کتاب «جمعیت نسوان وطنخواه ایران» نوشته محمدحسین خسرو پناه یک پژوهش اسنادی است که چگونگی شکل‌گیری، فعالیت‌ها و علل انحلال این تشکل زنان را مورد بررسی قرار می‌دهد. نویسنده این کتاب که در حوزه تاریخ سیاسی احزاب و جنبش زنان ایران پژوهش می‌کند، پیش از این کتاب، دو اثر دیگر با عنوان هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی و تجربه‌ای از همگرایی زنان آسیایی: کنگره نسوان شرق را نیز تألیف کرده است.

کتاب «جمعیت نسوان وطن‌خواه ایران» که توسط انتشارات خجسته و در سال ۹۷ وارد عرصه نشر شده در واقع در دو بخش اصلی سامان یافته است. در بخش اول با عنوان مقاله جمعیت نسوان وطن‌خواه؛ چگونگی شکل‌گیری، فعالیت‌ها، مشکلات و موانع اصلی، دلایل انحلال جمعیت نسوان وطن‌خواه در فاصله سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۴ به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و پایدارترین تشکل‌های زنان ایران مورد تحقیق و بررسی مؤلف قرار گرفته و در بخش دوم کتاب نیز فهرست کاملی از مقالات مجله جمعیت نسوان وطن‌خواه از سال‌های ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۵ و برگزیده‌ای از مقالات و مطالب آن گرد آمده تا بدین ترتیب به شناخت بیشتر مجله به‌عنوان ارگان جمعیت نسوان وطن‌خواه و در نتیجه جنبش زنان ایران در آن مقطع بینجامد.

نویسنده با طرح این دیدگاه که زنان عصر مشروطه بنیان‌های نهضت اجتماعی زن ایرانی برای احقاق حقوق فردی و اجتماعی در قرن بیستم را پی افکندند و با فعالیت‌های پیگیر خود توانستند بر پاره‌ای از موانع غلبه کنند؛ جمعیت نسوان وطن‌خواه را یکی از مترقی‌ترین تشکل‌های زنان ایران دانسته و کلیه اسناد مربوط به فعالیت‌های چهارده‌ساله این جمعیت را مورد بررسی قرار داده است.

سخنرانی محترم اسکندری[۱] که با چشمانی اشک‌بار از رشد و توسعه در اروپا و مقایسه وضعیت زنان ایران در مدرسه دخترانه ۳۵ دولتی تهران در اوایل بهمن ۱۳۰۱ ایراد شد، جمعی از زنان منورالفکری که برای نظارت بر امتحانات دانش آموزان گرد آمده بودند را مورد خطاب قرار داد و جرقه اول شکل‌گیری تشکلی شد که اعضای هیات مدیره آن شامل محترم اسکندری (رئیس) ملوک اسکندری (نایب‌رئیس) نورالهدی منگنه (منشی اول) و عصمت الملوک شریفی (منشی دوم) عباسه پایور و ملکه ابوالفتح زاده (بازرس) بود.

برنامه جمعیت نسوان وطن‌خواه ایران چند ماه پس از تشکیل جمعیت در چهار فصل و ۳۴ ماده تدوین شد. خسرو پناه هدف‌ها و مطالبات این برنامه را به دو بخش ۱(درخواست‌های عمومی و ۲) زنان اقشار محروم تقسیم کرده و بر این باور است که درخواست‌های عمومی که شامل حال زنان همه اقشار جامعه می‌شد مانند ترویج معارف، تهذیب اخلاق و حفظ حقوق نسوان، تزریق احساسات ملی‌گرایانه و مبارزه با جهالت کلیه نسوان بود و بخش دیگر این برنامه که به زنان اقشار محروم اختصاص داشت، هدف‌هایی مانند تأسیس دارالصنایع، باغچه کودکان، شیرخوارگاه و یتیم‌خانه را مطرح می‌کرد.

کار این جمعیت در واقع با برگزاری جلسات سخنرانی شروع شد. موضوعات این سخنرانی‌ها نیز در ابتدا به تشویق زنان برای استفاده از منسوجات و کالاهای وطنی و ترک تجمل می‌پرداخت و به مرور، در مواردی به مباحث علمی، ادبی، تربیتی و ترقی نسوان برمی‌گشت. اعضای این انجمن باور خلل‌ناپذیری به تأثیر سخنرانی و ایراد خطابه در تحول افراد داشتند و البته شیوه دیگر عمل این افراد نیز انتشار مجله اختصاصی زنان بود. اولین شماره مجله نسوان وطن‌خواه در سال ۱۳۰۲ به چاپ رسید و آخرین شماره آن در بهمن ۱۳۰۵ منتشر شد.

