دوستانی معتقدند داشتن موضع “سوم” در تقابل با دو قطب آمریکا و ایران، یک ضرورت مبارزاتی است. گوئی منافع اقتصاد سیاسی آمریکا و ایران نه در زاویه با یکدیگر که در تقابل با یکدیگر قرار دارند، دو “قطب” متضادند. معتقدند که نیفتادن در دامچاله مخالفت با یکی یا دیگری دشوار است چرا که هر دو کم و بیش به یک اندازه در زور گوئی، ستم و اجحاف به ایران و یا مردم ایران مقصرند.
راهنمای ما در مبارزات اما با موشکافی در قطب بندی دولتها و افتادن به دامچالههایشان استنتاج نمیشود، از دنبال کردن قطب نمای مان نتیجه میشود. استدلالی که منشا زور را نه طبقاتی که کشوری یا رژیمی میداند قطب نمایش در اولین تند پیچ سرگیجه میگیرد. عقربه چنین قطب نمائی “قشرهای” مختلف جامعه، از بازاری و حجره دار و کانون نویسندگان و استاد دانشگاه و کارمندان بلند پایه دولتی و کارخانه داران گرفته تا زنان و فقرا و دانشجویان را رصد میکند تا ببیند چه زوری به آنها وارد میشود تا به این نتیجه برسد که کدام موجودیت بیشتر زور است، کشور آمریکا یا رژیم جمهوری اسلامی؟
برای ما که قطب نمایمان منافع طبقاتی است بوضوح روشن بود و هست که حاکمان آمریکا (و انگلیس و آلمان و فرانسه…) و حاکمان ایران منافع مشترک طبقاتی علیه منافع ما کارگران در ایران دارند. که همین غربیها زیر بغل خمینی را گرفتند تا جمهوری اسلامی را برای سرکوب ما و علیه منافع ما مستقر کند. نه تنها خطر جنگی بین آمریکا و ایران در کار نیست که تمام تلاشهای دو طرف این است که جمهوری اسلامی در مبارزهاش علیه ما طبقه کارگر به پیروزی برسد. مبارزه ما با حاکمیت بلافاصله بورژوائی و تمام حامیان آن است اما گیج سری نداریم. ضدیت آشتی ناپذیر ما با جمهوری اسلامی همزمان ضدیت با منافع دولتهای حاکم در آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه نیز هست. اما میدانیم که دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی، از پول، امکانات لجستیکی، نیروهای مسلح پاسدار، ارتش، بسیجی گرفته تا هزار و یک سازمان اطلاعاتی، امنیتی و رسانههای وابستهاش که بلافاصله ما را در خیابانها، کارخانهها و منازلمان سرکوب و مرعوب میکنند محصولات آمریکا نیستند، ایرانی ناباند. جمهوری اسلامی نه تنها سگ زنجیرهای آمریکا یا روسیه یا چین نیست که اتفاقا ملی ترین و مستقل ترین حکومتی است که ایران در طول حاکمیت سرمایه داری بخود دیده است. در این راستا محکومیت خاص غرب و خصوصا آمریکا هنگامی معنا پیدا میکند که آنها با در تنگنا قرار دادن معاملات تجاری با ایران قصد به استیصال کشاندن ما کارگران را دارند، تلاشی که آنرا با تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی جهت سر “عقل” آوردنش توجیه میکنند. بعبارت دیگر، هدف آمریکا نهایتا جاودانه کردن حاکمیت جمهوری اسلامی است. در نتیجه ما با یک دوقطبی سر و کار نداریم. با یک رابطه آگاهانه، داوطلبانه و دیالکتیکی بین اعضای یک طبقه واحد سر و کار داریم. آن عضوی از طبقۀ خون به شیشه کن سرمایه دار که ما بلافاصله با آن روبرو هستیم، جمهوری اسلامی نام دارد و بس. بعبارت دیگر “دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همینجاست”.
***
عباس گویا
ژانویه ۲۰۲۰
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.