در جر‌و‌بحث‌های دوران وضعیت بهداشتی اضطراری دو واژه‌ی ننگین پدیدار شدند، که هدف‌شان به وضوح فقط بی‌اعتبار‌کردن کسانی بود که در مقابل وحشتی که اذهان را فلج کرده بود، هنوز بر تفکر پافشاری می‌کردند: «نفی‌گرا» و «طرفدار تئوری توطئه».

واژه‌ی اول ارزش هزینه‌کردن کلمات زیادی ندارد، زیرا کسی که با استفاده از این واژه، غیرمسئولانه، قتل عام یهودیان و اپیدمی را در یک سطح قرار می‌دهد، نشان می‌دهد که آگاهانه یا ناآگاهانه در یهودی‌ستیزی، که هنوز هم در فرهنگ چپ‌گرا و راست‌گرای ما شایع است، مشارکت می‌کند. همان‌طور که دوستان یهودی، که به درستی حس می‌کنند که به آنها توهین شده است، توصیه می‌کنند، بهتر است جامعه‌ی یهودیان، خود، در مورد سوء‌استفاده از این واژه‌های نامطلوب اظهار‌نظر کند.

اما واژه‌ی دوم ارزش آن را دارد که در موردش صحبت کنیم، چون گواهی بر نادانی شگفت‌انگیزی در مورد تاریخ است. کسانی که با تحقیقات تاریخی آشنایی دارند خوب می‌دانند که اتفاقاتی که مورخین بازسازی و روایت می‌کنند ضرورتاً نتیجه نقشه‌ها و اقداماتی است که اغلب از طرف اشخاص، گروه‌ها و جناح‌هایی سازمان‌دهی شده است که به هر وسیله‌ی ممکن می‌خواهند به هدف‌شان برسند.

سه مثال از میان هزاران مثال ممکن دیگر، که هر کدام از آن‌ها پایان یک دوره، و آغازگر دوره‌ی تاریخی جدیدی بودند؛

در سال ۴۱۵ قبل از میلاد، آلکیبیادس[۱] تمامی اعتبار، ثروت و امکاناتش را به کار گرفت تا آتنیان را برای لشکر‌کشی به سیسیل، که بعدها به نتیجه‌ای فاجعه‌بار و فروپاشی قدرت آتن ختم شد، متقاعد کند. از طرف دیگر دشمنانش با توطئه‌ای از ماجرای قطع عضو مجسمه‌های هرمس که چند روز قبل از حرکت ارتش اتفاق افتاده بود، استفاده کردند تا با بهره‌گیری از شاهدان دروغین به جرم جریحه‌دار‌کردن احساسات عمومی محکومش کنند.[۲]

هجده برومر (۹ نوامبر ۱۷۹۹) ناپلئون بناپارت با وجود سوگند وفاداری خود به قانون اساسی جمهوری، با کودتا دایرکتوار را سرنگون می‌کند و با نامیدن خود به عنوان اولین کنسول با قدرت تام، به انقلاب پایان می‌دهد. در روزهای قبل ناپلئون با سیس[۳]، فشه[۴] و لوسین بناپارت[۵] برای تنظیم راهبردی که بتواند با مخالفت قابل پیش‌بینیِ مجمع پانصد نفری مقابله کند، مذاکره کرده بود.[۶]

۲۸ اکتبر ۱۹۲۸، مارش رم[۷] با حضور ۲۵ هزار فاشیست انجام شد. در ماه‌های قبل از این اتفاق، موسولینی که همراه مثلث د- وکی، د- بونو و بیانکی[۸] همه چیز را برنامه‌ریزی کرده بود، با نخست وزیر فاکتا[۹]، با دانونزیو[۱۰] و نمایندگان تجاری (و به روایت بعضی، مخفیانه حتی با شاه) تماس گرفت تا واکنش‌های ممکن و متحدین احتمالی را بسنجد. روز ۲ اگوست، به‌مانند یک تمرین، فاشیست‌ها با قدرت نظامی شهر انکونا را اشغال کردند.[۱۱]

در هر سه‌ی این رویدادها، افرادِ گردهم‌آمده در گروه یا حزب، برای رسیدن به اهدافی که در سر داشتند، قاطعانه عمل کردند و خود را با شرایط کم‌و‌بیش پیش‌بینی‌شده‌ای وفق دادند و هر بار استراتژی خود را در راستای آن تنظیم کردند. البته مانند هر رویداد انسانی، اتفاق هم نقش خود را دارد، ولی این‌که بخواهیم تاریخ را با صرفِ نظر به اتفاقات توضیح دهیم، بی‌معنی است و هیچ مورخ جدی هرگز این کار را انجام نداده است. به همین علت لازم نیست که پای «تئوری توطئه» به میان کشیده شود، اما مطمئناً کسانی که می‌خواهند آن دسته از مورخانی را که سعی در بازسازی جزئیات دسیسه‌ها و چگونگی به ثمر رساندن آنها دارند، طرفدار تئوری توطئه بنامند، اگر از روی نادانی‌شان نباشد، دست‌کم حماقت خود را به نمایش گذاشته‌اند.

