
عتیق رحیمی
عتیق رحیمی نویسنده و سینماگر بلند جایگاه و خوش نام کشور جایزه بهترین فیلم را در یکی از جشنوارههای برلین به دست آورد. این فلم “بانوی رود نیل” نام دارد. چه نامی خیال درازی را در ذهن انسان بیدار میکند. گویی انسان را به آن سوی تاریخ به سرزمین اسطورهها پرتاب میکند.
سال ۲۰۰۸ که رمان «سنگ صبور» او با اعتبارترین جایزۀ ادبی فرانسته «گنکور» را دریافت کرده بود، این چند سطر پراگنده را نوشته بودم. این نوشته را به مناسبت موفقیت تاازهاش این جا نشر کردم.
*
در آن سوی خط قرمز
مقدمه
روز دوشنبه دهم نوامبر ۲۰۰۸ میلادی برابر با بیستم عقرب ۱۳۸۷ خورشیدی نه تنها برای عتیق رحیمی؛ بلکه برای همۀ جامعۀ فرهنگی افغانستان، مردم افغانستان و حوزۀ گستردۀ زبان پارسی دری روز افتخار آمیز، با شکوه و فراموش ناشدنیست.
در این روز «سنگ صبور» رمان عتیق رحیمی مهمترین و با اعتبار ترین جایزۀ ادبی فرانسه یعنی جایزۀ گنکور را از آن خود ساخت. وقتی از رسانهها شنیدم که عتیق رحیمی این جایزۀ ادبی را ربوده است، نوع شادمانی تعریف ناپذیری، همراه با غرور و سربلندی برایم دست داد.
در روزگاری که نام افغانستان با جنگ، هراس افگنی، شبکههای مافیایی مواد مخدر، فقر، گرسنهگی و فساد اداری پیوند خورده است، دریافت یک چنین جایزهیی مهم ادبی برای افغانستان سربلندی بزرگی به شمار میآید.
عتیق رحیمی دیگر یک چهرۀ جهانی است، هر چند او با انتشار نخستین رمانش «خاکستر و خاک» سالها پیش از امروز به چنین جایگاه بشکوهی دست یافته بود که مبارکش باد!
عتیق رحیمی و جایزۀ گنکور
سنگ صبور چهارمین رمان عتیق رحیمی است که به زبان فرانسوی نوشته شده و برای نویسنده مهمترین و معتبر ترین جایزۀ ادبی فرانسه را که اعتبار و شهرت جهانی نیز دارد به ارمغان آورده است.
دریافت این جایزه عتیق رحیمی را در قطار بزرگترین نویسنده گان جهان چون مارسل پروست، اندره مالرو، سمین دوبوار، مارگریت دوراس، پاتریک مودویانو، رومن گاری و نویسندهگان بزرگ دیگری که موفق به دریافت این جایزه شدهاند، قرار داده است.
عتیق رحیمی در حالی موفق به دریافت جایزۀ ادبی گنکور گردیده است که آثار سه تن از نویسنده گان نام آور فرانسه (ژان ماری بلادو با رمان «جایی که ببرها خانه دارند»، ژان بایتیس دل آمو با رمان «تربیت آزاد» و میشل لوبری با رمان «زیبایی دنیا» نیز به مرحلۀ نهایی راه پیدا کرده بودند. حتا میشل لوبری برندۀ احتمالی جایزۀ گنکور سال ۲۰۰۸ فر انسه پنداشته میشد.
گروه داوران اکادمی گنکور، ده تناند، که ازآن شمار هفت تن به سنگ صبور اثر عتیق رحیمی و سه تن دیگر به «زیبایی دنیا» اثر میشل لوبری رای دادند.
پخش خبر پیروزی عتیق رحیمی شماری از رسانهها و حلقههای فرهنگی جهانی را به شگفتی اندر ساخت. کمتر تصور میشد که جایزه به نویسندهیی تعلق گیرد که فرانسوی زبان مادریاش نیست. با این حال در سالهای اخیر چنین نویسندهگانی با دریافت جوایز معتبر ادبی توجه منتقدان فرانسوی را به خود جلب کردهاند. آن گونه که گفته شده است هم اکنون: «موجی از نویسندهگان فرانسوی زبان؛ اما خارجی در این کشور به راه افتاده که ادبیاتشان از نویسندهگان خود فرانسه قوی تر است.»
