ماریا دا پنها

مترجم: نساء ناظمی

من ماریا دا پنها هستم، قربانی همسر آزاری. بعد از پشتکار و مبارزه‌ای طولانی موفق شدم قانون همسر آزاری رو در کشورم برزیل، تغییر بدم. من اهل فورتالِزای برزیل هستم. در سال ۱۹۸۳ زمانی که من قربانی همسرآزاری شدم، هیچ کدوم از ادارات پلیس ِ مخصوص رسیدگی به پرونده‌های زنان وجود نداشت. این ادارات برای اولین بار در سال ۱۹۸۵ در برزیل شروع به فعالیت کردن.

کسی که منو مورد خشونت و تجاوز قرار داد همسرم بود. زمانی که من در دانشگاه سائو پائلو، دانشجوی مقطع فوق لیسانس بودم برای اولین بار همسرم رو دیدم. من یه زیست-شیمیدان در رشته داروسازی هستم. من و همسرم دوستان مشترکی داشتیم و من از همین طریق دیدمش. با هم دوست شدیم و بعد از مدتی ازدواج کردیم. دختر اول من در سائو پائلو به‌دنیا آومد. وقتی کارشناسی ارشدم تموم شد به زادگاهم فورتالِزا برگشتم و همسرم هم همراه ما اومد. اونجا پروسه عادی سازیش رو انجام داد و بعد از اون، تبدیل به یه آدم دیگه شد. من دیگه نمی شناختمش. از یه همراه و دوست، به یه شکنجه‌گر عوض شده بود. من دیگه نمی‌تونستم اون رابطه رو ادامه بدم. بارها درخواست طلاق کردم ولی هربار رد شد. من نمی تونستم با مردی که حتی با دخترهای خودش هم به شدت پرخاشگر بود زندگی کنم. زندگی ما سراسر خشونت روانی و فیزیکی بود و من نمی‌تونستم راهی برای بیرون رفتن از اون رابطه پیدا کنم. اون موقع می‌تونستم ببینم در این جور پرونده‌ها چه اتفاقی می‌افته. توی یه همچین رابطه‌هایی زنایی که تلاش می‌کنن از رابطه بیان بیرون، کشته می‌شن و وکیل‌ها قتل رو این‌طور توجیه می‌کنن که در نتیجه احساس خشم شدید اتفاق افتاده یا به این خاطر که قاتل به‌ دلیل عشق بیش از اندازش به زن نمی‌خواسته جدایی رو بپذیره. بطور کلی مهاجم‌ها بدون مجازات آزاد می‌شدن.

یه روز با شلیک گلوله به پشتم از خواب پریدم. چهار ماه توی بیمارستان بودم. وقتی برگشتم خونه به مدت ۱۵ روز در بازداشت اجباری بودم. تو همون مدت یه مجوز قضایی گرفتم تا برم بیرون چون ممکن بود به اتهام ترک کردن دخترام، حضانت اونا رو از من بگیرن. در همون دوره بود که من دوباره به قصد قتل مورد حمله قرار گرفتم. این بار نقشه با یه دوش الکتریکی بود که به عمد دستکاری شده بود اما من تونستم به موقع این موضوع رو متوجه شم. وقتی من همراه دخترام به خونه والدینم برگشتم دبیر امنیتعمومی که مشغول بررسی پرونده تعرض به من بود، اعلام کرد وقتی من خواب بودم این همسرم بوده که به من شلیک کرده. همسرم دو بار محکوم شد اما به خاطر نکات فنی-حقوقی تونست حکم آزادی بگیره.

به خاطر این بی‌عدالتی دستگاه حقوقی، من تصمیم گرفتم شروع به نوشتن کنم و در کتابی ماجرای زندگی‌ام رو شرح بدم. تصمیم گرفتم همه چیز رو بنویسم از جمله اتفاقاتی که در روز اول و در دادگاه اول اتفاق افتاد. کتاب من به دفتر دو موسسه ی غیر دولتی رفت که هر دوشون ارتباطات قوی‌ای با سازمان کشورهای آمریکایی داشتن. مراحلی که با سازمان کشورهای آمریکایی طی شد ۴ سال طول کشید. در نهایت ، کشور برزیل به دلیل برخورد مسامحه کارانه در پرونده‌های همسرآزاری در این کشور، به دلیل معافیت از مجازات بی‌اندازه متجاوزان و عدم حمایت از حقوق زنان در موارد همسر آزاری، مورد نقد قرار گرفت. بنابراین برزیل ملزم بود قوانینش را تغییر بده و در این حکم اتهام، برای کشور برزیل چندتایی توصیه هم نوشته شده بود و یکی از اونا جبران غرامت به صورت نمادین از من بود. به همین دلیل قانون شماره ی ۱۱/۳۴۰ (یازده ممیز سیصد و چهل) که در ماه آگوست ۲۰۰۶ تصویب شد به اسم من نام‌گذاری شده.

هدف اصلی قانون ماریا دا پنها، مجازات مردان نیست. هدف این قانون مجازات مردایی هستش که با زنان خودشون رفتار انسانی ندارن و احترامی که زناشون شایسته اون هستن رو زیر پا می‌گذارن. پس وظیفه این قانون تضمین آینده‌ای بدون خشونت برای دختران، نوه‌های دختری و نسل‌های بعد از ما است. تنها در این صورت که ما می‌تونیم فرهنگ صلح رو در دنیا ایجاد کنیم. چرا که ما اگه تو خونه‌های خودمون صلح و آرامش نداشته باشیم، نمی تونیم صلح جهانی رو تضمین کنیم.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com