“به بهانۀ انتشار گزارش خبرگزاری فارس دربارۀ نقش سپاه قدس و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در سرکوب انقلاب مردم سوریه”
“الشعب یرید اسقاط النظام” (مردم سرنگونی نظام را میخواهد): این شعار نخ تسبیحی بود که در سال ۲۰۱۱ سلسلهای از شورشها و نافرمانیهای مردمی را در جهان عربی به هم وصل میکرد. مجموعهای از نافرمانیهای مشترک مثل اعتصاب، تصرف مکانهای عمومی، تحصن، شبزندهداری در خیابانها قیامهای مردم خاورمیانه را به هم پیوند میداد. به این ترتیب، این قیامها هم از مرزهای تحمیلیِ ملّی فراتر میرفتند، هم از شکلهای مرسوم سیاست حزبی و انتخاباتی و دولتی.
نقطۀ پیوند این قیامها پیکار برای دموکراسی رادیکال و عدالت اجتماعی بود، خواستی که به واسطۀ زبان مشترک و شبکههای مجازی بهسرعت در سطح منطقه فراگیر شد. با این حال، عمدۀ این قیامها در نتیجۀ مداخلۀ مجموعهای از نیروهای داخلی و خارجی – احزاب اسلامگرا، ارتش، قدرتهای منطقهای و جهانی – موقتاً سرکوب شدند؛ ضد انقلاب ملّی و بینالمللی به مرزهایی که مدتی کمرنگ شده بودند دوباره جان دادند و حیثیت ازدسترفتۀ دولت-ملتها را بازگرداندند.
در این میان، انقلاب سوریه را شاید بتوان از همۀ انقلابهای خاورمیانه در سال ۲۰۱۱ مترقیتر دانست، و البته سرنوشت این انقلاب نیز از همۀ انقلابهای دیگر اندوهبارتر بود.
“سلمیه، سلمیه!” (صلحآمیز، صلحآمیز!): شعار مردم سوریه در روزها و هفتههای آغازین انقلاب این بود. با این حال، رژیم بشار اسد شعار دیگری داشت. سیستم امنیتی و نظامی رژیم سوریه باید برای خاطرۀ جمعی مردم ایران آشنا باشد: یک ارتش کلاسیک با توپ و تانک، و یک پلیس مخفی بیرحم، چیزی شبیه سیستم امنیتی و نظامی رژیم پهلوی. این سیستم فاقد هرگونه نیروی ضدشورش حرفهای بود.
به همین جهت، رژیم بشار اسد از همان ابتدا با سلاحهای سنگین در خیابانها و شهرهای سوریه به مقابلۀ مردم رفت. به این ترتیب، انقلاب مردم سوریه از همان ابتدا تلفات جانی سنگینی داشت و در نتیجه، اندک پیوندهای ملّیگرایانه میان دولت و مردم نیز گسسته شد. توپ و تانک با وجود وحشتافکنی و تخریبگری بالا، در مقایسه با نیروهای ضد شورش کارآزموده، در برابر قیام مردمی بسیار آسیبپذیرتر است. در نتیجه، دولت خیلی زود کنترلش را بر بسیاری از مناطق از دست داد.
چه بر سر این مناطق آمد؟ آیا نبود دولت یعنی بینظمی؟
“لجان التنسیق المحلیه” (کمیتههای هماهنگی محلی): در یکی از راهپیماییهای اعتراضی آن روزها، که جمع کثیری از فعالان سیاسی سوریه نیز در آن حضور داشتند، ایدۀ تشکیل این کمیتهها مطرح شد. هر کدام از فعالان حاضر مسئول شدند که به شهر محل فعالیت خود برگردند و کمیتههای محلی آنجا را راه بیندازند. کمیتهها برای متصلکردن واحدهای انقلابی پراکنده، هماهنگکردن دیدگاههای سیاسی، مستندکردن جنایات رژیم و اطلاعرسانیهای عمومی و پوشش رسانهای انقلاب تشکیل شدند.
