…
گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
اینکه مردم یکدگر را مىدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مىکنند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
اینکه مردم یکدگر را مىدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مىکنند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
فریدون مُشیری
خانمها و آقایان محترم، دوستان خردمند و دردمند سلام بر شما. این بحث به کتاب دکتر جکیل و آقای هاید، یا بهتر بگویم «مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید» Strange Case of Dr Jekyll and Mr Hyde اشاره دارد، رمانی عبرت انگیز که سال ۱۸۸۶ نویسنده اسکاتلندی «رابرت لوییس استیونسون» Robert Louis Stevenson نوشته و بنوعی به ما، به همه ما مربوط است.
…
در این رُمان، فردی بهنام دکتر جکیل، که به مبحث دوگانگی شخصیت علاقهمند است، دارویی برای جداکردن جنبههای زشت و زیبای انسانیاش میسازد. از جنبههای بد، آدمی زشتخوی به نام آقای هاید پدید میآید که به خاطر منافع خویش بیمُروتّی پیشه کرده، به نزدیکترین دوستانش هم پُشت میکند و در مورد آنان به داوریهای پلید دست میزند.
…
در این رُمان، فردی بهنام دکتر جکیل، که به مبحث دوگانگی شخصیت علاقهمند است، دارویی برای جداکردن جنبههای زشت و زیبای انسانیاش میسازد. از جنبههای بد، آدمی زشتخوی به نام آقای هاید پدید میآید که به خاطر منافع خویش بیمُروتّی پیشه کرده، به نزدیکترین دوستانش هم پُشت میکند و در مورد آنان به داوریهای پلید دست میزند.
او در نهایت با جنایت و قتل هم آلوده میشود. دکتر جکیل که دیگر نه قادر به کنترل آقای هاید است و نه میتواند از قالب او خارج شده و به صورت اصلی خود برگردد، خودکشی میکند. تقابل خوبی در برابر بدی، خیر در برابر شر و در بیانی دیگر دوگانگی شخصیت (امری که روانشناس شهیر زیگموند فروید را نیز به خود مشغول داشت) محور اصلی این کتاب است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاگرفتن خُلق و خوی شیطانی در انسان براستی تاملبرانگیز است. بیجهت نیست که این اثر شگرف قرن نوزدهمی، تاکنون نیز تازگی خود را از دست ندادهاست. رُمان مزبور کشمکش درونی بد و خوب هر انسان را به نمایش درمیآورد. مضمون داستان دکتر جکیل و آقای هاید، تا حدودی به کتاب Двойник همزاد (دوگانه)، اثر داستایوفسکی همچنین «تصویری از دوریان گری» The Picture of Dorian Gray اسکار وایلد شباهت دارد. دوریان گری که زیبا و مهربان به نظر میرسید و خیلیها مفتونش میشدند، وقتی آن رویش عیان شد، همه دیدند که او چقدر پست و شیطانیست.
پاگرفتن خُلق و خوی شیطانی در انسان براستی تاملبرانگیز است. بیجهت نیست که این اثر شگرف قرن نوزدهمی، تاکنون نیز تازگی خود را از دست ندادهاست. رُمان مزبور کشمکش درونی بد و خوب هر انسان را به نمایش درمیآورد. مضمون داستان دکتر جکیل و آقای هاید، تا حدودی به کتاب Двойник همزاد (دوگانه)، اثر داستایوفسکی همچنین «تصویری از دوریان گری» The Picture of Dorian Gray اسکار وایلد شباهت دارد. دوریان گری که زیبا و مهربان به نظر میرسید و خیلیها مفتونش میشدند، وقتی آن رویش عیان شد، همه دیدند که او چقدر پست و شیطانیست.
…
رُمان دکتر جکیل و آقای هاید در نگارش آثار مشابه تأثیر داشتهاست. ازجمله، «مردی که با شیطان ملاقات کرد» نوشته جیمز کاربت، «جکیل لگاسی» The Jekyll Legacy نوشته رابرت بلاچ و اندره نورتن، «مری ریلی» نوشته والری مارتین و…
رُمان دکتر جکیل و آقای هاید در نگارش آثار مشابه تأثیر داشتهاست. ازجمله، «مردی که با شیطان ملاقات کرد» نوشته جیمز کاربت، «جکیل لگاسی» The Jekyll Legacy نوشته رابرت بلاچ و اندره نورتن، «مری ریلی» نوشته والری مارتین و…