نوشتههای عتیق رحیمی
عتیق رحیمی تا هم اکنون چهار رمان نوشته است که هر کدام پیروزیهای را برای نویسنده در پی داشته ا ست. البته در این میان رمانهای «خاکستر و خاک» و «سنگ صبور» موفقیت و شهرت گستردۀ جهانی برای نویسنده به بار آورده است. به پندار من دو کتاب دیگر او (هزار خانۀ خواب و اختناق -۲۰۰۰- و برگشت خیالی- ۲۰۰۵- به مقایسۀ خاکستر و خاک و سنگ صبور هنوز به یک چنین شهرتی نرسیدهاند.
.
خاکستر و خاک
این رمان به زبان پارسی دری نوشته شده و به سال ۲۰۰۰ میلادی در فرانسه انتشار یافته است.
ظرف چند سال گذشته رمان خاکستر و خاک به اضافه از بیست زبان مهم جهان ترجمه شده است. عتیق رحیمی پا به پای ترجمۀ این رمان دروازههای نهادهای فرهنگی جهانی را به روی خود وبه روی داستان نویسی معاصر افغانستان گشود و توانست تا به حیث یک نویسندۀ جوان و موفق اعتبار گسترده یی جهانی پیدا کند.
رمان خاکسترو خاک به سال ۱۳۸۲ خورشیدی جایزۀ «یلدا»ی ایران را در بخش نویسندهگان غیرایرانی پارسی زبان برای نویسنده به ارمغان آورده است.
رحیمی بعداً بر اساس رمان خاکستر و خاک به همین نام فلمی ساخت که نه تنها با استقبال حلقههای هنری، جامعۀ فرهنگی و روشنفکری افغانستان رو به رو گردید؛ بلکه شهرت جهانی نیز یافت.
چنان که این فلم درجشنوارۀ ۲۰۰۴ کن به نام منتخب بخش نگاه وِیژه برگزیده شد. افزون بر جشنوارۀ کن این فلم در هفده جشنوارۀ دیگر در کشورهای گوناگون راه پیدا کرد و به دریافت بیشتر از ده جایزۀ موفق گردید.
سنگ صبور
سنگ صبور نخستین رمان عتیق رحیمی به زبان فرانسوی است که در ۱۵۵ صفحه در اگست ۲۰۰۸ به وسیلۀانتشارات «پی، او، ایل» به نشر رسید و در سه ماه سومین چاپ آن به بازاررفت.
این که چرا عتیق رحیمی خواسته است تا سنگ صبور را به فرانسوی بنویسد، در گفتوگویی با بخش پارسی رادیو بی، بی، سی چنین گفته است:
«من نوشتن به زبان مادریام (پارسی) را دوست دارم؛ اما در مواردی در زبان مادری من، تابو هایی (خط قرمز هایی) به نام عفت کلام وجود دارد که حفظ آنها در ذهن من نهادینه شده است و وقتی شما بخواهید این تابوها را نگهدارید، بیان خیلی چیزها دشوار میشود.»
او افغانستان را سرزمین قصه، اسطوره و افسانهها میداند که با دریغ فرزندان این سرزمین پیش از این زمینۀ چندانی نداشتند تا از اسطورهها و قصهها و افسانههای خود با مردم جهان سخن گویند.
او در گفتوگویی در ارتباط به سنگ صبور گفته است که در این رمان گوشه هایی از زوایای زنده گی خصوصی یک زن افغان روایت شده است.
رحیمی باور دارد «این رمان نشان میدهد که زنان افغانستان در زیر چادریهایشان هیچ فرقی با زنان دیگر نقاط جهان ندارند و همانند آنها آرزوها، رویاها، امیدها، ضعفها و قدرت های خود را دارند. پ»
بر اساس گزارشها ساسان تبسمی مترجم ایرانی، ترجمۀ این کتاب را به زبان پارسی دری آغاز کرده است و انتظار میرود تا در آیندۀ نزدیک چشم همۀ پارسی زبانان جهان با دیدن این اثر بزرگ روشن شود!
کاش یکی از مترجمان کشور این ابتکار را به دست میگرفت و این رمان را ترجمه میکرد. شاید در رمان رمز و راز هایی باشد که یک مترجم افغانستان بتواند بهتر از دیگران درک کنند.
