چرخهی بی رحمی در جوامع بشری شامل: ساختارهای اقتصادی مبتنی بر بی عدالتی، کشتارهای دولتی، اعدامهای سیاسی و غیرسیاسی، جنگهای خانمان سوز، ترور و قتلهای فردی وگ روهی، تبعیض و خشونت در حق غیرخودی، بهره کشی انسان از انسان، خشونت در حق طبیعت، تخریب محیط زیست و… جان میلیونها انسان را میگیرد.
رقیه دانشگری – همه گیری بیماری کرونا درایران هنوزسیر نزولی نگرفته است. کرونا هر روزجان بیش ازصد نفر از هموطنهای ما رامی گیرد. اما دراین هنگامهی عزا ومرگ، دستگاه قضائی رژیم ازصدور و اجرای احکام اعدام بازنمی ماند.
اعدام مصطفی سلیمی زندانی سیاسی کُرد در سقز، تازه ترین قتل دولتی است که درپی همه گیرشدن بیماری کرونا در کشورصورت گرفت. او را در جوانی به جرم فعالیت در حزب دموکرات کردستان ایران بازداشت و به حبس محکوم کردند. در روز اعدام پا به سن داشت و ۱۷سال از دورهی محکومیت خود را گذرانده بود. اعدام او پس از ۱۷سال حبس یک اسیرکُشی است. اقدامی است ناقض حقوق بشر و قانون جزا در حق زندانیان محکوم به حبس. خلاف اخلاق است و در خدمت عادی سازی بی رحمی در شرایطی که زندانیان بیش از همیشه به یاری نیازمندند. این قتل هدف مشخصی را دنبال میکند. زهرچشم گرفتن از همهی زندانیان سیاسی و محکومین جرائم عادی که جهت مصون ماندن از بیماری کرونا، خواهان مرخصیهای موقت از زنداناند. نیز پاسخ به مدافعان حقوق بشر و حقوق زندانیان است که این روزها به اشکال مختلف خواهان رسیدگی به وضع زندانها و آزادی زندانیان هستند.
مصطفی سلیمی در ۸ فروردین سال جاری به همراه حدود۸۰ نفر از هم زندانیهای خود برای مصون ماندن از تبعات بیماری کرونا در زندان، از زندان سقز گریخت. او را چند روز بعد مجدداً دستگیرو به زندان باز گرداندند. در بامداد ۲۳فروردین اعدامش کردند. کرونا او را نکشت. جان او را حکومت ولایی گرفت. حکومت شروری که تاکنون هیچ شری در ایران به پای او نرسیده است. بزرگ ترین بلای طبیعی در ایران در چهل سال گذشته، زلزلهی بم بود. چهل هزار کشته پیامد دردناک آن زلزله بود. جمهوری اسلامی تنها بر اثراصرار بر تداوم جنگ هشت سالهی ایران و عراق بیش از نیم میلیون از جوانان کشور را به کشتن داد. آماررسمی مرگ و میر بر اثر کرونا در ایران تاکنون رقمی بیش از چهارهزار نفر است. حاکمان اسلامی نزدیک به پنج هزار زندانی سیاسی را از پیر و جوان و زن و مرد، تنها در چند شب و روز در تابستان ۶۷ در زندانها، بر دار کردند. آمار اعدام شدگان پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰نیز کم تر از این رقم نبود. این حکومت حتا امروز هم که هموطنان ما در ماتم بزرگ ملی برای قربانیان کرونا به سرمی برند، حاضر نیست ماشین کشتار خود را خاموش کند.
مصطفی سلیمی را اعدام کردند، چون راه حلی برای در امان داشتن خیل عظیم زندانیان از بیماری کرونا در زندانهای سراسر کشور نداشتند. او نخستین و تنها قربانی این بی کفایتیها نبوده و نیست. رقم بزرگ مبتلایان به ویروس کووید۱۹و نیز آمار فزایندهی فوت شدگان در ایران ناشی از تبعیض و بی عدالتی در جامعه و بی کفایتی و نابخردی رهبر و مسئولان حکومتی در مدیریت بحران کرونا است. تنها کرونا نیست که میکُشد. فقر و بیکاری و دربه دری و تبعیض و بی عدالتی و استبداد انسانها را میکشد. این دروغ است که میگویند “کرونا دموکرات است”. این افسانهها را مشتی مفتخور و سخنگویان عدالت ستیز آنها بر سر زبانها میاندازند. کافی است نگاهی به ترکیب طبقاتی-اجتماعی انبوه کشته شدگان کرونا در کشورهای مختلف بیاندازیم.
