امروز در یکی از مهم ترین فرازهای مبارزهی مردمان ایران، شاهد بهم پیوستن بیش از یازده میلیون صدا در هشتگ نه به اعدام بودهایم. این صدا واعتراض علیه اعدام، همراه شده است با تظاهرات و آکسونهای تبعیدیان ایرانی در بسیاری از شهرهای جهان: پاریس، لندن، برلین، هانوفر، ونکوور، سیدنی، ملبورن، فرانکفورت، کلن و بسیاری شهرهای دیگر؛ همراه شده است با تظاهرات و اکسیونهایی در بهبهان و کرج و مشهد؛ همراه شده است با هشتگ» اعدام نکنید»،» زندانیان سیاسی را آزاد کنید»،» طناب کم میآورید، ما بسیاریم» و بسیار ایدههای جالب اعتراضی؛ همراه شده است با بیش از ۳۸ روز اعتصاب درخشان کارگران هفت تپه و تظاهرات و تحصن کارگران در مقابل فرمانداری شوش، با تظاهرات بازنشستگان، با اعتراضات کارگران هپکو، با اعتراضات وفریادهای مردم علیه سرکوب، زندان، شکنجه، گرانی، بیکاری، فقر، فلاکت، غارت و تبعیضهای آشکار.
در کوتاه سخن، میتوانم به چند ویژگی شرایط کنونی اشاره کنم، تا بتوانیم در باره چگونگی گسترش و تداوم این اعتراضات وجنبشها علیه اعدام متمرکز شویم. اول – بحران اقتصادی واجتماعی در ایران به مرحلهای بازگشت ناپذیر رسیده است. خزانهی دولتی را غارت کردهاند وخالیست. ارزش پول تومان چنان ازدست رفته که چاپ اسکناسی آن، شاید مقرون به صرفه نباشد. دلار۷۶ ریالی سال ۵۷، ۱۲۰ تومانی دوران موسوی، به ۲۶ هزار تومان رسیده است. یعنی سفرهی نان اکثریت عظیم مزدبگیران، مردمان ایران توسط سیاست تبهکارانه اسلامی نئولیبرال سلاخی شده است. اکثریت کارخانجات وبنگاههای اقتصادی کشور در حال ورشکستگی وویرانیاند. دهه هاست که سرمایه گذاری جدی وهدفمندی برای مدرنیزه کردن صنایع و روزآمدکردن تولید انجام نگرفته است. ویرانی سازمانیافته اقتصاد صنعتی، که با روی کار آمدن روحانیت آغاز و با جنگ هشت ساله با عراق و بحران سازیهای حکومتی در عرصه داخلی وبین المللی ادامه یافت، اینک با تحریمهای بین المللی وانزوای حکومت ایران در منطقه و جهان وغارتهای گسترده تکمیل میشود. این درحالیست که سیاست غارتگرانه و ویرانگرایانه، تصرف وتملک کارخانجات و کمپانیهای اقتصادی -ا ز نفت وگاز ومعادن تا صنایع فولاد وماشین سازیها وقند وشکر و کفش ومنسوجات توسط روحانیت و پاسداران ودستگاههای امنیتی واطلاعاتی، به همراهی بازار، برهوتی از فقر وفلاکت وبیکاری و تبعیض و ناهنجاریهای بزرگ اجتماعی برای مردمان ایران فراهم کرده است.
بنا به آمارها وگزارشات انتشار یافته، بیش از ۹۰ در صد جمعیت کشور در فقر و بیش از ۴۰ درصد در فقر مطلقاند. درجه فلاکت درچند ماهه گذشته بیش از ۴۵ درصد رشد داشته است. گرانی مایحتاج عمومی، در شرایط کاهش ساعتی وثانیه وار قیمت تومان، فلاکت وگرسنگی را به درجهی اشباع میرساند. بیکاری به مرز رسمی ۴۰ درصد رسیده و بیش از ۶ میلیون نفر بیکارند. خزانهی دولتی را غارت کردهاند و خالیست. درآمدهای نفتی و گازی به صفر نزدیک میشود. معاملات خارجی وصدور کالاهای نفتی و غیرنفتی، با مشکل بزرگ تحریمها و عدم دادوستد بخاطر مجازاتهای اقتصادی مواجه شده، انزوای بین المللی حکومت اسلامی روز به روز بیشتر شده است. شکست سیاست گسترش حلال شیعی در لبنان وسوریه وعراق، با تعرض نظامی وحملات اسرائیلىها و آمریکاییها به نیروهای حامی حکومت اسلامی، موقعیت رژیم را دشوار تر و ودشوارتر میکند.
