تراژدی اضمحلال دولت در ایران

«دولت و مسئولین کجا هستند که به داد ما برسند؟»

پرسش بالا در سال های اخیر بارها از جانب مردم مناطق مختلف ایران که درگیر سختی و بلایای طبیعی و غیرطبیعی بوده اند پرسیده شده است. هنگامی که در روزهای اخیر در راه‌های برف روبی نشده شمال کشور مردم ساعت‌ها در انتظاری بی‌نتیجه چشم به راه نیروهای امدادی بودند یا در سیستان و بلوچستان در محاصره سیل قرار گرفته بودند و پس از گذر چند روز اثری از حضور نیروهای امداد ندیدند سوال اصلی همه این بود: دولت کجاست؟ بسیاری از ایرانیان هنگامی که نبود خدمات ابتدایی بهداشتی، آموزشی و امدادی را در زندگی روزمره خود احساس می کنند ناامیدانه به دنبال ردپایی از دولت می‌گردند که به کمک آنها بیاید و سیستمی که کار نمی‌کند را به حرکت درآورد.

 

این انتظار بی‌جایی نیست. دولت به عنوان تجلی روح ملی وظیفه فراهم کردن خدمات اولیه و امدادی را به جامعه بر عهده دارد. در بسیاری از کشورها هزینه این خدمات از طریق اخذ مالیات تامین می‌شود و در کشورهایی همانند ایران، دولت در ازای فروش ثروت ملی نفت وظیفه ارائه این خدمات را به عهده دارد و اعضا و کارمندانش به همین جهت حقوق می‌گیرند. از این رو اگر مردم مصیبت زده از دولتی که در دهه‌های اخیر صدها میلیارد دلار از ثروت عمومی ایرانیان درآمد داشته انتظار رسیدگی داشته باشند توقع بی‌جایی نیست. چرا دولت در ایران به جز در جاهایی که به انحصارش در استفاده از قهر محدود می‌شود غایب است؟

 

برای پاسخ به این سوال بیایید نگاهی به میزان هزینه‌های دولت در اقتصاد ایران در دهه‌های اخیر کنیم. هزینه‌های دولت به طور مستقیم به میزان حضور آن در جامعه در کارآفرینی، نگهداری و توسعه زیرساخت‌ها و خدمات عمومی منعکس می‌شود. آمار هزینه‌های دولت‌ها توسط بانک جهانی جمع آوری می‌شود. این آمار شامل هزینه‌های نظامی دولت‌ها نمی‌شود و تمام کالاها، خدمات و هزینه‌های استخدامی دولت را در خود جای می‌دهد.

 

بر اساس آمارهای بانک جهانی هزینه‌های دولت ایران به ازای هر نفر از ابتدای دهه شصت میلادی تا انقلاب صعودی قابل توجه داشت و نزدیک به ۸ برابر شد؛ دیاگرام پایین را ببینید. در دو دهه قبل انقلاب به واسطه افزایش قابل توجه درآمدهای نفتی و سیاست‌های دولت وقت، میزان هزینه‌های دولت با انفجاری مثال‌زدنی به نزدیک ۲۵% تولید ناخالص ملی ایران می‌رسید. پس از انقلاب اما هزینه‌های دولت سقوطی مثال‌زدنی داشته و امروز دوباره به میزانی قابل مقایسه با سال‌های اوایل ۱۹۶۰ بازگشته است. اگرچه تحریم‌های اقتصادی سال‌های اخیر در این عقب‌نشینی دولت از اقتصاد نقش داشته‌اند اما واضح است که این عقب‌نشینی پروسه‌ای ساختاری و سیستماتیک در ایران پس از انقلاب بوده و تنها به دوران تحریم‌ها محدود نمی‌شود.

برای مقایسه عمق عقب‌نشینی دولت در ایران از استخدام و خرج کردن در جامعه می‌توان آمار هزینه‌های دولت ایران را با ترکیه مقایسه کرد. در حالی که شکل هزینه‌های دولت در ایران در گذر زمان همانند یک قله کوه است در ترکیه جز وقفه ای در دهه هشتاد میلادی این هزینه‌ها همواره رو به افزایش بوده و امروز در مقایسه با ۵۸۰ دلاری که دولت ایران در سال به ازای هر ایرانی خرج می‌کند دولت ترکیه بیش از ۲۲۰۰ دلار هزینه می‌کند. اگر بخواهیم به تفاوت میزان حضور دولت در جامعه در ایران و کشورهای اروپایی نگاه کنیم می‌توانیم به آمار مشابه فرانسه ارجاع دهیم. دولت فرانسه نزدیک به ۲۰ برابر ایران به ازای هر شهروندش هزینه می‌کند و همانند ترکیه شکل هزینه‌هایش در گذر زمان شبیه قله کوه نبوده است.

اگر در زمانه مصیبت و سختی ما اثری از امداد و نیروهای کمکی دولتی نمی‌بینیم دلیل آن ساده است: نه دولتی وجود دارد و نه نیروی امدادی که قرار باشد به کمک کسی بیاید. دولت ایران در تمام ۴۰ سال اخیر از هزینه کردن برای جامعه ایران سرباز زده و روز به روز ظرفیت های خود را از دست داده است. در این سال‌ها زیر ساخت‌های رو به فرسایش کشور به فراموشی سپرده شده و در نبود سرمایه‌گذاری امروز در شرف فروپاشی قرار گرفته اند. محیط زیست ایران در نتیجه بی‌توجهی، فساد و مهم‌تر از همه عدم سرمایه‌گذاری و هزینه از میان رفته است. اداره‌های راهبانی کشور در شرایطی که بیکاری بیداد می‌کند فاقد نیروی کار و ماشین‌های لازم برای پاکسازی راه‌ها و کمک به مردم در راه مانده‌اند. اگر در بلوچستان سیل بیاید هلی‌کوپتری خریداری نشده و نیروی امدادی‌ای استخدام نشده و آموزش ندیده که بتواند به کمک مردم بیاید. جامعه ایران جز در اعمال قهر دولتی سال‌هاست رها شده است و ابتکارات خودجوش مردمی شاید در لحظات حساس از درد این رها‌شدگی بکاهد اما درمانی بر نبود دولت نخواهد بود. این روزها مردم به تجربه دریافته‌اند که همانند شخصیت گودو در نمایشنامه ساموئل بکت دولت نجات‌دهنده‌ای است که هیچ‌وقت نخواهد آمد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)