هر دوی این فعالیت‌ها از نظر خسروپناه از دو جهت قابل انتقاد است. اول اینکه زنان زیادی معمولاً به این جلسات سخنرانی نمی‌آمدند و بعد هم قاطبه زنان ایران آن زمان بی‌سواد بوده و نمی‌توانستند از خواندن مجله، بهره‌ای بگیرند. وی همچنین معتقد است خاستگاه اکثر زنان تشکیل‌دهنده هسته اولیه جمعیت، خانواده‌های اعیان و اشراف تهران بود. این زنان در واقع در خانواده‌هایی زندگی می‌کردند که پدران و برادرانشان اغلب رجل سیاسی بودند و خانواده‌شان از سطح اقتصادی و اجتماعی به نسبت بالایی برخوردار بودند. یکی از انتقاداتی که همیشه به فعالیت‌های آنان وارد بود همین خاستگاه اعیان و اشرافی‌شان بود که آنان را متهم به پیگیری خواسته‌های زنان طبقه خود و نه قاطبه زنان می‌کرد.

مؤلف اقدام متهورانه و ساختارشکنانه جمعیت در سال ۱۳۰۲ در خرید و به آتش کشیدن نسخه‌های جزوه «مکر زنان»[۲] در میدان توپخانه و مقابل ساختمان نظمیه و ایراد سخنرانی پرشور محترم اسکندری در محکومیت فرهنگ مردسالار حاکم و تحقیر زنان و طولانی نشدن بازداشت آنان با اتهام اخلال در نظم عمومی را نشان موقعیت سیاسی و اجتماعی و نفوذ فراوان خانواده‌های این افراد می‌داند.

در اواخر سال ۱۳۰۲ هیات مدیره جمعیت در صدد برآمد مدرسه‌ای برای سوادآموزی زنان تأسیس کند. علیرغم تأسیس مدارس دخترانه تا آن زمان، مدرسه‌ای برای تحصیل زنان بی‌سواد دایر نشده بود.

بعد از فوت محترم اسکندری در ششم مرداد ۱۳۰۳ مستوره افشار[۳] رئیس جمعیت شد و در اواسط مرداد ۱۳۰۴ مدرسه اکابر جمعیت نسوان وطن‌خواه ایران را راه‌اندازی کرد. معلمان این مدرسه از معلمان برجسته مدارس تهران بودند و بدون دریافت دستمزد کار می‌کردند. این مدرسه علیرغم مشکلات فراوان مالی تا سال ۱۳۱۱ به کار خود ادامه داد.

خسروپناه پس از برشمردن فعالیت‌های این جمعیت از سخنرانی، نشر مجله، برگزاری نمایش برای جمع‌آوری کمک به محرومین و … به دلایل رکود و انحلال جمعیت پرداخته و بر این باور است که مهم‌ترین علل به سرانجام نرسیدن فعالیت‌های این جمعیت را می‌توان به دو دسته ۱(عوامل اجتماعی از جمله بی‌تفاوتی و بی‌عملی زنان نسبت به وضعیت خود، موانع بسیار زیاد بر سر راه فعالیت‌های گروهی و مشارکتی در ایران و در نهایت اعمال محدودیت‌های حکومتی رضاخان و همچنین ۲) عوامل درونی جمعیت یعنی مشکلات مالی و اختلافات درونی دسته‌بندی کرد. در واقع به باور مولف؛ عدم تأمین هزینه اقتصادی فعالیت‌های جمعیت از یک‌طرف و نبود فرهنگ زمینه‌ای انجام فعالیت‌های داوطلبانه از سوی دیگر، عرصه فعالیت را بر این گروه از زنان پیشرو و ترقی‌خواه تنگ کرد.

نویسنده تحلیل می‌کند که برگزاری رویداد بین‌المللی مهم کنگره نسوان شرق توسط جمعیت تا اندازه‌ای توانست تشتت آرا میان اعضا را کمتر کند تا اینکه مستوره افشار در متن سخنرانی خود در این کنگره تمامی تغییرات رخ داده در وضعیت زنان و پیشروی‌های آنان را مرهون حکومت رضاخان دانست و باعث شد برخی از اعضای جمعیت در اعتراض به دولتی خواندن فعالیت‌هایشان، استعفا بدهند از آن جمله می‌توان به تکدر خاطر شدید نورالهدی منگنه و استعفای او از جمعیت اشاره کرد.

کتاب «جمعیت نسوان وطن‌خواه» از این نظر که توانسته تا اندازه زیادی، اطلاعات مربوط به این جمعیت را ارائه دهد کتاب خوبی است. شایسته بود نویسنده پس از نام بردن از افراد مؤسس جمعیت، آنان را بیشتر معرفی می‌کرد و تنها به گفتن این جمله که آنان از خانواده‌های سرشناس سیاسی و اجتماعی آن زمان بودند بسنده نمی‌کرد. ضرورت معرفی زنان نام برده شده در این کتاب، توسط مؤلف، آنجایی بیشتر نمایان می‌شود که مخاطبی پیشینه مطالعات تخصصی در این زمینه ندارد و در این کتاب، فقط با چند اسم بدون توضیح روبرو می‌شود. از آنجائیکه مؤلف این کتاب سابقه روشنی در بررسی پیشینه جنبش زنان ایران دارد، معرفی کلیه اعضای این انجمن، شامل توضیح سطح تحصیلات، سن، وضعیت خانوادگی و … می‌توانست فضای واقعی‌تری از کلیت موقعیت اجتماعی این افراد به مخاطب ارائه دهد. گذشته از آنکه با این کتاب مشخص نمی‌شود که آیا جمعیت به‌جز زنان نام برده شده در کتاب، اعضای دیگری هم داشته یا خیر و اگر داشته آنان از چه وضعیت اجتماعی و فرهنگی برخوردار بوده‌اند و تعاملات آنان به‌عنوان عضو با انجمن چگونه بوده است؟

