزار و تعرض جنسی قرار میگیرند، عاملیت این افراد نادیده گرفته شده و پتانسیل آنها برای ایجاد تغییر در جامعه از میان برداشته میشود؛ و زمانی که صفات «واقعی» و «غیرواقعی» به آن اضافه میشوند، کلیشههای موجود و غالب درباره خشونت جنسی نیز بازتولید میشوند.
نامجو میگوید «هیچ مرجع قضایی، وکیل و یا افرادی هم که به قربانیان جنسی در طی این روزها در ایران کمک میکنند، این اتهامات را وارد ندانستهاند». از کجا؟ بر اساس چه فرایند قضایی و قانونی؟ مبتنی بر چه تحقیقاتی؟ آیا صحبتهای اتهامزنندگان را شنیدهاند و فرایندی برای بررسی آنها طی شده است؟ پاسخ هیچیک از این سوالات روشن نیست، شاید منظور نامجو این است که به او گفتهاند اتهاماتی که به او وارد شده قابل اثبات نیستند. طرز بیان او ولی بهگونهای است که با نام بردن از این مراجع، آگاهانه یا ناآگاهانه، تلاش میکند تاییدی برای خود کسب کند. توسل به این استدلالِ ناقص اما در ادامه با تناقض روبهرو میشود؛ مثلا آنجا که میگوید «بعضی از افرادی که توی این زمینهی حقوق بشر فعال هستند، بلافاصله بدون هیچ مدرکی کلیه حقوق یک نفر را نادیده گرفته، که من باشم، و اتهامات را میپذیرند». نامجو به ما نمیگوید که آن «مرجع قضایی و وکلا و افرادی» که به او گفتهاند اتهامات وارد نیست، بر اساس چه مدرکی چنین ادعایی کردهاند.
او جایی در حرفهایش به «دادگاه قضاوت عمومی» اشاره میکند؛ «در فضای مجازی و دادگاه قضاوت عمومی یک اتهام کوچک توسط هر فردی با اکانت ناشناس و فضاسازی مشکوکانه یک عده دیگر کافی است تا اعتبار به سختی ساخته شده طی سالهای یک نفر را نیست و نابود کند»؛ کلمات مورد استفاده نامجو و تاکید او بر نامشخص بودن هویت کسانی که به او اتهام وارد کردهاند و استفاده از عبارت نخنمای «فضاسازی مشکوکانه» یادآور اخبار ۲۰:۳۰ است؛ البته او لطف میکند و به ما حق میدهد که «در فضای بهوجود آمده در پی درج اخبار تجاوز، حساسیت عمومی بسیار بالا رفته و واکنشها به این موضوع قوی باشد»؛ اما نمیگوید از چه جایگاهی چنین حقی برای ما قائل میشود؟ آقا بالا سر یا یک هنرمند یا یک مرد متهم به تعرض جنسی به زنان؟ گیریم که چنین حقی برای عموم قائل نباشد، خب چه خواهد شد؟
نگرانی او در حالی است که در جای دیگری از این ویدیو میگوید «خیلی از شماها این حرف من را باور میکنید و بعضی هم باور نمیکنید». مشخص نیست اگر بخش عمده مخاطبان او را باور میکنند، چرا نگران نابودی «اعتبار»ش است؛ این هم روشن نیست که او از کجا به این نتیجه رسیده که «خیلی»ها حرف او را باور میکنند و «بعضی» نه. بهخصوص که خود در ادامه میگوید «بسیار غمگینم که بعد از این ماجرا حتما بعضی از دوستان یا حتی برخی از افراد خانوادهام یا کسانی که به آثارم علاقه دارند ممکن است من را دیگر مثل گذشته نبینند».
