سیل خانمان برانداز اخیر در بخش های زیادی از کشور قربانی گرفت. چه از زمین و چه از هموطنان. چه از جان و چه از مال ایشان. سیلی که مطابق معمول، ستادهای بحران از مواجه با آن شوکه شدند و تا به خود بجنبند و بحرانش را مدیریت کنند، ظاهرا سیل آن ها را مدیریت کرد.

اما چه شد که این سیل با چنین ابعادی راه افتاد و چندین استان کشور را درنوردید؟ دلایل علمی و نظری آن چه بود؟ چه بر سر خاک و پوشش گیاهی در ایران آمده است که بستر چنین سیلی را فراهم می کند؟ در این خصوص پرسش ها زیاد است و اما در فضایی که پرگویی در این خصوص سکه روز است، یافتن پاسخ های علمی و مبتنی بر دانش کار سهلی نیست. تلاش ما اما نتیجه داد و خط صلح امکان این را یافت که با دکتر برهان ریاضی، دکترای تخصصی مدیریت محیط زیست، استاد دانشگاه، پژوهشگر و کارشناس محیط زیست، در خصوص سیل و وضعیت محیط زیست کشور گفتگو داشته باشد.

دکتر ریاضی اما تنها بارش را دلیل این سیل نمی داند و می گوید که «بارش بیش از حد مزید بر علت شده است». او دلیل اصلی را تخریب پوشش گیاهی بر می شمرد. هم چنین با این استاد دانشگاه این پرسش مطرح کردیم که چرا ما فقط با آب مواجه نیستیم؟ چرا این همه گِل؟ و او از نابودی خاک در ایران برایمان گفت. این که مثلاً تمام آن چه به عنوان مرتع درجه یک در ایران وجود داشته، دیگر وجود ندارد و امروز دیگر از آن در ایران نشانی نیست.

این استاد بازنشسته سازمان محیط زیست هم چنین در خصوص مدیریت وضعیت موجود به خط صلح گفت که «لااقل باید ۲۰ سال مدیریت درست در طبیعت انجام شود و از تخریب دست برداریم، تا اگر ۲۰ سال بعد چنین بارشی داشتیم، آن وقت در امان باشیم. ما سال های سال مرتباً تخریب انجام داده ایم؛ طبیعت هم این گونه انتقام خواهد گرفت».

از نظر دکتر ریاضی، که سابقه مدیرعاملی، ریاست هیات مدیره و ریاست هیات موسس چندین نهاد محیط زیستی را در کارنامه خود دارد: «ما در منطقه خشک و نیمه خشک زندگی می کنیم، در چنین مناطقی بی نظمی در بارش یک قاعده است، یعنی ممکن است در دوره ای چند ساله (۳ الی ۴ سال) خشکسالی باشد و یک دفعه در دوره ای مثلاً ۲ ساله بارش های شدید و پی در پی داشته باشیم. این ها ویژگی های سرزمین ماست و بر آن واقف هستیم؛ منتهی مدیریت مبتنی بر این واقعیت در کشورمان وجود ندارد».

مشروح گفتگو با دکتر برهان ریاضی در ذیل از نظر شما می گذرد:

به نظر شما علت کلی سیل اخیر در ایران چه بوده است؟

عامل اصلی بارش غیر معمول و بیش از حد بوده است. منتها اگر تمهیدات لازم انجام شده بود، مخصوصاً اگر این همه تخریب پوشش گیاهی صورت نگرفته بود و جنگل ها نه تنها به نام که واقعاً جنگل بودند، چنین خسارتی به بار نمی آمد. یعنی در هر صورت سیل می داشتیم، اما مختصر بود و تخریبی در این سطح بالا نمی داشت.

در حقیقت بارش بیش از حد مزید بر علت شده است. به طوری که وقتی ما پوشش گیاهی کف زمین را با چرای دام، دیم کاری غلات و تخریب هایی از این قبیل در منطقه زاگرس کاملاً از بین بردیم، باعث شدیم که سیل راه بیفتد. در ضمن چه داخل و چه بستر رودخانه ها هم لایروبی نشده است. رودخانه های اصلی از هر طرف ۱۵۰ متر حریم دارند. یعنی طبق قانون تا ۱۵۰ متر از بستر فعال هر رودخانه، به عنوان خانه و حریم رود محسوب می شود و به هیچ وجه نباید چیزی در این حریم ساخته شود. در حالی که همه این حریم ها بسته و ساخته شده اند. خوب، وقتی که جنگل را تخریب کردیم، پوشش گیاهی کف زمین را از بین بردیم، خاک را عریان و لخت کردیم و دیم کاری دلتاهای کم بازده -که در راستای شیب شخم زده می شوند- هم انجام شده، معلوم است که با چنین بارش ها و رگبارهایی گِل به راه می افتد. در صورتی که به جای گِل اگر فقط آب بود، این همه خسارت نداشت. وزن مخصوص سیال هر قدر باشد، به همان نسبت هم تخریب دارد. اگر وزن مخصوص آب یک هست، وزن مخصوص این سیال گِل حتی شاید ۱۰ یا بیش تر باشد. به همین دلیل در این سیل ملاحظه می کنید که آبی که فقط عمق ۳۰ سانتی متری دارد، چنین تخریبی به بار می آورد. در حالی که در آب خالص در رودخانه ای که حتی با سرعت زیاد روان است به راحتی می توانید حرکت کنید و به آن طرف رودخانه بروید. اما این سیل در حقیقت گِل است. یعنی تخریب زمین، فرسایش خاک و از بین بردن خاک.