دوم: ویروس کرونا، نه فقط بعنوان معضلی جهانی وبین المللی، بلکه بعنوان معضلی داخلی، بحران اقتصادی و اجتماعی را عمیقتر کرده، صف بزرگ قربانیان این ویروس، گورستانهای بزرگ دیگری را در کشور آباد کرده است. موج ویروس، نه فقط باعث بیکاری میلیونها نفر، خانه خرابی میلیونها نفر از مردم در سراسر کشور شده، بلکه سیاست نابخردانه وتبهکارانهی حکومتی در شرایط شیوع ویروس کرونا، برگزاری انتخابات مجلس اسلامی و برگزاری دهه فجر، توطئه خواندن کرونا و ترویج طب اسلامی، دخالت آخوند وامام جمعه و جماعت حوزههای علمیه، برقراری نمازهای جمعه واعیاد ومراسم مذهبی، بازشدن حرمهای امام رضا ومعصومه و امام زادهها، همه وهمه باعث شیوع گسترده این ویروس و اکنون دور دوم گسترش وشیوع این ویروس درکشور شده است. متاسفانه گزارشات حاکیست که همهی استانهای کشور ما در وضعیت قرمز وبحرانی قرار دارند. این درحالیست که گزارشات روشن وقابل اعتمادی از وضعیت قربانیان این ویروس در دست نیست. کافیست به همین صحبت روحانی اشاره کنیم که گفته ۲۵ میلیون در کشور به کرونا مبتلاء شدهاند وسخنگوی وزرارت بهداشت دولتش از رقم ۲۵۰ هزارنفر مبتلا سخن میگوید. تفاوت آمارها با آنچه پیداست صف طولانی بیماران وقربانیان این ویروس است که بیمارستانها ومراکز درمانی را اشباع کرده، و نبود وسایل و امکانات مراقبت ومعالجه ودرمان وگرانی وکمبود بسیاری از داروهاست.
سوم: موقعیت زندانهای کشور وسرنوشت هزاران انسانی که در بازداشت وحبس در سیاهچالهای حکومت اسلامی تحت شکنجههای روحی و جسمی قرار دارند. در چند سال گذشته، گزارشات از زندانهای ایران، نشانهی شرایط بشدت وحشتناکی بود که بخاطر تداخل زندانیان عادی و سیاسی، نبود امکانات انسانی ورفاهی، کمبود جا برای خواب و استراحت، آلودگی وحشتناک و گسترده در زندانها، کمبود آب سالم وامکان نظافت در زندانها، تمرکز وشلوغی بیش از حد زندانها و سلولها، درگیریهای ناخواسته و یا سازمانیافته توسط اوباشان حکومتی علیه زندانیان سیاسی، اعتیاد وحشتناک و گسترده گی بیماریهای واگیر، تبعیضها وجداسازیهای سازمانیافته در زندانها برای تشدید فشار بر زندانیان سیاسی ودهها و صدها نمونهی دیگر، موقعیت دهشتناک زندانیان را برملا میکند.
اینک که بحران با شیوع ویروس کرونا، شدت گرفته ودردها و مصائب وخطرها بی شمار شده است. بی توجهی ونادانی، حماقت و جهل مذهبی، وقتی با ناتوانی وبا سیاست تبهکارانه جنایی همراه گردد، میتواند به فاجعهای بزرگ تبدیل شود. در شرایطی که بقول خود مقامات حکومتی، هزاران نفر از معترضان جنبش آبانماه، دستگیر شده و زندانیاند، در شرایطی که دهها نفر از فعالان کانونهای مستقل فرهنگی و اجتماعی وکارگری از قبیل محمد حبیبی، اسماعیل عبدی، جعفر عظیم زاده، نسرین ستوده، نرگس محمدی، آرش صادقی، احمدرضا جلالی، مراد طاهباز، کامران قادری، مسعود مصاحب، صبا کردافشاری، یاسمن آریانی، منیره عربشاهی، مژگان کشاورز، سیما انتصاری و دهها نفر دیگر از فعالان مدنی کرد وعرب وبلوچ و آذری وبهایی در زندانند. برخی از آنان سالخورده و یا بسیاری از آنها بخاطر شکنجه وآزارهای جسمی و روحی بیمارند. در این شرایط خطر شیوع کرونا در زندانها به معنای آنست که زندانیان در مقابل خطر مرگ واگیری به این ویروس مرگبار رها شدهاند.