در سال ۱۹۴۱ ویکتور فلمینگ، داستان دکتر جکیل و آقای هاید را در یک فیلم سینمایی به تصویر کشید که بهفارسی هم دوبله شده، فیلمهای دیگری نیز با اشاره به داستان مزبور ساخته شدهاست. دکتر جکیل و آقای هاید منبع الهام بسیاری از فیلمهای کمدی هم شده، ازجمله یکی از قدیمیترین کارتونهای تام و جری، دکتر جکیل و آقای موش… از ذکر آثار مشابه میگذرم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حرف اصلی این رُمان چیست؟ این است که در درون هر یک از ما یک دکتر جکیل و یک آقا یا خانم هاید وجود دارد که دائم دست به توجیه میزند تا خودش هم ذلت و بندگی خودش را نبیند، نان را به نرخ روز میخورد و هر طرف باد بیاید هیشون میکند! کاش تا همینجا بود. آن وجه پلید کاسبکار، من تو او ما شما ایشان – را ، همه ما را به داوریهای آلوده هم میکشاند و آنقدر کور و مسخ میشویم که خود را گم کرده و با آن غریبه میشویم و دیگر خود را نمیشناسیم. به قول حکیم سنایی در حدیقه
دل و گل دان سرشته آدم
این بر آن، آن بر این، بشُد در هم
…
الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ، انسان خودش را خوب میشناسد حتی اکر توجیه کند. مستر هاید درون ما سمت وزش باد را خوب میشناسد و از همین رو، نه تنها چشم بر پلشتی و بیمروتی میبندد، بلکه عمله ارتجاع غالب و مغلوب میشود. او که خودش هم با خودش بیگانه شده، خیلی زیرک و رند تشریف دارد، بنابراین، جایی نمیخوابد که آب زیرش را بگیرد.
آدمی شایسته نیست که ابزار کس دیگری قرار بگیرد اما وقتی با خود بیگانه میشویم، زیبایی و خیر درون ما مغلوب زشتی و شر میشود. خیر و شر (و به زبان داستانهای اساطیری فریدون و ضحاک، ایرج و تور) همواره با ما همراه هستند به سادگیِ زندگی، فقط کافی است آنها را ببینیم. آیا آنچنانکه پیامبران و عارفان هم گفتهاند، در نهاد هر بشر ، گرگی پنهان شده و بسیاری از ما اسیر او شدهایم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه این داستان، جدال همیشگی خیر و شر است که جانمایه ادبیات جهان را هم تشکیل میدهد. ایلیاد و اودیسه، شاهنامه و هفت پیکر نظامی، فاوست گوته، جنگ و صلح تولستوی، خاطرات خانه مردگان داستایفسکی، دُن آرام شولوخوف، سالار مگسهای ویلیام گلدینگ، سوگ سیاوش مسکوب، شازده احتجاب گلشیری و کلیدر دولتآبادی، و…این جدال را به تصویر کشیدهاند. همچنین است نمادهای تصویری خیر و شر در اساطیر ایرانی، در بسیاری از آثار باستانی، و در نگارهها و نقوش تزئینی، که همه به رویارویی نیکی و بدی در درون آدمی اشاره دارد. گویی همه ما آمیزهای از خیر و شر هستیم اما در این نبرد بیشتر، مغلوب وسوسههای نیمه تاریک خویش میشویم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حرف اصلی این رُمان چیست؟ این است که در درون هر یک از ما یک دکتر جکیل و یک آقا یا خانم هاید وجود دارد که دائم دست به توجیه میزند تا خودش هم ذلت و بندگی خودش را نبیند، نان را به نرخ روز میخورد و هر طرف باد بیاید هیشون میکند! کاش تا همینجا بود. آن وجه پلید کاسبکار، من تو او ما شما ایشان – را ، همه ما را به داوریهای آلوده هم میکشاند و آنقدر کور و مسخ میشویم که خود را گم کرده و با آن غریبه میشویم و دیگر خود را نمیشناسیم. به قول حکیم سنایی در حدیقه
دل و گل دان سرشته آدم
این بر آن، آن بر این، بشُد در هم
…
الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ، انسان خودش را خوب میشناسد حتی اکر توجیه کند. مستر هاید درون ما سمت وزش باد را خوب میشناسد و از همین رو، نه تنها چشم بر پلشتی و بیمروتی میبندد، بلکه عمله ارتجاع غالب و مغلوب میشود. او که خودش هم با خودش بیگانه شده، خیلی زیرک و رند تشریف دارد، بنابراین، جایی نمیخوابد که آب زیرش را بگیرد.
آدمی شایسته نیست که ابزار کس دیگری قرار بگیرد اما وقتی با خود بیگانه میشویم، زیبایی و خیر درون ما مغلوب زشتی و شر میشود. خیر و شر (و به زبان داستانهای اساطیری فریدون و ضحاک، ایرج و تور) همواره با ما همراه هستند به سادگیِ زندگی، فقط کافی است آنها را ببینیم. آیا آنچنانکه پیامبران و عارفان هم گفتهاند، در نهاد هر بشر ، گرگی پنهان شده و بسیاری از ما اسیر او شدهایم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه این داستان، جدال همیشگی خیر و شر است که جانمایه ادبیات جهان را هم تشکیل میدهد. ایلیاد و اودیسه، شاهنامه و هفت پیکر نظامی، فاوست گوته، جنگ و صلح تولستوی، خاطرات خانه مردگان داستایفسکی، دُن آرام شولوخوف، سالار مگسهای ویلیام گلدینگ، سوگ سیاوش مسکوب، شازده احتجاب گلشیری و کلیدر دولتآبادی، و…این جدال را به تصویر کشیدهاند. همچنین است نمادهای تصویری خیر و شر در اساطیر ایرانی، در بسیاری از آثار باستانی، و در نگارهها و نقوش تزئینی، که همه به رویارویی نیکی و بدی در درون آدمی اشاره دارد. گویی همه ما آمیزهای از خیر و شر هستیم اما در این نبرد بیشتر، مغلوب وسوسههای نیمه تاریک خویش میشویم.

آلفرد هیچاک در فیلم «سایه یک شک» که دوگانگی را به تصویر کشیده، نشان میدهد زیبایی و زشتی درون آدمی احساسات غریبی بینشان در جریان است، گاه با هم میستیزند و گاه با هم کنار میآیند و بیشتر مواقع این خیر است که مغلوب شر میشود. گاه با هم میستیزیم (با خود خودمان) و گاه با هم سازش میکنیم. سازش پلید و متاسفانه چنانکه افتد و دانی، بیشتر مواقع این خیر است که مغلوب شر شده، له میشود. با ستم خو میگیریم، بی مروتی پیشه کرده، توجیه میکنیم. بگذریم که چراغ حقیقت در طوفانِ کشمکشها نخواهد مُرد و بر چهره معصومش شکنی و غبار نخواهد نشست.

همه نوشتهها و ویدئوها در آدرس زیر است:
…
همنشین بهار
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.