این جمله معروف تاجزاده، در نامهیی خطاب به رهبر ایران، چیزی فراتر از تیتر اول سایتهای خبری ایران بود. نگرش آخر زمانی، در غیاب اندیشه و گفتمان خرد محور و علمی، تصویر ذهنی و گفتمان سیاسیِ عمومِ مردان سیاست و فرهنگ این سرزمین شده است.
اگر به جمله فوق، که مورد تحسین عموم نیروی خواهانِ اصلاح قرار گرفت، عمیق تر بیاندیشیم به “نیرویی” در گذر “زمان” بر میخوریم. نیرویی که منجر به انتخابات آزاد میشود. نویسنده این نامه چنین نیرویی را “فشار زمانه” مینامد.
در نگرش آخر زمانی، زمان، در ذات و حرکت خود، منتهی به دو نقطه یا بهتر است بگوییم دو مکان مجزا میشود. مکان اول که در زمان حال قرار دارد و محصول زمانهای گذشته است ( زمانی عینی که ما همگی در آن زندگی میکنیم و زمانی مشترک و قابل فهم است). و مکان دوم که زمانی جدا از زمانهای گذشته است، زمانی نا شناخته که تابع قوانین طبیعت و فیزیک نیست. بدین معنی که از گذشته به ارث نرسیده بلکه از آیندهای مورد انتظار سر چشمه میگیرد (زمانی ذهنی که به فردی مشخص وعده داده میشود).
اگر زمان، یا فشار زمانه، منتهی به اتفاق و حادثهیی مبارک میشود، میبایست لزوماً در خود و با خود نشانههای میمنت را حمل کند. نویسنده نامه مشخص نکرده است که در زمانه چه چیزی نهفته است که منجر به اتفاقی میمون میشود؟ فشار زمانه به خودی خود موضوعی حسنه نیست. فشار میتواند هرج و مرج باشد، میتواند فنا باشد، سرخوردگی باشد، سیری قهقرایی باشد. یا به عبارت دیگر، فشار زمانه تنها در یک صورت میتواند منجر به انتخابات آزاد شود. در ارادهای ملی، در اصلاحاتی ریشه ای، و کارگزارانی شجاع، صادق، آگاه با دانش روز و مدیریتی یکپارچه. وجود نیروهای خیر خواه چنین اراده را دو چندان میکند، همچنان که وجود نیروهأیی شیطانی تغییرات را با شکست مواجه میکند. آیا چنین ارادهای استوار و منسجم در نیروهای حاضر در عرصه فرهنگ، مدیریت و سیاست این سرزمین وجود دارد؟ آیا نیروهای شیطانی در گذر زمان و در تحولات اجتماعی معتدل تر شده اند؟ پس وعده ای که نویسنده این نامه میدهد از کجا سرچشمه میگیرد؟ مطمئنا از زمان آینده. فرض بر آیندهیی روشن و وعده داده شده. همانگونه که آقای رفسنجانی میگوید: سرنوشت تمام بشریت حکومت عدل دمکراتیک است. نگرش آخر زمانی هنگامی فراگیر میشود که از نیروی نهفته در خود و در اراده خود غافل باشیم.
اما واقعیت، بر خلاف وعده آقای تاج زده، چیز دیگر میگوید. پروژه اصلاحات به شکست منجر شد – همانگونه که انقلاب و حکومت اسلامی به شکست انجامید – و دامنه سرخوردگی را همگانی کرد. و سالها زمان میبرد که نیروهأی جدید با گفتمانی نو رویش کنند. ما وارثان شکستهای چند ده گذشته ایران هستم. وارثانی دلشکسته، سرخورده و با ظاهری نا امید.
با تمام شجاعتی که در نویسنده نامه و معدود افراد حاضر در عرصه سیاست و فرهنگ ایران زمین سراغ داریم، باید گفت که وعدهها و امیدهای بیهوده درمان درد این سرزمین دلشکسته نیست. باید حقیقت را، بر خلاف گفتمان قالب در تاریخ و فرهنگمان، در نقد نیروی نهفته در خود جستجو کرد. باید با اهرم آگاهی به جنگ نیروهای اهریمنی که همانا نیروهأی نهفته در خود ما هستند رفت. باید خودمان را پالایش کنیم و در این پلایش نیاز به انسانهای شجاع و خیر خواهی داریم که به ما اخطار دهند، چشمان ما را به پرتگاه باز کنند و ما را نقد کنند که به خود ایم، نه آنکه تمجیدمان کنند و وعده آینده خوش دهند و از سوی دیگر به شاه و شیخ نکته آموزند. آنکه مستحق آموختن چیزیست ملت است، و نه آنکه سهم ملت میخورد
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
***
نیازی به عزیز تر از مادر ندارم دست از سر ایران بردار
بی بی سی و وی او ای و همچنین آقایان به ظاهر *** که تاریخ ایران دست شما را در غارت گری و گرگ صفتی رو کرده و نقشه های کشیده شده برای نفتمان را افشا کرده از شما عاجزانه خواهش میکنم اما اما خواهش میکنم اما اما تا قبل از بستن سر بند یا زهرا از شما عاجزانه خواهش میکنم دست از سر سرزمین پارس بر دارید شاید سرزمینم شبیه گربه باشد اما اگر سر به سر این گربه بزارید مثل شیر میاد بالا سرت.
یکشنبه, ۱ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
آقای تاجزاده مثل اینکه فراموش کرده اند که در انتخابات دوره ششم مجلس رئیس ستاد انتخابات وزارت کشور اصلاحات بوده اند.و در ان انتخابات حدود هفتصدهزار رای توسط شورای نگهبان بعلت مخدوش بودن صندوقها باطل اعلام شد.وباحکم حکومتی رهبری ادامه بررسی ارا متوقف گردید.تا مابقی آبروی وزارت کشور در کیسه شان بماند. والا احتمال باطل شدن تمام آرای تهران وجود داشت.در همان انتخابات آقای هاشمی که در تهران رای اول را داشتند به آخر لیست منتقل شدند.ودر نهایت از حضور در مجلس کنار رفتند.اونوقت ببین کی از انتخابات آزاد دم میزنه(رو که نیست سنگ پای قزوینه)….همین آقا قسم خورده بود که از تک تک آرا نگهبانی میکنه!!!!!!
و جالبه که همه ی اینا شدن سینه چاک آقای هاشمی(خجالتم خوب چیزیه)
یکشنبه, ۱ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
مطمئن باشید نمیشه با خیار و گوجه خورشت فسنجون درست کرد.با این مردم و این نوع حکومت نمیشه دنبال آینده روشن واسه این مملکت باشیم.بخصوص که آینده هر جامعه جوانان اون هستن اینکه با این جوانان بی هدف و توخالی چطور دنبال آینده روشن میگردیم هم جای سوال دارد.دیگه خودتون پیدا کنید پرتغال فروش را!!!!!!
یکشنبه, ۱ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
ahsant!
دوشنبه, ۹ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
چی میگی ناشناس بابا سربندو بزار*** با این حرف زدنت حالم به هم خورد فقط بلدید امثال شما *** مفت بخورید
دوشنبه, ۹ام اردیبهشت, ۱۳۹۲