در این باره نرگس محمدی، که از زندان اوین به زندان عادی زنجان تبعید شده، در ۲۱ تیرماه نوشته است که از ۱۱ روز پیش علائم کرونا در او و یازده زندانی دیگر نمایان شده و آنها “با علایم خستگی مفرط و درد ناحیه شکم، اسهال و استفراغ و از دست دادن حس بویایی بدون دارو و درمان و تغذیه مناسب” در داخل بند قرنطینه شدهاند. او نوشته که هفته گذشته، با وخامت حال او و زندانیان دیگر و پیگیری خانوادهها از آنها آزمایش کرونا گرفته شده اما از نتیجه آزمایش بی خبر هستند. به نوشته نرگس محمدی یکی از زنان زندانی “روز پنجشنبه گذشته به دلیل وخامت حالش به بیمارستان منتقل شد و با تشخیص قطعی کرونا با وثیقه آزاد شده است. نرگس محمدی درباره نحوه شیوع کرونا در بند زنان زندان زنجان نوشت: “از حدود یک ماه پیش ۳۰ زن زندانی به این بند وارد شدند که بعضی از آنها علائم کرونا داشتند و حتی یکی از آنها با گواهی ابتلا به کرونا به زندان منتقل شده بود که با وخامت حالش به مرخصی رفت. “نبود امکانات پزشکی، عدم فضای مناسب برای قرنطینه ورودیهای جدید و عدم کنترل سلامتی” باعث شیوع کرونا در بخش زنان زندان زنجان شده است. نرکس محمدی بوسیله این نامه رسما شکایت خود را از شرایط سخت و طاقتفرسای زندان زنجان در ۶ ماه گذشته و عدم رسیدگی پزشکی مطرح میکند. این فعال حقوق بشر زندانی با تشریح وضعیت خود در زندان و محروم بودن از حقوق اولیه نوشت: “با دستور وزارت اطلاعات و قوه قضاییه” حتی از خرید گوشت با هزینه خودم مخالفت شده است از ارائه کتاب و امکان تماس تلفنی با فرزندانم ممانعت شده است. قریب یک سال است که صدای فرزندانم را نشنیدهام. اکنون نیز با ابتلا به کرونا بدون دارو و خدمات پزشکی به سر میبرم. “همین هفته با تزریق آمپول و دارو او را سرپا نگهمیدارند و پزشکی او را معاینه میکند و با دوربین مخفی از او فیلم برداری و آن فیلم را در رسانهها منتشر نمودهاند که با اعتراض او و خانوادهاش مواجه شده است.