حادثه یی که این رمان بر اساس آن شکل گرفته است رویداد و حادثهیی است در افغانستان؛ اما ذهن خلاق نویسنده آن را به یک حادثۀ جهانی بدل کرده است. قدرت هر نویسنده و شاعر به همین نکته پیوند میخورد که چگونه میتواند یک حادثه محلی و خودی را به یک حادثۀ جهانی و همهگانی بدل کند. آن هایی که از آغاز در تلاش جستوجو و گزینش به اصطلاح موضوع و تمهای جهانی اند، راه به جایی نمیبرند. برای آن که در این صورت موضوع اثر آنها در یک جهت رنگ و بوی بومی خود را از دست میدهد و در جهت دیگر موضوعی که ویژه گیهای محیطی نداشته باشد نمیتواند به یک موضوع جهانی بدل شود.
سنگ صبور در افسانهها و روایتها عامیانه در افغانستان جایگاه خاصی دارد. در این رواییتها و افسانهها عمدتاً زنان آن گاه که به سبب نا همواریهای زندهگی، شکستها و نا امیدیها، دل و روانشان لبالب از اندوه و نا امیدی میگردد و حس میکنند که دیگر شکیبایی آن را ندارند تا این همه اندوه را پنهان نگه دارند، آن گاه در جستوجوی سنگ صبور میبرایند تا اندوه خود را با آن درمیان گذارند. آنها سنگ صبور را در پیش روی میگذارند و با آن درد دل میکنند و از سنگ صبور میخواهند تا ذره ذره اندوه آنها را بشنود. آنها در هر جمله به سنگ صبور میگویند کهای سنگ صبور به قصهها، دردها و اندوهان من گوش فرا ده! سنگ صبور این همه اندوه و درد و نا امیدی را میشنود. گویی ذره ذره آن را جذب میکند. به همان پیمانه که سنگ صبور درد و اندوه زن را میشنود، نوع سبکی روح به زن دست میدهد و در آخر به سنگ میگوید:ای سنگ صبور تو میخواهی بترکی یا من؟ و بعدسنگ با صدایی درد ناکی میترکد. این انفجار در حقیقت پایان اندوه، دردها و ناامیدی هاست.
سنگ تحمل آن همه اندوه را ندارد. گویی دل زنان در تحمل اندوه پرتوان تر از سنگ صبوراست. سنگ صبور میترکد به مفهوم دیگر انفجار میکند، در جهت دیگر برای زن نیز نوع انفجار درونی دست میدهد و آن این که او به حالت نخستین خود باز میگردد.
با در نظرداشت محتوای کتاب آن گونه که نویسنده در گفتگویی به آن اشاره کرده است، سنگ صبور نامیست که با دقت و هشیاری بزرگی انتخاب شده است. این سنگ صبور همان زنان افغانستان است. این سنگ صبور میتواند هر زن دیگری در هر گوشۀ دیگر جهان باشد. هرزنی باشد که دلش را مناسبات ناهنجار اجتماعی، مصیبتها و نا امیدیها به اندوه خانه یی بدل کرده است. این سنگ صبور میتواند خود افغانستان باشد، با این همه آتش اندوه و مصیبتی که سالهاست که در سینهاش کاشتهاند.
جایزۀ گنکور
جایزۀ ادبی گنکور به سال ۱۸۹۴ به وسیلۀ «آدموند گنکور» پایه گذاری گردید و نخستین جایزۀ آن در ۲۱ دسامبر۱۹۰۳ به «ژان انتوان نایو» اهدا گردید..
این جایزه با اعتبار ترین جایزۀ ادبی فرانسه است که همه ساله به یک اثر پربار ادبی عمدتاً رمان که به زبان فرانسوی نوشته شده باشد، در آخرین روزهای ماه نوامبر داده میشود.
این جایزه برای یک نویسنده تنها یک بار داده میشود. جایزۀ گنکور امتیاز مادی قابل توجهی ندارد. تنها به گونۀنمادین یک چک ده یورویی به نویسنده داده میشود؛ اما دریافت این جایزه نویسنده را به چنان شهرت و اعتبار جهانی میرساند که انتشار کتابهایش با شمارهگان بلند میتواند هزینۀ زنده گی او را در تمامی عمر ضمانت کند.
سطرهای پایانی
عتیق رحیمی به سال ۱۳۴۰ خورشیدی برابر با ۱۹۶۲ خورشیدی در شهر کابل به دنیا آمده است. هنوز کودک بود که با استفاده از کتابخانۀ کوچک پدر با کتابها و آثار بزرگان پارسی دری و نویسنده گان غربی اشنا گردید.