کمیتههای هماهنگی محلی همچون شبکهای افقی و غیرسلسلهمراتبی در میان شهرهای مختلف و گروههای سیاسی مختلف عمل میکردند. این کمیتهها همچنین تا اندازهای موفق شده بودند منازعات و شکافهای فرقهای درون فعالان سیاسی مخالف رژیم را کنترل کنند. اما کار کمیتهها از هماهنگی و سازماندهی اعتراضات فراتر میرفت.
کمیتههای هماهنگی محلی بخشی به نام “ادارۀ توسعۀ محلی و حمایت از پروژههای کوچک” راه انداخت و شروع کرد به سازماندهی زندگی اقتصادی و معیشتی مردم در شهرهای آزادشده. یک ساختار اداری مردمی و بدیل در حال شکلگیری بود. در برخی شهرها حتی امور راهنمایی رانندگی را نیز کمیتههای محلی اداره میکردند. حفاظت از جادهها، پاکیزگی شهر و حتی استخراج متان از زبالهها برای تولید انرژی تجدیدپذیر نیز از جمله کارهای کمیتههای محلی در برخی از مناطق بودند.
با نظامیشدن فزایندۀ انقلاب سوریه، برخی از کمیتههای محلی نیز مسلح شدند، هرچند همیشه با مداخلۀ نظامی خارجی – از طرف هر دولتی – مخالفت میکردند. اما انقلاب سوریه چگونه نظامی شد؟ چگونه یکی از مترقیترین انقلابهای خاورمیانه به جنگی داخلی بدل شد؟
“رزمندگان بدون مرز” یا ارتش فرامرزی جمهوری اسلامی ایران: خبرگزاری فارس بهتازگی گزارش مفصلی منتشر کرده که در آن نقش سپاه قدس و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را در سرکوب انقلاب مردمی سوریه و حفظ قدرت در دستان بشار اسد توضیح داده است. در بخشی از این گزارش آمده است: “جمعبندی کارشناسان جمهوری اسلامی ایران این بوده است که برخورد اولیه نظام سوریه با معترضان پشتوانه کافی اطلاعاتی نداشته و برآورد درستی نداشته و در نتیجه بهجای برخورد انتظامی برخورد نظامی صورت گرفت و به وخامت اوضاع افزوده است.» در جای دیگری از گزارش آمده: «ورود سریع بحران به فاز مسلحانه و جنگ مجال چندانی برای اقدام انتظامی باقی نگذاشت.”
اما انقلاب سوریه چگونه به “فاز مسلحانه” وارد شد؟ گزارش خبرگزاری فارس نشان میدهد که برخلاف برخی از ادعاهای مقامات جمهوری اسلامی، سپاه قدس و نیروی انتظامی پیش از شکلگیری داعش و پیش از مسلحانهشدن انقلاب در سرکوب مردم نقش داشتند. حتی خاطرات جستهوگریختهای که دربارۀ نقش سردار همدانی در سوریه گفته میشود، این است که مسلحکردن نیروهای اجتماعی و غیررسمیِ طرفدار بشار اسد، پیشنهاد او بوده است. این یعنی تبدیل انقلاب به جنگ داخلی. رژیم بشار اسد بدون سپاه قدس یک ماه هم دوام نمیآورد، و پیروزی انقلاب و نقشآفرینی کمیتههای هماهنگی محلی و همچنین شوراهای مردمی مناطق کردنشین میتوانست روح و انرژی تازهای به انقلاب خاورمیانه بدهد.
اما مجموعهای از نیروهای منطقهای و جهانی، با وجود اختلافاتشان، دست به دست هم دادند تا نظم استعماری دولت-ملتهای خاورمیانه دستنخورده باقی بماند، حتی به قیمت یک جنگ داخلی تمامعیار و دائمی.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.