تکلیف نامجو اما با دادگاه مردم ناروشن است؛ ویدیو خطاب به آنهاست، نگران قضاوت مردم است ولی گویا همزمان آن را به رسمیت نمیشناسد و رد میکند؛ «در چنین دادگاهی که نه قاضی دارد و نه هیات منصفه من چطور میخواهم از خودم دفاع کنم؟». او در نهایت به آغاز کلام برمیگردد؛ به همانهایی که بدون تحقیق و طی پروسه دادخواهی به او گفتهاند «این اتهامات وارد نیست».
با این وجود، قدرت دادگاه مردم و هیات منصفه آنها را نباید دستِ کم گرفت؛ نامجو خود به ما میگوید که «این اتهامات مربوط به ایام اخیر نیست، چندین سال قبل وارد شده بود و همان موقع هم رد کرده بودم»؛ نامجو به ما نمیگوید که چرا همان چند سال پیش این ویدیو را منتشر نکرده است؛ به نظر میرسد مطرح شدن چنین اتهاماتی در گسترهای چنین وسیع او را مجبور به این کار کرده است؛ شاید در دایرهای کوچکتر، چنین صداهایی آنچنان پژواک ندارند که «اعتبار جمع شده طی سالها» را به خطر بیندازند.
نامجو جایی به سیستم قضایی آمریکا نیز متوسل میشود؛ او اشاره میکند که این سیستم «فاصله زیادی با کامل بودن دارد و زنان در خیلی از موارد در برابر قانون بهعنوان شهروند درجه دو محسوب میشوند»؛ اما «چیزی که آن را حداقل از لحاظ نظری منحصربهفرد میکند این است که متهم بیگناه است تا زمانی که خلافش ثابت شود و جرمش اثبات شود؛ این مفهوم برای این ساخته شده که افراد نتوانند بر اساس شایعات اعتبار دیگران را زیر سوال ببرند، که میبرند»؛ نامجو به قاعده برائت چنگ میاندازد؛ اگر بخواهیم بحث در مورد اصل برائت در پروندههای تجاوز و تعرض جنسی را در چهارچوب ویدیوی منتشر شده نگه داریم، میتوان به نامجو یادآوری کرد که او پیشتر حکم برائتش را از «مرجع قضایی، وکیل و یا افرادی که به قربانیان جنسی در ایران کمک میکنند» دریافت کرده است، بیآنکه دادگاهی تشکیل شود و تحقیقاتی صورت بگیرد. او همچنین با خطکشی میان «قربانیان واقعی» و کسانی که به گفته وی در پی سوءاستفاده از این فضا هستند، خود در جایگاه قاضی و هیات منصفه نشسته و رای صادر کرده است.
ورای این تناقضات در صحبتهای نامجو، به نظر میرسد او متوجه نیست یا عمدا این موضوع را نادیده میگیرد که تبعیض جنسیتی و ساختار مردسالار در تمام اجزاء جوامع بشری و از جمله نظامهای قضایی ریشه دواندهاند؛ نامجو خود میگوید زنان در سیستم قضایی آمریکا شهروند درجه دو محسوب میشوند، اما گویا وقتی پای اصل برائت و پروندههای تجاوز به میان میآید ناگهان دامن دستگاه قضا از تبعیض جنسیتی پاک میشود؛ در حالیکه کلیشههای جنسیتی، از جمله افسانههای رایج در مورد تجاوز و نقش خودِ زنان در وقوع آنها، بر اذهان و آراء قضات و هیاتهای منصفه نیز تاثیرگذارند.
نامجو و هواداران سینهچاک او خوب است به این سوال پاسخ دهند که اگر فرد یا افرادی شکایت کنند که در دوران بازجویی یا حبس مورد شکنجه و آزار قرار گرفتهاند، به آنها خواهند گفت اصل بر برائت بازجو است و فردی که اتهامات را وارد کرده باید آنها را ثابت کند؟ یا شاید از نظر نامجو و هوادارانش وصله شکنجهگری به بازجو میچسبد و اتهام تعرض جنسی به یک هنرمند وارد نیست. گویا تمرکز قدرت در درون حکومتهاست و تنها آنها هستند که میتوانند به حقوق و وجود افراد تعرض کنند و چنین کاری از عهده کسانی که «به قدرت وصل نیستند» برنمیآید. در واقع نامجو و هوادارانش در توسل به اصل برائت هم در حال دوگانهسازیهای کاذباند؛ تبعیض جنسیتی یا اعمال زور و قدرت را به دستگاههای حکومتی فرومیکاهند و چشم بر سلسلهمراتب قدرت و درجات مختلف ستم در جامعه میبندند؛ نگاهی انتزاعی، تقلیلگرا و به دور از واقعیتهای مادی جوامع بشری.
