داستانک: کعبُالالی
اوایل ورودم به کانادا با خانوادهای مهندس دوست بودم و با جمعی از مهاجرین دورهمی داشتیم. خانمی در این جمعها بود که از مسائلِ همه خبر داشت و خبرها را از این به آن میرساند. پدرِ این خانواده اسم او را گذاشته بود: کعبُالاخبار.
چندین سال قبل، من و همسرم که اهل جمهوری چک است سریالی تاریخی به نام روم تماشا میکردیم و شخصیتی در آن بود که در میدان شهر میایستاد و خبرها را جار میزد. به همسرم گفتم: این کعبُالاخبار است. مثل رسانههای امروز. او از این اصطلاح خیلی خوشش آمد و از آن به بعد در دهانش افتاد.
از چند سال پیش، همسرم به شوخی بعضی کلمات را خلاصه و به حرفیِ «ی» ختم میکند. زبانِ رمزی او را تنها من میفهمم و به آن زبان با او صحبت میکنم. برای مثال به تلفن دستی یا سِل فون میگوییم: سِلی. به عکس یا پیکچر میگوییم: پیکی.
همسرم از این هم فراتر رفته و به خامنهای چون از نظر او آیت الله است میگوید: آیی. به ترامپ میگوید دُنی و به پوتین پوپی (در داستانی دیگر شرح می دهم چرا پوپی و نه پوتی). اواخرِ دوران احمدی نژاد زمانی که محمود گندِ بسیار زده بود به او میگفت: اَحی و من گفتم: البته با ه دو چشم نه ح جیمی.
آسانسورِ ساختمانِ ما، همانطور که در تصویر میبینید، مانیتوری دارد که سمتِ راستش اخبارِ روز را میگذارد. ما اگر هر کداممان از بیرون بیاییم، آن دیگری میپرسد: اخبارِ جدید به روایت آسانسور چیست؟
اگر میخواهید بدانید مهاجری هنوز کانادایی شده یا نه یک روش این است که ببینید چقدر اخبارِ هوا را دنبال میکند و چقدر از آب و هوا و باد و باران و رطوبت حرف میزند و چقدر مترصدِ اوضاع جوی است. فکر کنم من و همسرم بالاخره کانادایی شده ایم چون مرتب به گوشی یا همان سِلی برای گرفتن اخبارِ هوا مراجعه میکنیم. روزی چند بار.
منبعِ خبری دیگر ما برای اطلاع از درجه حرارت و اوضاع جوی آسانسور است. اسمِ آسانسور در زبان رمزی من و همسرم اِلی است. خلاصهی اِلِویتور.
به نام این داستانک رسیدیم و داستان رمزگشایی شد: کعبُ ال اِلی یا کعبُالالی همان کعبُالاخبارِ دورهی روم باستان من و همسرم ساکنِ آسمانخراشی در مرکز شهر ونکوور در کاناداست.
/
نیلوفر شیدمهر
تارنما:
کانالِ شعرخوانی در یوتیوب (از شما دعوت می شود مشترک شوید):
https://www.youtube.com/channel/UCXxprnzt0dehvDSXjwnBLGQ?view_as=subscriber
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.