تظاهرات دی ماه  سال گذشته  نوید سقوط جمهوری اسلامی می داد ولی این امر به دلایل گوناگونی تا کنون به تعویق افتاده است و بسیاری از ساحل نشینان زبان به ملامت غریقان گشوده اند که این مردم به استبداد مذهبی عادت کرده اند و حقشان همین حکومت است و از این گونه سخنان ناروا که گاه می شنویم.برخی از آنان بدون در نظر گرفتن شرایط دشواری که  مردم ایران در آن به سرمی برند آنها را ذاتاً محافظه کار ارزیابی می کنند والبته و همواره خود را مستثنا از این ملت می دانند و تافته ای جدابافته از آنان می انگارند.

 پرسش اینست چگونه می توان ملتی را که طی یک قرن سه انقلاب کرده است، محافظه کار نامید؟

تغییرات و دگرگونی در هرجامعه ای تابع شرایطی است از جمله  :

عوامل فیزیکی که آ ب و هوا و عوامل طبیعی و شرایط اقتصادی از مهمترین آنهاست که ملت ما با آن روبروست و مردم مجبورند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.

در سال های اخیر سیل و زلزله همچون کوهی بر سر مردم آوار شده و  متوالیاً از این مردم کشته و خانه هایشان را ویران کرده است. بنا به گفته مقامات مسئول فقط ۱۵۱ هزار واحد مسکونی در سیل های اخیر آسیب دیده و ویران شده است. خوب از مردمی که نیازمند مسکن و جان پناه  هستند و تازه باید به دنبال نان روزانه  بدوند و در معرکه تحریم گرفتار شده اند، چه انتظاری می توان داشت؟ مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم و فقیرتر شدن مردم فاکتور بزرگی است که ملت را فلج کرده است  وبر خلاف تصور عده ای، از این بلازدگی قیام و شورش در نمی آید و اگر هم چنین چیزی رخ دهد شورش کوری خواهد بود که ره بجایی نخواهد برد.

نبود انسجام درمیان اپوزیسیون سیاسی: این را همه می دانند که گروه ها از پراکندگی رنج می برند و هیچ یک از گروه های سیاسی به تنهایی نمی تواند مردم را بسیج کند و پیوستگی نیز میان آن ها نیست. حکومت استبداد مذهبی از روز اول همه ی هّم و غّم خود را بر نیروی نظامی و سرکوب نهاد چون خوب می دانست که با دروغ و نیرنگ نمی تواند دوام بیاورد ولی  از آن سو اپوزیسیون یکپارچه و منسجمی هم در کار نیست. علل پراکندگی نیازمند بررسی طولانی و مفصل است ولی اجمالاً می توان عملکرد چند گروه عمده را از نظر گذراند.

گروه سلطنت طلب رضاپهلوی سیاست مشخصی ندارد ولی عمدتاً تکیه اش بر خارجی است و با تلون مزاجی که رهبرش بدان مبتلاست نه تنها کمکی به جنبش مردم نکرده بلکه خود تبدیل به مانعی در برابر آن شده است و با دادن وعده های توخالی هوادارانش را هر روز مأیوس تر و نومیدتر می کند.

اصلاح طلبان که بخش افتاده  از اسب قدرت حاکم  هستند و چندین سال مردم را در پی سراب اصلاحات دوانده اند و هیچ نتیجه ای هم نگرفته اند. مردم بدانها اطمینان ندارند و خودشان نیز به شکست و ناکارآیی خود واقفند.

 دنباله روهای اصلاح طلبان که از میانشان می توان به حزب توده و سازمان اکثریت اشاره کرد، نقشی بسزا در کشاندن مردم به پای صندوق های انتخابات داشته اند. چندین سال انتخاب بین بد و بدتر که روزگار مردم را فقط بدتر کرده، هنوز تغییری در این سیاست نداده است ولی به تأیید مشروعیت نظام کمک نموده است.

سازمان های سیاسی مدعی استقلال اقلیت های قومی را که از کمک های خارجی نیز برخوردارند به دشمنان انسجام ملی باید افزود. با این شرایط و با این مخالفان است که رژیم به حیات خود ادامه می دهد.

به این مجموعه، عوامل فرهنگی و مذهب  را هم باید افزود که نقش ویژه ای دارند. حکومت دینی اصولاً سخت جان است چون با باورها و اعتقادات مردم سر و کار دارد. درست است که  سرنگون کردنش کار آسانی نیست  ولی پس از ۴۰ سال امروز این رژیم از مقبولیت سال های اولیه  برخوردار نیست. فساد و اختلاس و ریاکاری عیان، حیثیت و آبرویی برای رژیم باقی نگذاشته است. چاره کار هم درافتادن با اعتقادات مردم نیست، بلکه هدف گرفتن یگانگی سیاست و دین است. ملت ما هرچه زیان کرده است از آمیختگی این دو مقوله بوده است که منافع ملی و رفاه مردم قربانی سیاست گسترش شیعه گری حکومت شده است. پس چاره کار لائیسیته است که ملایان را به شغل اصلی شان یعنی مساجد برگرداند.

اقلیت های مذهبی در این میان می توانند نقش بسیار مثبتی ایفا کنند زیرا در یک حکومت لائیک آنها از آزادی کامل مانند اکثریت شیعه برخوردار خواهند بود. برای نمونه اقلیت های مذهبی در آمریکا توانسته اند آزادی مذاهب را برای خود عملی نمایند. متأسفانه اقلیت های مذهبی ایران  تا کنون عنایتی به این مسئله نشان نداده اند و تنها به دنبال جمع کردن پیرو و مرید هستند. حتا برخی مذاهب خود را کاندیدای جانشینی شیعه می دانند که فکر بسیار خطرناکی است و منجر به جنگ مذهبی می شود. مذهب بطور کلی باید از سیاست کناره بگیرد زیرا آنچه که مذهب از سیاست می خواهد قدرت است و قدرت در دست مذهب خطرناک ترین چیز است. در حالیکه با پشتیبانی از حکومت لائیک دین رسمی در کشور وجود خارجی نخواهد داشت و همه ی مذاهب از حقوق یکسان برخوردار خواهند بود.

خلاصه ی کلام، ​ همگرایی و اتحاد حول محور خواست مشترک چاره ی کار است. مردم با هوش ذاتی خود دنبا ل ماجراجویی نمی روند، بلکه  برای زندگی بهتر کوشش می کنند. تقصیر از مردم نیست، از اپوزیسیون و از نمایندگان  اقلیت های قومی و دینی است. یکپارچگی ما می تواند به پیروزی ختم شود ولی تکه تکه شدنمان، به نفع استبداد حاکم و دشمنان استقلال کشور است.

یکشنبه، ۱۲ خرداد۱۳۹۸

۲ June 2019

این مقاله برای سایت ایران لیبرال (iranliberal.com)  است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

به تلگرام ایران لیبرال بپیوندید

https://t.me/iran_liberal

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com