-فریادخواهیِ جامعه شرطِ ظهورش همان خدایِ نبوده …
بوده … ! نبوده ؟ … که نیست هنوز
نا-بلوغ است ؟ مرده؟ نه، لال شود زبانِ مُلّا ! پس،آیا،حَواسَش نیست؟ خستگی در می کند با اینهمه گرفتاری ؟! مریض است ؟ مرده؟! نرسیده به سن ّ ِ تکلیف ؟! زیرِ پایِ مُلّا خوابیده ؟
-به همین سادگی است ماجرا جریانِ لا کِردارانِ لا وُجود …
در سکوتِ پَشمالود ِ نمازهایِ وارونه ی مُلّاها
پـَـس باز اگر … – چیزی بگو در برابرِ این نمازِ وارونه
من می گویم، همان پست ترینِ بی ترسِ بی کسِ تنها.
با این دنیایِ در بند، جنگ، فقر، مَرَض، طبیعتِ پاکِ دور و برم
حرف هایِ بی صدایِ بی صدایِ اُقیانوس
– خانه ی شیطان است خانه ی تمرینِ امروزم
در تاریک – روشنِ خانه ی بلوریِ عشق را زیستن …
خطِّ مُقدّمِ جنگِ عشق است ! امروزم که فرو می ریزند
در دنیایی که دروغ می بارد از دردها و دیوارهایِ امروزَش .
امیر سارم
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.