آقای دکتر در روانه شدن این گِل، چقدر وضعیت جغرافیایی منطقه مثل وجود تپه ماهورها (مثلاً در استان لرستان) موثر بوده است و چه میزان فعالیت های تخریبی به دست انسان مانند از بین بردن پوشش گیاهی و غیره؟

بارش متوسط سالانه در تمام این مناطق -یعنی غرب ایران- بالای ۴۰۰ میلیمتر است؛ از آذربایجان بگیرید تا کردستان، لرستان و کهگیلویه بویراحمد. چنین بارشی باعث می شود که آن جا که جنگل نیست هم، مرتع درجه یک (جایی که خاک دارای پوشش ۱۰۰ درصد گیاهی است) وجود داشته باشد. در سال های اخیر تخریب جدی تر بوده است. تمام زمین ها آن جا که سنگی نبوده، حتی همان جاها که به قول شما تپه بوده است، شخم زده اند و دیم کاری غلات کرده اند. می شود گفت این دیم کاری از دیدگاه ملی و کشوری -و نه از دیدگاه شخصی که طبیعت را بی صاحب تلقی می کند-، هیچ گونه ارزش افزوده ای نداشته و اصلاً توجیه اقتصادی ندارد. برای این که گندم یا جو کاشته می شود و ممکن است از هر هکتار حتی یک تن هم برداشت نکنیم. اما همین باعث شده است که در دهه های گذشته خاک را عریان کنیم و بارش ها به راحتی خاک را بشویند. اکنون در کشور دیگر مرتع درجه یک نداریم. تمام بخش شمالی ایران، از خراسان شمالی تا گلستان و مازندران و هم چنین مناطق غربی، آذربایجان ها، روزی همه مرتع درجه یک بوده است. اگر ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال پیش کسی به این مناطق می رفت، اصلاً خاک نمی دید. متاسفانه خسارت ها فقط به این موارد هم محدود نمی شود. امروزه به خاک، بستر حیات می گویند. وقتی خاک را شستید و از بین بردید، در واقع ثروت طبیعی کشور از بین رفته است. این گِل که می آید و خانه ها را خراب می کند، وقتی سر جای خودش باشد، ارزش بسیار بالایی دارد. اما الان فقط یک خاک بی رمق داریم. در چنین اقلیمی برای تولید هر سانتیمتر مکعب خاک مرغوب، تقریباً ۳۰۰ سال زمان لازم است؛ خاکی که زنده است، خاکی در آن میکروارگانیسم ها وجود دارد. این خاک راه می افتد و به صورت گِل در می آید و گِل قدرت تخریب کننده دارد. مطابق قانون ارشمیدس هر جسمی در یک سیال قرار بگیرد، به اندازه وزن سیال هم حجم اش آن جسم سبک تر می شود. بنابراین زمانی که من در گِل روان ایستاده باشم، ۱۰ الی ۲۰ برابر، آب قدرت دارد که مرا حرکت دهد. توجه کنید که این گِل روان ماشین ها را با خود می برد. اگر صرفاً آب بود، نمی توانست آن قدر تخریب داشته باشد. اگر پوشش گیاهی بود باعث می شد که آب در زمین نفوذ کند.

تا چه حد می توان با اجتناب از این تغییرات در اکوسیستم، مانند همین تخریب پوشش گیاهی یا اقدامات پیشگیرانه، از تبعات این گونه حوادث طبیعی کاست؟

این کاری نیست که امروز و فردا بشود انجام داد. به این زودی ها نمی شود از این حوادث جلوگیری کنیم و یا علاج فوری داشته باشیم. لااقل باید ۲۰ سال مدیریت درست در طبیعت انجام شود و از تخریب دست برداریم، تا اگر ۲۰ سال بعد چنین بارشی داشتیم، آن وقت در امان باشیم. ما سال های سال مرتباً تخریب انجام داده ایم؛ طبیعت هم این گونه انتقام خواهد گرفت.