قطعا همگان بیاد دارند که با شیوع ویروس کرونا، عدهای از زندانیان سراسر کشور و خانوادههای آنان به زندانبانان و مقامات قضایی نامه نوشتند و خطر ویروس کرونا وسلامتی زندانیان را یاداور شده وخواهان آزادی مشروط زندانیان شده بودند. همزمان برخی سازمانهای بین المللی ومشخصا کمیسیون بین المللی حقوق بشر، از مقامات حکومت اسلامی خواسته بودند که زندانیان را آزاد کنند. در آن شرایط برخی از زندانیان عادی که محکومیتهای زیر پنج سال داشتند آزاد شدند؛ اما حکومت درخواست آزادی زندانیان سیاسی را نپذیرفت وبسیاری در همان شرایط وحشتناک در زندان ماندند. با گسترده شدن خطر شیوع ویروس درزندانها، زندانیان در زندانهای شیبان و سپیدار در اهواز، همدان، خرم آباد و تبریز، قرچک، مهاباد، سقز، اردبیل و چندین زندان دیگر دست به شورش و اعتراض زدند. اما این شورش واعتراض، توسط زندانبانان و پاسداران سرکوب شد و عدهای از زندانیان کشته شدند. زندانیان سیاسی که با خطر مرگ خاموش با ویروس کرونا و آزار و ازیت مداوم روبرو بودند، چارهای جز اعتصاب غذا نیافتند. برخی از آنها اقدام به اعتصاب غذا کردند. اعتصاب غذای زندانیان در شرایطی انجام میشود که حکومت اسلامی میخواهد همه مخالفینش را نابود کند، از شر اعتراض و نیروی آگاه این کشور خلاص شود. به این لحاظ توجه به شرایط زندانیان، خصوصا زندانیان سیاسی اهمیت بسیار زیادی دارد که باید همواره به آن توجهی جدی داشت. نیروی ازادیخواه و بشردوست هرگز نباید خواست آزادی بی قید وشرط وفوری همهی زندانیان سیاسی را لحظهای از نظر دور بدارد. این خواست فوری، همیشگی، سراسری وهمگانی هر مبارزهی آزادیخواهانه و عدالت خواهانه ایست.
چهار: من با کانون نویسندگان ایران همراهم که نوشتهاند: ٬٬حکم اعدام سه جوان، امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی و محمد رجبی، به سبب شرکت در اعتراضات آبانماه ۹۸ در دیوان عالی کشور تأیید شد. رئیس کل دادگستری استان اصفهان روز جمعه، ششم تیرماه، از انتساب اتهام «فساد فیالارض» به هشت نفر از شرکتکنندگان در اعتراضات گذشته در این استان خبر داد. اگرچه درباره تایید حکم سه جوان معترض تکذیبیهای نیز منتشر شده؛ مسلم است که شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران حکم اعدام این جوانان ۲۵ و ۲۷ ساله را صادر کرده است. همچنین اتهام «فساد فیالارض» در مورد هشت معترض میتواند مقدمهی صدور حکم اعدام آنها باشد. چه تیراندازی به سوی معترضان آبان و کشتن صدها تن از آنها (در آماری بیش از هزار تن) و چه انشای حکم اعدام در باره برخی معترضان بازداشت شده، هر دو از یک نیاز حکومتی نشات میگیرد: سرکوب اعتراضات بالفعل و پیشگیری از اعتراضات بالقوه. اگر مشاهده میکنیم که دادگاهها فعالتر از پیش به صدور حکمهای سنگین پرداختهاند از آن رو است که با توجه به شرایط حاکم بر جامعه حتی برخی مقامات حکومتی نیز بروز اعتراضات مردمی را پیشبینی، و اینجا و آنجا، مستقیم و به اشاره، بیان کردهاند. حال قرار است این رژهی حکمها و این مارش قضایی با پراکندن آهنگ هراس در جامعه جلوی بروز آن پیشبینی را بگیرد. نکتهی مورد نظر این نوشته اما درست وغلطِ آن پیشبینی نیست بلکه تاکید بر حق آزادی بیان است. اعتراض شکلی از آزادی بیان و حق همگان است. هر کنشی واکنشی، “سخت” یا “نرم” که منجر به سرکوب یا بازداشتن مردم از بهرهمندی از این حق شود ضدیت تام با آزادی بیان است. حکمهای اعدام که به منظور ایجاد رعب و وحشت در جامعه برای پرهیز مردم از اعتراض، انشا و اجرا میشود فقط تباهی مهمترین حق؛ یعنی حق حیات انسان نیست بلکه حق آزادی بیان او را نیز سرکوب میکند. بنابر این مخالفت با حکم اعدام اگر در هر جای جهان نگرش و رفتاری انسانی است در ایران آزادیخواهانه نیز هست. مردم ایران دلایل بیشتری برای مخالفت با حکم اعدام دارند به ویژه نویسندگان و هنرمندانی که آزادی بیان را، همچون هوا برای موجود زنده، لازمهی کار خلاقهی خود میدانند. برداشته شدن سایهی شوم حکم اعدام از سر جامعه گامی مهم در دفاع از آزادی بیان است. ٬٬
در این باره چند نکته را باید تاکید کنم:
اول – این مبارزه و کارزار در آغاز راه است و تداوم و گسترده شدن آن برای شکستن بازوی سرکوب واعدام اهمیت زیادی دارد.