مخاطب این کتاب از محتوای سخنرانی‌ها و جلسات این جمعیت چیزی نمی‌داند. لازم بود که اشاراتی هرچند گذرا به محورهای اصلی محتوایی این جلسات و سخنرانی‌ها می‌شد. مؤلف مشخص نمی‌کند که آیا این جمعیت اساسنامه‌ای برای فعالیت‌های خود داشته یا خیر؟ نیاز بود که بخشه‌ای مختلف رخدادهای درج شده در کتاب در خصوص روابط و رفتار اعضای مؤسس با یکدیگر، توضیح مفصل‌تری می‌داشت و نویسنده با توصیف بیشتر علل و نتایج اختلاف‌نظرها مثل اختلاف‌نظر محترم اسکندری و صدیقه دولت‌آبادی که از عوامل مهم تشتت در میان اعضا بود، راه تحلیل خود و برداشت مخاطب، از اختلافات درونی جمعیت را هموارتر می‌کرد.

شرح وظایف و محدوده فعالیتی هیچ‌یک از مؤسسان و اعضای جمعیت توسط خسرو پناه توضیح داده نشده است. ما نمی‌دانیم بعد از اعضای هیات مؤسس، بقیه کارهای جمعیت چه ساز و کار اداری ارتباطی داشته و تصمیم‌گیری‌ها در این جمعیت چگونه تثبیت می‌شده است. به نظر می‌رسد مبحث مهمی همچون علل رکود و انحلال این جمعیت، نیازمند پرداخت بیشتری باشد. کتاب شاید تا اندازه‌ای توانسته چگونگی شکل‌گیری این جمعیت را شرح دهد اما هرگز به همان اندازه نتوانسته علل انحلال آن را تبیین و تحلیل کند.

فصل دوم این کتاب با عنوان برگزیده مقاله‌ها و مطالب مجله، دربردارنده برخی از مقالات مجله جمعیت نسوان وطن‌خواه است. شاید برای مخاطبی که به‌راحتی به اسنادی این چنینی دسترسی ندارد، درج این نوع محتوا در کتاب، کار جالبی به نظر برسد اما لازم بود شماره بازیابی این اسناد، شماره مجله و صفحه مقالات نیز آورد شود تا مخاطب بداند دقیقاً در حال مطالعه محتوای چه سندی است.

موارد فوق باعث می‌شود کتابی با این عنوان قابل تأمل به دلیل تکیه بیش از حد بر سند، در همان عرصه اسناد باقی‌مانده و نهایتاً یک اثر اسنادی محسوب شود و نتواند به تصویر تحلیلی جامعی از فعالیت‌های این جمعیت دست یابد. در حالیکه نگاهی دقیق‌تر به احوالات سیاسی و اجتماعی حاکم در پایان دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی می‌توانست تحلیل دقیق‌تری از فعالیت‌های مقدماتی مربوط به جنبش زنان ایران ارائه دهد.

[۱] – محترم اسکندری متولد ۱۲۷۴ و درگذشته در ۶ مرداد ۱۳۰۳ شاعر و از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود. او از مؤسسان جمعیت نسوان وطنخواه ایران، نخستین رئیس آن و همچنین ناشر نشریه جمعیت نسوان وطنخواه ایران بود. اسکندری سخنرانی‌هایی در حمایت از حقوق زنان از جمله تحصیل زنان و رفع حجاب می‌کرد و به برنامه‌ریزی راهپیمایی‌های اعضای جمعیت می‌پرداخت. (به نقل از ویکی پدیا)

[۲] – «مکر زنان» نام جزوه‌ای است که توسط تعدادی از مخالفان تحصیل و آزادی زنان در تهران تهیه‌ شده بود. این جزوه در میدان‌های اصلی شهر توسط پسربچه‌ها به فروش می‌رسید. محترم اسکندری به همراه هفت تن از زنان آزادیخواه به میدان توپخانه رفت و جزوه‌های «مکر زنان» را از دست بچه‌ها گرفته و در وسط میدان به آتش کشید. (به نقل از ویکی‌پدیا)

[۳] – مستوره افشار متولد ۱۲۵۹ و درگذشته در شهریور ۱۳۲۴ یا ۱۳۲۵ از فعالان جنبش زنان در ایران بود و پس از محترم اسکندری ریاست جمعیت نسوان وطنخواه را بر عهده داشت. (به نقل از ویکی‌پیدیا)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)