باید بپذیریم که شرایط، شرایط جنگی است. بین دولت و مردم جنگ برقرار است. هر جنگی هم قواعد خودش را دارد. برای مثال، سال ۹۶ خیابان انقلاب: روزهای اول اعتراضات در خیابان بودم. مردم خیابانها را اشغال کرده بودند، اما بدون هیچ برنامهای. در طرف مقابل هم نیروهای دولتی بودند که به فواصل زمانی منظم حمله میکردند. با هر حملهی نیروهای دولتی، مردم پراکنده میشدند. همان روز هم کسی وجود نداشت که مردم را رهبری کند تا در برابر حملات نیروهای دولتی مقابله کنند. وضعیت بسیار شبیه حملهی دستهی شیرها به یک گله آهو بود. شیرها با برنامه حمله میکنند، اما آهوها گلهوار فرار میکنند. این برای روزهای اول یا دوم بود. اما دو سه روز بعد همان خیابان انقلاب همه چیز عوض شده بود. نیروهای دولتی شامل مأموران انتظامی و بسیج در گروههای چهار پنج نفری خیابانها را اشغال کرده بودند. افرادی هم که برای ماجراجویی به خیابان آمده بودند، در اطراف جمع شده بودند. بازی عوض شده بود. هر کسی که شعاری میداد و یا کوچکترین حرکتی برای جمع کردن مردم میکرد، نیروهای دولتی اقدام به دستگیریاش میکردند. دو روز قبل، اگرچه مردم هیچ برنامهای نداشتند اما حداقل توانسته بودند در خیابان جمع شوند. اما آن روز اجازهی همین کار را هم پیدا نکردند.
نکتهی اصلی این است که دولت برای این مواقع آمادگی کامل دارد. نیروهایی دارد برای سرکوب، نیروهایی برای تحلیل، نیروهایی برای پروپاگاندا. مقایسهی همین دو روز نشان میدهد که دولت روز اول تظاهرات را تحلیل کرده بود. میدانست افرادی که در خیابان حضور دارند از چه قماشی هستند. انگیزهها و آمادگیشان را تحلیل کرده بود. میدانست چه برنامههایی دارند. برای همین توانست ظرف دو سه روز تظاهرات را حداقل در سطح تهران جمع کند.
فرض کنیم یک جنگ است. یک طرف جنگ همه جور سلاح و برنامهای دارد. و علاوه بر آن هر روز شرایط را تحلیل میکند. اما طرف دیگر نه سلاحی دارد نه برنامه و نه تحلیل. تنها ابزاری که دارد اینترنت است. از اینترنت و شبکههای اجتماعی برای جمع شدن استفاده میکند. به شدت به فضای مجازی وابستگی دارد. تمام فضای حقیقی را از دست داده است.
برای مثال، ماجرای آبان ماه. (البته این در مورد تهران است.) دولت بیمقدمه اعلام میکند بنزین گران شده است. واکنش طبیعی یک عده این است که بیرون میریزند. واکنش خودبهخودی. اگرچه که مسلماً عدهای هم بودند که از قبل با هم هماهنگی داشتند. بهرحال، عدهای بیرون میریزند و تصاویرش در شبکههای مجازی پخش میشود. از طرف دیگر نیروهای دولتی شروع میکنند به سرکوب. که تصاویر این هم در شبکههای مجازی پخش میشود. رسانههای دولتی روایت همیشگی خودشان را دارند. بر روی موضوعاتی مثل اسلام و امنیت مانور میدهند و عدهی زیادی را جذب خودشان میکنند. عدهی زیادی که از همین مسألهی گران شدن بنزین آسیب میبینند، اما به خاطر ترس از به خطر افتادن اسلام یا امنیت ساکت میشوند. اما شبکههای مجازی مخالف دولت هم هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند. تنها کاری که انجام میدهند انتشار تصاویر و جو دادن است، بدون هیچ برنامهای. بدون اینکه کسی بداند اگر در فلان خیابان با فلان عده از نیروهای دولتی برخورد کردند چه کار باید بکنند. تنها کار شبکههای مجازی برجسته کردن امثال پویا بختیاری است. قهرمانسازی. تحریک احساسات عوام.