دوم- توقف اجرای حکم، به معنای پایان کار نیست و تا آزادی همهی زندانیان سیاسی باید ادامه یابد. اعدام» یاکو رسول زاده و صابر شیخ عبدالله» در ارومیه و» موسوی مجد» د ر تهران، نشانهی دهن کجی حکومت به هشتک ۱۱ میلیون فریاد ٬اعدام نکنید٬ هست. این واقعیت تلخ جامعه ایران است که با حکومتی مواجه است که کوچکترین ارزشی برای افکارعمومی و شهروندانش قائل نیست. با حکومتی طرف هستیم که ابزار بقائش فقط تکیه به خشونت و هراس افکنی است. تاریخ چهار دهه حکومت اسلامی این را نشان داده است که حکومت تنها مترصد زمان است تا از مردم ونیروی آگاه ومعترض و مخالف انتقام بگیرد. در مورد سه جوان محکوم به اعدام خیزش آبانماه هم فعلا این دست و آندست میکند تا بخیال خود آبها از آسیاب بیفتند. چنان که رئیسی قاتل هزاران زندانی سیاسی دهه شصت در واکنشی به اعتراضات گفته است که اغتشاشات و ناآرامی خط قرمزماست. او این اعتراضات را به رباتها و ضد انقلاب نسبت داد و دو فرقه مجاهدین و سلطنت، این موهبت حکومتی را سریعا بعنوان» موهبتی الهی» و سرمایهای برای خود اعلام کردند تا اربابان جهان سرمایه، آنان را بعنوان آلترناتیو حکومت بپذیرند!
سوم – واقعیت اما این بود وهست که این اعتراضات واین کارزارها بزرگتر وعظیمتر از آن هست که خودرا زندانی گذشته وجریانی کند که هیچ قرابتی با آزادی خواهی و برابرطلبی و حق شهروندی برابر مردمانش ندارد. همین خصوصیت کارزار که با شعار» شکستن چرخهی خشونت دولتی و اعدام»، دایره سنت ومذهب را میشکند. با استفاده از اهرمهای نوین و راهکارهای جهانی، مشارکت جمعی وهمگانی وبرابر شهروندان را موجب میشود، رهبران وژنهای آقازاده گی را به ریشخند میگیرد. خشمگین از نقش آنان در غارت و چپاولٍ نه فقظ ثروتهای عمومی، بلکه حق رای ومشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان است؛ این جنبشها برای فرارفتن از ناکامیها وشکستهای جنبشهای پیشین نمیتواند جز دوری وجدایی از دوجریان تمامیت خواه وارتجاعی را در مضمون حرکت خویش به نمایش گذارد. واقعیت آنست که این کارزارهای انسانی، این تظاهرات واعتراضات خیابانی، این اعتصابات کارگری، این اعتراضات وتلاشهای کارگران، معلمان، بازنشستگان و… هیچ ربطی به سلطنت و فرقههای اسلامی ومجاهدینی ندارد؛ نه فقط در ابراز خواستها و مطالبات و شعارها، بلکه در اشکال اعتراض وهمبستگی، هم میتوان بیگانگی این مبارزات را با این دو جریان وابسته دریافت. از طرف دیگر تلاشهای تبلیغانی این دوجریان، برای اعلام وابستگی این کارزارها به فرقهی رجوی ویا شاه اللهی نه فقط به گسترده شدن این کارزارهای اعتراضی یاری نمیرساند بلکه بشدت بازدارنده ومحدود کننده این اعتراضات ومشارکتهای عمومی است. آنان، همراه با دستگاه سرکوب هزینههای مشارکت در اعتراضات مردمی ومستقل را بالامیبرند و دست رژیم ونیروی سرکوبگر علیه فعالان اجتماعی و مدنی را باز میکنند تا اهرمهای بین المللی تجاوز ومداخله را مشروعیت بخشند.