هنوز چهارده سال داشت که بینوایان ویکتور هوگو را خواند و آن شاهکار بزرگ ادبی تاثیر شگرفی بر روان او بر جای گذاشت. غیر از این او در آن سالها میتوانست با استفاده از امکانات مرکز فرهنگی فرانسه بیشتر با نویسندهگان فرانسوی و اروپایی آشنا گردد.
درلیسۀ استقلال درس خواند، بعد به دانشگاه کابل راه یافت و در رشتۀ زبان و ادبیات فرانسوی آموزش دید.
با پیروزی کودتای خونین ۱۹۷۸ موج آواره گیهای گسترده در کشور آغاز گردید. مردم، موج پشت موج هراسان و شتاب آلود از مرزها میگذشتند، با خطرها مقابله میکردند تا بخت خود را در زیر آسمان غربت بیازمایند.
عتیق رحیمی نیز چنین کرد و به سال ۱۹۸۴ به کاروان جندین ملیونی پناهندهگان کشور پیوست و به گفتۀ خودش نه روز و نه شب پیاده راه کوبید و سر انجام با گذشت از راههای دشوار گذاری خود را به پاکستان رسانید و آن جا در اسلام آباد ازسفارت فرانسه پناهنده گی خواست و به پاریس رفت.
او در فرانسه به آموزشهای بیشتری پرداخت و هم در آن جا بود که از دانشگاه سوربن در بخش سینماتوگرافی دانشنامۀ دکترا به دست آورد.
وقتی به سال دوهزار میلادی نخستین رمان او «خاکستر و خا ک» در فرانسه انتشار یافت، او هنوز در حلقههای فرهنگی کشور چه در داخل و چه در حوزۀ ادبیات برون مرزی در پشاور و درشهر مشهد ایران شهرت چندانی نداشت.
اما رمان خاکستر وخاک به زودی عتیق رحیمی را نه تنها در جامعۀ فرهنگی افغانستان؛ بلکه در همه حوزۀ گستردۀ زبان پارسی دری بلند آوازه ساخت.
این کتاب بعداً درایران بار دیگر نشر شد و آن گونه که گفته شد جایزه ادبی (یلدا)ی ایران را دریافت کرد.
به پندار من آن گاه که عتیق رحیمی بر بنیاد رمان خاکستر وخاک آن فلم موفق خود را ساخت او در زادگاهش کابل شهرت بیشتری پیداکرد. امروزه این رمان خواننده گان و خواهنده گان زیادی دارد.
هم اکنون عتیق رحیمی یکی از پر آوازه ترین نویسنده گان در سرزمین خودش نیز است. شیوۀ نویسنده گی او با شیوۀ داستان نگاری نویسنده گان دیگر کشور تفاوتهایی دارد. در نگاه نخست شیوۀ نا اشنا به نظر میآید.
با این همه در پیوند به چگونهگی و ویژه گیهای آثار عتیق رحیمی هنوز در افغانستان کاری شایسته یی انجام نگرفته است. حتا میتوان گفت که هیچ کاری صورت نگرفته است. این درحالیاست که جامعۀ فرهنگی افغانستان، نسل جوان افغانستان و مردم افغانستان نیاز دارند تا عتیق رحیمی را با تمام گستردهگی شخصیت فرهنگی و ویژهگی آفرینشی او بشناسند!
نکتۀ آخرین این که این استقبال جهانیان از کارهای عتیق رحیمی چه در زمینۀ فلم و چه در زمینۀ نویسندهگی بود که او را به ما معرفی کرد، نه جامعۀ فرهنگی کشور! هیچ به خاطر ندارم که هنوز کدام یک از نهادهای فرهنگی دولتی یا غیر دولتی، یا هم کدام یک از نهادهای مدنی استقبالی از کارهای او به عمل آورده باشد. با دریغ هنوز منتقدان ما اگر منتقدی داشته باشیم! در پیوند به آثار او چیز قابل توجهی ننوشتهاند.
از این نقطه نظر عتیق رحیمی این نویسندۀ جهانی نسبت به شهرتی که در جهان دارد هنوز در زادگاه و درسرزمینش ناشناخته به نظر میآید!
نامش ستوده باد!
پرتو نادری
قوس ۱۳۸۷
کابل- قرغه
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.