در آمریکا تا کنون بیش از۲۰هزار کشته، یعنی یک چهارم مجموع کشته شدگان جهان بر اثر کرونا، گزارش شده است. تاکنون آمار تقریبی مرگ و میر در جهان ۸۲ هزار نفر است. بنا به گزارشات برخی رسانهها ۷۰درصد کشته شدگان کرونا در شیکاگو از میان شهروندان سیاه پوست این شهر در ایالت ایلینویز آمریکا است. بیشترین آمار مرگ و میر نیز در سایر ایالات آمریکا مربوط به محلههای فقیرنشین است. این گروه از آمریکاییها پیش از کرونا نیز از تبعیض در همهی زمینههای اجتماعی، معیشتی و درمانی رنج میبردند. تبعات ناشی از تبعیض نژادی در آمریکا دامن گیرمیلیونها آمریکایی سیاه پوست است. آن هااغلب فقیرترین لایههای جامعهی آمریکا را تشکیل میدهند. اما کثیری از سفیدپوستان و دیگر رنگین پوستان آمریکایی نیز از فقر سیاه و خانه به دوشی رنج میبرند. تغذیهی ناسالم تنها برای سیر کردن شکم، بی خانمانی، نابرخورداری از بیمۀ خدمات درمانی، بیمۀ بیکاری، بازنشستگی و مانند آن زمینه ساز اولیۀ ناتوانی جسمی در این گروه از شهروندان آمریکایی است. هر چند فجایع کرونایی در برخی کشورهای اروپایی مانند ایتالیا و اسپانیا تفاوت چندانی با آمریکا ندارد، اما دنیا از آمریکا به مثابه قدرتمندترین کشور سرمایه داری جهان انتظار دیگری داشت.
کرونا نشان داد که سیستمهای اقتصادی مبتنی بر سود و بازار و بهره کشی و تبعیض و خودکامگی سیاسی، قادر به مدیریت بحرانهای طبیعی نیستند. آنها خود بحران زا و زمینه ساز تخریب کرهی زمین و نابودی انسان و موجودات زندهاند. بالابودن میزان مرگ و میر کرونا در میان لایههای کم درآمد در این کشورها نتیجهی طبیعی چنین نظام ناعادلانهای است. فاجعه زمانی آشکارتر میشود که بدانیم عدهای از این رفتگان، از میان سالخوردگان، بیماران زمینهای و دیگر ناتوانان جسمی و روانی بنابه انتخاب میان بد و بدتر، جان باختهاند. کم نشنیدهایم که در برخی از بیمارستانها به خاطر کمبود امکانات درمانی، نجات برخی از بیماران را در اولویت قرار دادهاند. به زبان ساده گذاشتهاند که عدهای بمیرند تا عدهی دیگری زنده بمانند. اما آن جان باختهها در واقع موجودات تیپاخورده و فراموش شدهای هستند که امروز تنها در آمار و ارقام مطرح شدهاند. آمار قربانیان کرونا.
ما را به آمار و ارقام عادت دادهاند. خوب و بد، شدت و ضعف، فایده و ضرر رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و طبیعی را با کم و زیاد بودن ارقام سنجه میکنیم. اما فاجعه به ویژه در جهان امروز با ارقام اندازه گرفتنی نیست. فاجعه، مناسباتی است که انسانها را نه در زندگی و نه در مرگ برابر نمیشناسد. مظلوم نماییهای آخوندی در ایران در ادعای ابتلای بالاییها به کرونا و نمایشات بوریس جانسونی در اروپا لاپوشانی چنین فاجعهای است.
در کشتار کرونا، ساختارهای اقتصادی -اجتماعی نابرابر، بی کفایتی رهبران و دولتها، سودجوئی کمپانیها و صاحبان سرمایههای بزرگ نقشی بیش از ویروس کوید ۱۹داشته و دارند. بسیاری از سرمایه داران، کارشناسان و دولتهای حامی آنها از دو دهه پیش بر گردش و جهش ویروسهای مرگزا در جهان آگاه بودند. آنهامی توانستند اقدامات پیشگیرانهای بکنند. میتوانستند میزان مرگ و میر را کاهش دهند. آنها و به ویژه شرکتهای بزرگ داروسازی میتوانستند برای اقدامات حداقلی مانند:
– تولید واکسن آنفلوآنزای فصلی به اندازهی کافی و توزیع رایگان آن در جهان.
– ایجاد ایمنی بهداشت و دارو از راه کاهش هزینههای دارو و درمان برای مصرف کنندگان.
– ایجاد ایمنی کار و استخدام پرسنل. خودداری از اخراج کادر درمانی به قصد کاهش هزینهها.
– جمع آوری، ذخیره سازی و بررسی تجارب پیشین جهت کاربست بی درنگ آنها در پاندمیهای بعدی.
– اختصاص بودجه برای کارهای تحقیقی در مورد دست یافتن به دارو یا راههای معالجه، بلافاصله پس از بروز بیماری.
– زمینه سازیهای مالی برای تولید واکسن پس از شیوع بیماری.
و مواردی دیگر از این دست، سرمایه گذاری کنند. اما نکردند، چون سودآور نبود.
تنها کرونا نیست که میکُشد. چرخهی بی رحمی در جوامع بشری شامل: ساختارهای اقتصادی مبتنی بر بی عدالتی، کشتارهای دولتی، اعدامهای سیاسی و غیرسیاسی، جنگهای خانمان سوز، ترور و قتلهای فردی وگ روهی، تبعیض و خشونت در حق غیرخودی، بهره کشی انسان از انسان، خشونت در حق طبیعت، تخریب محیط زیست و… جان میلیونها انسان را میگیرد. کرونا رفتنی است. اما این مناسبات خشن و ناعادلانه و پرتبعیض زمینه ساز کروناهای دیگری است. یا باید با چنین بیدادی ساخت و در چنین لجنزاری تا ابد زیست و یا عالم دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.