به همین دلیل است که پافشاری بر سر این موضوع شگفتی بیشتری برمی‌انگیزد، آن هم در کشوری مانند ایتالیا، که تاریخ معاصرش آن‌چنان مملو از توطئه‌ها و دسیسه‌چینی و انجمن‌های زیرزمینی، مانور‌ها و فتنه‌های متنوعی است که هنوز مورخان نتوانسته‌اند سرنخی برای وقایع سرنوشت‌ساز پنجاه سال اخیر، از بمب‌گذاری‌های پیاتزا فونتانا[۱۲] گرفته تا ماجرای قتل مورو[۱۳] بیابند. این امر آن‌چنان مستند است که حتی رییس‌جمهور کشور، فرانچسکو کسیگا، در آن زمان اظهار کرد که به طور فعالانه عضو یکی از همین سازمانهای زیرزمینی به نام گلادیو بوده است.

در مورد پاندمی، تحقیقاتی معتبر نشان می‌دهند که یقیناً به شکل غیر‌منتظره ظاهر نشده است. همان‌طور که کتاب پاتریک زیلبرمن به طور کامل استناد می‌کند، سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۰۵ در رابطه با آنفلوانزای مرغی، سناریویی مانند دوره‌ی اخیر را مد‌نظر قرار داده است و آن را به عنوان مدلی برای تأمین حمایت بی‌قید‌و‌شرط شهروندان به دولت‌ها پیشنهاد می‌کند. بیل گیتس که تأمین‌کننده‌ی مالی اصلی سازمان است، در فرصت‌های متعددی عقایدش را در مورد خطر پاندمی و پیش‌بینی مرگ میلیون‌ها نفر و این‌که بایستی برای مقابله با چنین شرایطی آمادگی داشت، بیان کرده است. همچنین در سال ۲۰۱۹ مرکز پژوهشی جان هاپکینز در راستای مطالعات تحقیقاتی با تأمین مالی از طرف بیل و ملیندا گیتز، یک تمرین شبیه‌سازی پاندمی کروناویروس به نام «رویداد ۲۰۱» را با دعوت از متخصصان بیماری‌های واگیر با هدف آمادگی برای راه حلی هماهنگ در حالت ظهور ویروسی جدید برگزار کرد.

مثل همیشه در تاریخ، در این رویداد هم، انسان‌ها و سازمان‌هایی وجود دارند که به دنبال اهداف مشروع یا نامشروع خود هستند و به هر وسیله برای دست‌یابی به این اهداف تلاش می‌کنند. مهم این است که کسانی که درصددِ فهمِ چیزها هستند این‌ها را بشناسند و در نظر داشته باشند. به همین علت، حرف‌زدن از یک توطئه چیزی به واقعیت اتفاقات نمی‌افزاید؛ ولی طرفدار تئوری توطئه‌ نامیدن کسانی که سعی در شناخت اتفاقات تاریخی – آن‌چنان که هستند – دارند، فقط رذالت است.

نویسنده: جورجو آگامبن
۱۰ جولای ۲۰۲۰

مترجم: جواد دانش‌پور


از همین نویسنده و مترجم:

جورجو اگامبن: امنیت زیستی و سیاست

تأملاتی جدید از جورجو آگامبن


[۱]  Alcibiades سیاستمدار و فرمانده جنگی یونانی ۴۰۴ – ۴۵۰ پیش از میلاد

[۲]  آلکیبیادس فرمانده و سیاستمدار یونانی، که در سالهای ۴۲۰-۴۱۰ ق.م. مهمترین فرمانده جنگی آتن بود و سیاستی توسعه طلبانه را در پیش گرفته بود، در حالی که آماده لشگر‌کشی به سیسیل بود، بعد از حادثه‌ی معبد هرمس که مجسمه های داخل آن از طرف گروهی ناشناس ویران و نقص عضو شده بودند، از سوی رقیبان سیاسی‌اش که میخواستند او را از میدان به در کنند  متهم به توهین به مقدسات شد و آن‌ها خواستار محاکمه‌ی او شدند. هرچند، توفیقی در این راه نداشتند و آلکیبیادس پس از بازگشت از سیسیل در نقش مشاور نظامی اسپارت، به آتن حمله و سقوط آن را با موفقیت رهبری کرد. م.