مدیریت راهبردی باید در دست چه نهاد و یا سازمانی باشد؟

زمانی که سیل و زلزله روی می دهد، پای آسیب رسیدن و بدبخت شدن مردم در میان است؛ در نتیجه این مسئله مدیریت بحران می خواهد. اما در مورد این فاجعه، به نظر من مسئله طبیعی نیست و مقدار زیادی از آن به دلیل تخریب هایی است که به دست انسان در سال های متمادی انجام شده است. در یک بحث اصولی اگر بخواهیم به چنین فاجعه ای با دیدی علمی نگاه کنیم، با موضوعی چند انضباطی (Multi Discipline) طرف هستیم. به نظر من در وقوع این فاجعه، از سازمان جنگل ها و مراتع کشور و سازمان حفاظت از محیط زیست تا وزارت نیرو و همه این هایی که به ظاهر در وضعیت الان نقشی ندارند، مقصر هستند؛ چون سال های سال مدیریت درستی بر طبیعت نداشتند و لاقید بودند.

باید چه اصلاحاتی در نظم ساخت و ساز، مدیریت بحران و یا پروتکل های کمک رسانی انجام شود که شکنندگی موجود در کشور در مقابل این حوادث کم تر شود؟

از دیدگاه بنده آن چه پنهان است و متاسفانه به آن خیلی کم پرداخته می شود، مسئله تخریب طبیعت است. اگر بخواهیم چنین حوادثی پیش نیاید، باید عوامل آن را متوقف کنیم. ما در حال از دست دادن جنگل ها، مراتع و همه چیز هستیم و خاک عریان و بی پوشش شده است. حریم رودخانه ها رعایت نشده است. مثلاً از ۱۵۰ متری رودخانه های اصلی مثل کرخه، زاب، کارون و غیره نباید هیچ گونه سازه ای باشد؛ اما ساخت و ساز انجام شده. بنابراین ما هیچ چیز را رعایت نکردیم و در واقع خانه رود را تخریب کردیم. در رابطه با چنین فاجعه ای، به واقع باید بررسی کنیم که تا چه حد طبیعی است. معتقد هستم که مقدار بسیار زیادی از این فاجعه “انسانی” و “انسان پدید” است (Anthropogenic) نه طبیعی (Natural).

یعنی شما می فرمایید بخش زیادی از این فاجعه به وجود آمده در کشور، غیرطبیعی است و ناشی از تخلفاتی است که از پروتکل های موجود در کشور انجام شده؟

دقیقاً. ما به هیچ وجه مطابق ضوابط و مقرراتی که داریم، عمل نکردیم. چرای بی رویه دام یک عامل است. وقتی که ۴ یا ۵ برابر ظرفیت قابل تحمل محیط بز و گوسفند چرانده می شود، وقتی که فرض کنید باید حداکثر ۱۰۰ روز چرای دام انجام شود، اما چرا در همه روزهای سال انجام می شود، وقتی به دلیل عوامل تخریب طبیعت جنگل ها دچار خشکی و آفت شده اند، در واقع ما داریم همه پوشش گیاهی را از بین می بریم و عملاً سطح زمین یعنی خاک بی دفاع شده است. چنین بارشی خاک و گِل به راه می اندازد و این فجایع ایجاد می شود. با ساخت و ساز در اطراف رودخانه چنین سرانجام هایی بدیهی است.

در سال ۹۶ زلزله کرمانشاه را داشتیم، الان در سطح کشور سیل داریم. به هر حال یک سری پروتکل های مدیریت بحران وجود دارد؛ چقدر پیاده سازی دقیق این پروتکل ها می توانست خسارات این رویدادها را کاهش دهد؟

ما برای هر موردی مانند سیل و زلزله باید برنامه مقابله با مواقع اضطراری -که خارجی ها به آن (Contingency Plan) می گویند-، داشته باشیم. ما اساساً چنین برنامه ای نداریم. در واقع درست است که این حوادث تماماً طبیعی نیست و میزانی از دخالت های انسان در طبیعت در آن موثر است، اما به هرحال بحث های مقابله با بحران به جای خود هست.

نکته مهمی که در مورد سیل اخیر به آن کم تر توجه می شود، این است که چه میزان از علل ایجاد آن انسانی است. چه میزان به خاطر تخریب طبیعت بوده است. ما در منطقه خشک و نیمه خشک زندگی می کنیم، در چنین مناطقی بی نظمی در بارش یک قاعده است، یعنی ممکن است در دوره ای چند ساله (۳ الی ۴ سال) خشکسالی باشد و یک دفعه در دوره ای مثلاً ۲ ساله بارش های شدید و پی در پی داشته باشیم. این ها ویژگی های سرزمین ماست و بر آن واقف هستیم؛ منتهی مدیریت مبتنی بر این واقعیت در کشورمان وجود ندارد.