کمی برویم عقبتر. دولت تجربهی سرکوب مردمی را دارد. قواعد بازی را بلد است. و تحلیل درستی هم از ظرفیتها و آمادگی طرف مقابلش دارد. میداند اگر یک شبه اعلام کند بنزین گران شده است، واکنش مردم چه خواهد بود، اما از این بابت نگرانی ندارد، چون میداند چه طور میتواند با اعتراضات مقابله کند. اما جالبترین کار، قطع سراسری اینترنت بود. مردم برای اینکه بتوانند به خیابان بروند و اعتراض کنند، لازم است که با هم در ارتباط باشند، لازم است که از حال همدیگر خبر داشته باشند. اما در ایران تنها مکانی که افراد میتوانند با هم مرتبط شوند، فضای مجازی است. فضای حقیقی تحت کنترل دولت است. (مثلاً نقش مسجدها قبل از انقلاب را در نظر بگیرید.) و این نقطهی ضعف مردم است. چون دولت فضای مجازی را تحت کنترل دارد. مسأله این است که یک طرف جنگ وابسته به ابزاری است که طرف دیگر جنگ کنترلش میکند. شبیه یک بازی شطرنج است که یک طرف از تمام حرکات طرف مقابلش باخبر است و بازی را تحت کنترل دارد.
یک مسألهی دیگر هم هست: لازم است معلمها، کارگرها، دانشجویان، دانشآموزها و … بیشتر فعالیت کنند. برای مثال کانون صنفی معلمها باید آمادگی داشته باشد که وقتی اعتراضها شروع شد، سریع واکنش نشان دهد. از معلمها بخواهد فلان کار را انجام دهند. فرض کنیم کانون صنفی به قدری قوی باشد که بعد از اعلام خبر گران شدن بنزین، از همهی معلمها بخواهد بنزین را تحریم کنند. ماشین¬هایشان را کنار بگذارند و با وسایل حمل و نقل عمومی به محل کارشان بروند. این یک تاکتیک جنگی است. تاکتیکی که دولت انتظارش را ندارد و آمادگی برخورد با آن را هم ندارد. اما مشکل این جاست که همهی این گروهها وقت اعتراضات ساکت میشوند و بعد از آن بیانیه میدهند که وای از دست جمهوری اسلامی. ۱۶ آذر را نگاه کنیم. بعد از تمام شدن اعتراضات دانشجویان در محیطی امن و بسته شروع کردند به شعار دادن. بدون هیچ فایدهای. مثلاً میخواستند اکت سیاسی داشته باشند. فرض کنیم اگر زمانی که دولت مشغول سرکوب خوزستان بود، همین دانشجویان بیرون میریختند و تهران را ناامن میکردند، چه میشد؟ منظورم این است که وقتی دولت در مرکز مشکل دارد، نمیتواند به راحتی حاشیه را سرکوب کند. اتحاد مردمی یعنی همین. وقتی مردم در خوزستان کشته میشوند، در تهران برای دولت دردسر درست کنی. دردسر جدی: اشغال با برنامهی خیابانها. اما برای دانشجویان اکت سیاسی همان اعتراضات روز دانشجو است.
نکاتی هست که باید از آبان ۹۸ یاد بگیریم:
۱. وجود فضای جنگی. بپذیریم جنگ است. در جنگ نباید انتظار داشت کسی مطابق قانون و اخلاق عمل کند.
۲. شبکههای مجازی به جای اینکه مردم را تحریک کنند تا به سطح خیابان بروند، برنامه بریزند. چون شکست در این شکل از جنگهای خیابانی حتمی است و از طرف دیگر هم عدهی زیادی از آدمها را به سمت دولت هل میدهد. امکانات نامتقارن دو طرف را در نظر داشته باشیم. اگر هم چنین کاری میکنند، در هر مکانی چند نفر با دانش مبارزهی خیابانی باید وجود داشته باشند.
۳. فضای مجازی ابزار نامناسبی است. باید وابستگی به آن کمتر شود.
۴. تاکتیک اعتراضات عوض شود. دولت آمادگی لازم را برای برخورد با تظاهرات خیابانی دارد. البته عوض شدن تاکتیک به همین راحتی نیست. لازمهاش کار جدی گروه¬های صنفی و دانشجویی است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.