…
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
اینکه مردم یکدگر را مىدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مىکنند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
…
در این رُمان، فردی بهنام دکتر جکیل، که به مبحث دوگانگی شخصیت علاقهمند است، دارویی برای جداکردن جنبههای زشت و زیبای انسانیاش میسازد. از جنبههای بد، آدمی زشتخوی به نام آقای هاید پدید میآید که به خاطر منافع خویش بیمُروتّی پیشه کرده، به نزدیکترین دوستانش هم پُشت میکند و در مورد آنان به داوریهای پلید دست میزند.
پاگرفتن خُلق و خوی شیطانی در انسان براستی تاملبرانگیز است. بیجهت نیست که این اثر شگرف قرن نوزدهمی، تاکنون نیز تازگی خود را از دست ندادهاست. رُمان مزبور کشمکش درونی بد و خوب هر انسان را به نمایش درمیآورد. مضمون داستان دکتر جکیل و آقای هاید، تا حدودی به کتاب Двойник همزاد (دوگانه)، اثر داستایوفسکی همچنین «تصویری از دوریان گری» The Picture of Dorian Gray اسکار وایلد شباهت دارد. دوریان گری که زیبا و مهربان به نظر میرسید و خیلیها مفتونش میشدند، وقتی آن رویش عیان شد، همه دیدند که او چقدر پست و شیطانیست.
رُمان دکتر جکیل و آقای هاید در نگارش آثار مشابه تأثیر داشتهاست. ازجمله، «مردی که با شیطان ملاقات کرد» نوشته جیمز کاربت، «جکیل لگاسی» The Jekyll Legacy نوشته رابرت بلاچ و اندره نورتن، «مری ریلی» نوشته والری مارتین و…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حرف اصلی این رُمان چیست؟ این است که در درون هر یک از ما یک دکتر جکیل و یک آقا یا خانم هاید وجود دارد که دائم دست به توجیه میزند تا خودش هم ذلت و بندگی خودش را نبیند، نان را به نرخ روز میخورد و هر طرف باد بیاید هیشون میکند! کاش تا همینجا بود. آن وجه پلید کاسبکار، من تو او ما شما ایشان – را ، همه ما را به داوریهای آلوده هم میکشاند و آنقدر کور و مسخ میشویم که خود را گم کرده و با آن غریبه میشویم و دیگر خود را نمیشناسیم. به قول حکیم سنایی در حدیقه
دل و گل دان سرشته آدم
این بر آن، آن بر این، بشُد در هم
…
الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ، انسان خودش را خوب میشناسد حتی اکر توجیه کند. مستر هاید درون ما سمت وزش باد را خوب میشناسد و از همین رو، نه تنها چشم بر پلشتی و بیمروتی میبندد، بلکه عمله ارتجاع غالب و مغلوب میشود. او که خودش هم با خودش بیگانه شده، خیلی زیرک و رند تشریف دارد، بنابراین، جایی نمیخوابد که آب زیرش را بگیرد.
آدمی شایسته نیست که ابزار کس دیگری قرار بگیرد اما وقتی با خود بیگانه میشویم، زیبایی و خیر درون ما مغلوب زشتی و شر میشود. خیر و شر (و به زبان داستانهای اساطیری فریدون و ضحاک، ایرج و تور) همواره با ما همراه هستند به سادگیِ زندگی، فقط کافی است آنها را ببینیم. آیا آنچنانکه پیامبران و عارفان هم گفتهاند، در نهاد هر بشر ، گرگی پنهان شده و بسیاری از ما اسیر او شدهایم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه این داستان، جدال همیشگی خیر و شر است که جانمایه ادبیات جهان را هم تشکیل میدهد. ایلیاد و اودیسه، شاهنامه و هفت پیکر نظامی، فاوست گوته، جنگ و صلح تولستوی، خاطرات خانه مردگان داستایفسکی، دُن آرام شولوخوف، سالار مگسهای ویلیام گلدینگ، سوگ سیاوش مسکوب، شازده احتجاب گلشیری و کلیدر دولتآبادی، و…این جدال را به تصویر کشیدهاند. همچنین است نمادهای تصویری خیر و شر در اساطیر ایرانی، در بسیاری از آثار باستانی، و در نگارهها و نقوش تزئینی، که همه به رویارویی نیکی و بدی در درون آدمی اشاره دارد. گویی همه ما آمیزهای از خیر و شر هستیم اما در این نبرد بیشتر، مغلوب وسوسههای نیمه تاریک خویش میشویم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.