توسل به جایگاه هنری
نامجو در حرفهایش به جایگاه هنریاش متوسل میشود؛ میگوید «من هیچوقت آدم قدرتمندی نبودهام و همه میدانند به هیچ قدرتی وصل نبودهام و نیستم و همچنان به همان رویه فکری و هنری خودم ادامه میدهم و برای هیچکس هم هیچ خطری ندارم»؛ میتوان پرسید برای تعرض جنسی آیا باید به قدرتها وصل بود؟ آیا متجاوزان به آنهایی که نامجو «قربانیان واقعی» تجاوز مینامدشان، همه به قدرت وصل بودهاند؟ میگوید «فقط امیدوارم که گذر زمان و رفتار من و آثار و نوشتههای من و اعمال من در برابر دیگران من را از این ماجراها مبرا کند»؛ آثار و نوشتههای یک فرد و حتی رفتار آتی فرد چطور میتواند او را از اتهامی مربوط به گذشته مبرا کند؟
میگوید «این را بدانید که در کماکان به همان پاشنه میچرخد. من هنوز همان محسن نامجو هستم. کماکان خواهم ساخت، خواهم نوشت، ملودی خواهم ساخت، خواهم خواند، اجرا خواهم کرد به این عشق و امید که شما میشنوید». آثار یک هنرمند چه ربطی به احتمال تجاوز دارد؟ چه نوع اثر هنری ممکن است احتمال تجاوز را کم کند؟ یک هنرمند نقاش هم میتواند چنین ادعایی داشته باشد یا چنین دستاویزهایی صرفا برای یک نوازنده و خواننده کارایی دارد؟ آیا فعالیت در عرصه موسیقی ربطی به وقوع تجاوز دارد؟ مثلا از احتمال وقوع آن کم میکند؟
من؛ «مرد ایرانی»
نامجو در ابتدای حرفهایش گفته بود «این شایعات و اتهامات را قویا قویا رد میکنم»؛ مابقی حرفهایش نه چیزی به این جمله اضافه میکند و نه به سوالات شکلگرفته در اذهان عمومی پاسخ میدهد؛ اگر نگوییم بر ابهامات موجود افزوده است.
او در پایان نیز در مقام «یک مرد ایرانی» از زنان بهخاطر تمام تبعیضها و ظلمهایی که در طول تاریخ بر آنها روا داشته شده عمیقا عذرخواهی میکند؛ آرزویش از این قرار است «امیدوارم از فضای بهوجود آمده در جهت آموزش همه ما بهخصوص ما مردها استفاده شود تا کمتر و کمتر شاهد این موارد باشیم و من هر کمکی که لازم باشد حاضرم در این زمینه بکنم تا دنیای بهتری داشته باشیم و در دنیای بهتری کنار هم زندگی کنیم».
حرفهای نامجو اما چه آنجا که بر احساساتی بودن فضا انگشت میگذارد، چه آنجا که میان «قربانیان تجاوز» خطکشی میکند و نسبت به «انحراف» هشدار میدهد و چه آنجا که به اصل برائت چنگ میزند همه در خدمت بازتولید ساختار مردسالار و تبعیضهای جنسیتی موجود در جامعه است؛ نمیتوان آرزوی جهانی بهتر داشت و برای پاک کردن دامن خویش از اتهامات، به ریسمانهایی چنگ انداخت که تار و پودهای سازنده جهان نابرابر کنونیاند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.