[۳]  Emanuel Joseph Sieyès سیاستمدار و کشیش فرانسوی ۱۷۴۸-۱۸۳۶ نضریه پرداز انقلاب فرانسه

[۴]  Joseph Fouché سیاستمدار، نماینده مجلس و وزیر نظمیه دولت ناپلئون ۱۷۵۹-۱۸۲۰

[۵]  Lucien Bonaparte سیاستمدار فرانسوی، برادر ناپلئون بناپارت ۱۷۷۵-۱۸۴۰

[۶]  در شرایط بحرانی و نارضایتی‌های پس از انقلاب فرانسه، بعد از این‌که ناپلئون از کشورگشایی‌های پیروز‌مندانه‌اش در اروپا و مصر به پاریس بازگشت، سیس، یکی از اعضای دایرکتوار که برای کودتا زمینه چینی کرده بود، تصمیم گرفت از محبوبیت قهرمانی مانند ناپلئون برای رسیدن به هدف استفاده کند. ناپلئون دست به کودتا زد، سیس را با زیرکی به کنار گذاشت، و خود را اولین کنسول نامید. م.

[۷]  Marcia su Roma تظاهرات مسلحانه سازماندهی شده از طرف حزب ناسیونال فاشیست که با شرکت سیاه‌جامگان در تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۹۲۲ در شهر رم برگزار شد. دو روز بعد موسولینی فرمان قدرت را به دست گرفت.

[۸]  Cesare Maria De Vecchi و Emilio De Bono و Michele Bianchi ، رهبران سازمان‌دهنده‌ی تظاهرات رم، یاران اصلی موسولینی که در به قدرت رسیدن او نقش اصلی داشتند.

[۹]  Luigi Facta سیاستمدار و روزنامه‌نگار ایتالیایی. نخست‌وزیر ایتالیا که بعد از مارش رم مجبور به استعفا شد و موسولینی قدرت را به دست گرفت.

[۱۰]  Gabriele D’Annunzio شاعر و نویسنده مشهور راستگرای ایتالیایی ۱۸۶۳-۱۹۳۸

[۱۱]  این بار هم شرایط بحرانی سال‌های بعد از پایان جنگ جهانی اول در ایتالیا زمینه‌ساز واقعه‌ی تاریخی جدیدی می‌شود. موسولینی که خود از شخصیت‌های مهم سوسیالیست آن دوران بود (و مدیر مسئول روزنامه رسمی حزب سوسیالیست)، برای قبضه کردن قدرت همراه با گروهی از دوستانش، بیانکی، انقلابی تندرو و رهبر سندیکای کارگری، دِ بونو، ژنرال ارتشی، و دِ وِکی نماینده مجلس برنامه‌ریزی کرده بود با این‌حال در پوشش مذاکراتی برای یافتن راه حلی به هدف نجات وطن ملاقات‌های رسمی‌ای با شخصیت‌های سیاسی کلیدی از جمله نخست‌وزیر فاکتا ترتیب داد. فاکتا با مشاهده‌ی مارش رم استعفا می‌دهد و شاه، روز بعد، موسولینی را به عنوان نخست‌وزیر معرفی می‌کند. البته بعدتر هم فاکتا در مقابل موسولینی مقاومتی نشان نداد و در نقش سناتور انتصابی به حیات سیاسی خود ادامه داد. ژورنالیست ایتالیایی معاصر او، جووانی انسالدو در موردش چنین می‌گوید: « اکثر اوقات میان‌مایگی دره‌ایست که جذابیتش حتی شخصیت‌های خاص را هم به ورطه‌ی خود می‌کشد.» م.

[۱۲]  در ۱۲ سپتامبر ۱۹۶۹ این بمب‌گذاری در شهر میلان منجر به کشته‌شدن ۱۷ نفر و زخمی شدن ۸۸ نفر انجامید.

[۱۳]  Aldo Moro نخست‌وزیر ایتالیا که در ۱۶ مارس ۱۹۷۸ ربوده و پس از ۵۴ اسارت روز کشته شد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)