چهارم- این کارزار ونتایج تاکنونی آن، نشانه آنست که تنها راه رهائی تشدید فشارها تا عقب نشینی رژیم و بهم خوردن توازن قوا و نهایتا رهائی از وجود حکومت اسلامی است. د رعین حال این کارزار نشان داد که پتانسیل مشارکت عمومی علیه خشونت واعدام وبرای رهایی زندانیان سیاسی بشدت بالاست. باید از این فرصتها بهره گرفت و هزینههای اعدام وسرکوب توسط حکومت را چنان بالا برد که رژیم برای هر اقدامی، وزنهی سنگین اعتراضات مردمی را در معادلاتش بحساب آورد.
اینک ۱۱ میلیون فریاد علیه حکم اعدام این سه جوان به میدان آمده است، این فریاد رسا، در دفاع از حق زندگی، حق بیان آزاد وآزادی در اعتراض، را باید مغتنم شمرد وهمراه آن شد. باید این هشتک» نه به اعدام» این اعتراض و اکسیونهای کوچک وپراکنده در شهرهای جهان، به موج اعتراض علیه حکومت اسلامی در کلیت خودش تبدیل شود. باید این هشتک اعتراض میلیونی را در سراسر جهان با قدرت و صلابت ادامه داد و آنرا با شیوههای دیگر اعتراضات همراه ساخت. نامه وطومار نوشتن به سازمانهای بین المللی برای تحت فشار گذاردن حکومت اسلامی، برای به محاکمه کشاندن رهبران و عاملان و آمران کشتارها وجنایات چهار دهه حکومت اسلامی، ممنوع کردن اعدام بعنوان جنایت سازمانیافته دولتی، ممنوع کردن قصاص وقوانین جنایتکارانه شرع علیه مردم، دفاع از آزادی بی حد وحصر بیان وقلم واعتراض، خواست آزادی بی قید وشرط وفوری همهی زندانیان سیاسی، خواست آزادی تشکل مستقل کارگران ومردمان ایران در همهی اشکال مدنی آن، دفاع و همراهی وهمبستگی با کارگران هفت تپه و فولاد و هپکو و آذرآب و بازنشستگان و معلمان و پرستاران و کولبران وفعالان جنبشهای برابری طلب زنان و مردان و ملیتهای ساکن ایران و فعالان زیست محیطی، همه وهمه میتواند و باید در یک چتر بزرگ مبارزاتی برای رهایی مردم از چنگال استبداد مذهبی و سرمایه داری غارتگر وویرانگر معنا یابد.
در این شرایط سخت وتاریک وتراژدیک که جهان ما و مردمانش گرفتار بحرانهای سخت ومرگباری نظیر شیوع ویروس کرونا ومرگ بیش از ۶۰۰ هزار نفر از مردم جهان خصوصا محرومترین مردمان بسیاری از کشورها، بیکاری وخانه خرابی میلیونها نفر در سراسر جهان، جنگ وویرانی در خاورمیانه وکشورهای همسایه ما افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی و… مهاجرتهای بزرگ وویرانیهای بزرگ زیست محیطی و غارتگرانه استعماری و سرمایه داریانه هستند. در شرایطی که کشورما در بدترین وبحرانی ترین شرایط تاریخی حیات خود بسر میبرد و حکومتی جنایتکارِ، غارتگر، ویرانگر، ارتجاعی ومذهبی برآن حکم میراند واین حکومت در انزوایی داخلی وبین المللی است و همهی پیش بینیها، از طغیانها و شورشهای بزرگتری از شورش دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ حکایت دارد، باید همواره آماده دفاع از این شورشها واعتراضات مردمی باشیم که با شمشیرسرکوب اسلامی روبرو خواهند بود. اگر دو جوان کرد در سکوت بدار آویخته میشوند، تنها صدای اعتراضات است که میتواند داس مرگ حکومت اسلامی را از کار بیندازد و به زندگی ونیروی زندگی، آری بگوید. بگذار با همبستگی و همدلی، با انواع ابتکارات وکارزارهای مبارزاتی به زندگی، به آیندهای بدور از داس مرگ حاکمان خوش آمد بگوییم. همهی انسانهای شریف وآزادیخواه وبرابری طلب رابرای این مبارزه شرافتمند دعوت کنیم.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.