بر دهانش زنجیر بستند.. دستانش را به سنگ ِ مُردگان آویختند.. و گفتند ؛ تو « قاتلی » . غذایش را ، تن پوش اش را و پرچم اش را ربودند.. و او را در سلولی انداختند.. و گفتند ؛ تو « سارقی » . از تمام ِ بندرگاههایش راندَند.. زیبای کوچکش را ربودند.. و گفتند ؛ تو « آوارهای » . ای خونین چشم و خونین دست؛ به راستی که شب «رفتنی» ست نه «اتاق ِ توقیف» ماندنی ست و نه « حلقههای زنجیر » . نِرون مُرد ، ولی رُم نمرده است با «چشم هایش » میجنگد.. و دانههای خشکیدهی خوشهای، درهها را از خوشهها « لبریز » خواهد کرد …. #محمود_ درویش هنوز هم محمود درویش را میخوانی سپیده؟ هنوز هم براهنی را زمزمه میکنی هنوز هم با نزار قبانی و سعادالصباح سر بر بالش میگذاری؟؟؟ آه سپیده،سپیده خبر دادند پنج روز است هیچ نخورده ای…نه لب به آب زده ای نه غذا… خبر دادند تن نحیفت زیربار گرسنگی و تحقیر و توهین و فشارهای بازجویان و زندانبانان خم شده و بیهوش به بهداری برده شدی خبر دادند در همان حال هم رهایت نکردند و تحقیرت کردند… آه سپیده چه کسی میتواند تو را بشکند و خم کند گل زیبای من؟ تو که سراسر نشاط و شور زندگی هستی؟ چه کسی میتواند لبهای همیشه خندانت را ببندد و مهر سکوت بر آن بزند؟ آه سپیده… سپیده گلی از سپیدار، اوین، قرچک،شکنجه گاهها و انفرادیهای اطلاعات و سپاه ، سپیده دختر شورشی ایران زمین… نشسته ام برایت محمود درویش زمزمه میکنم و عکسهای رنگی ات را کنار هم میچینم و نمیخواهم تصویر تن نحیفت بر روی ویلچر به ذهنم خطور کند… آه سپیده، چطور میتوانند تو را از شاخه بچینند؟ تو که زیباترین گل این باغی… گل مقاومت … فقط طاقت بیار…طاقت بیار…از طرف یکی از هزاران قلب نگران برای تو: سولماز اسکندری #سپیده_قلیان
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.