مثلاً در مورد آن چه در شیراز اتفاق افتاد، مسئله این بود که در داخل رودخانه پارکینگ ساخته بودند. این مسئله بسیار مسخره و یک اشتباه بدیهی است. هم چنین در بقیه جاها تخریب طبیعت و از بین بردن پوشش گیاهی که در واقع حافظ بارش ها و تندبارش ها هست و باعث نفوذ آب در زمین و تغذیه آب های زیرزمینی می شود، از بین برده ایم. ما قبل ترها هم چنین بارش ها و یا ترسالی هایی را داشته ایم، این سرشت سرزمین ماست، اما حوادثی در این ابعاد ایجاد نشده است. همین به ما می گوید که دخالت های تخریب گرانه دلیل به وجود آمدن سیل در این ابعاد بوده است.

نقش آگاهی های عمومی در رابطه با مسائل زیست محیطی چقدر است؟ اگر مردم در این حوزه ها بیش تر بدانند شاهد چه تفاوت هایی خواهیم بود؟

واضح است آگاه کردن مردم در همه زمینه های محیطی و طبیعی بسیار اهمیت دارد، اما در هر صورت حاکمیت بر عهده بخش دولتی است. وقتی که چرای دام و دیم کاری غلات و امثالهم را کنترل نمی کنند، در این شرایط یک روستایی یا عشایری وقتی می بیند که اگر او تخریب نکند دیگری می آید و تخریب می کند، دیگر اهمیتی نمی دهد. وقتی به اصطلاح قانون می گذارند که هر کس زمینی را شخم بزند، می تواند برای آن زمین سند بگیرد، یعنی به تخریب گر جایزه می دهند. در چنین شرایطی چه انتظاری می توان از مردم داشت؟ در حقیقت آگاهی رسانی به عموم مستلزم این است که مسئولین آگاه باشند و اقدامات تخریبی انجام ندهند؛ که انجام می دهند. ما ضوابط و مقرراتی داریم که حتی می گوید برو در جنگل هم شخم بزن و گندم بکار و زمین را عریان کن! این ها به وضوح از بین برنده تنوع زیستی و پوشش گیاهی است و از نظر زیست محیطی خسارت های زیادی به بار می آورد.

سوالی که این روزها زیاد مطرح می شود، بحث خشکسالی و ترسالی است. آیا می توان گفت که وارد ترسالی شده ایم؟

ویژگی سرزمین خشک، بی نظمی در بارش است. هرچه سرزمینی خشک تر باشد، این بی نظمی بیش تر است و بالعکس. برای مثال در جنگل های گرمسیری برزیل بارش به قدری نظم دارد که حتی اختلاف بارش سال های متفاوت به یک یا دو درصد هم نمی رسد. در آن جا حتی اقلیم روزانه داریم. یعنی طبق الگو مشخص است که چه ساعاتی باران می آید و چه ساعاتی نمی آید. اما همین طور که به طرف مناطق خشک می رویم، از نظم در بارش کاسته شده و شاهد بی نظمی هستیم. بنابراین به هیچ وجه از نظر علمی نمی شود پیش بینی کرد که الان ما چند سال دیگر هم ترسالی خواهیم داشت و یا یکدفعه از سال بعد خشکسالی شدید خواهیم داشت. اصلاً ویژگی منطقه خشک بی نظمی در بارش است و موضوع ترسالی یا خشکسالی قابل پیشبینی نیست. از گذشته های دور هم این گونه بوده است. در این خصوص اشاره هایی در داستان ها و قصه های قدیمی مانند قصص قرآن وجود دارد؛ آن جا که حضرت یوسف می گوید هفت سال خشکسالی هست و هفت سال ترسالی. در واقع اقلیم خاورمیانه این طور است. ضمناً می خواهم بگویم این ویژگی ذاتی مناطق خشک است و اصلاً ارتباطی با آن چه امروزه به آن گرمایش زمین (Global Warming) و تغییر اقلیم (Climate Change) می گویند، ندارد. این بحث ها یک حقیقت است؛ اما حقیقتی که خسارت آن را در آینده خواهیم داد و هنوز آن چنان اثراتشان را نشان نداده اند. و قبل از وجود این پدیده ها بی نظمی در بارش مناطق خشک، به عنوان یک حقیقت از هزاران سال پیش تا کنون بوده است. شعر سعدی بیانگر این موضوع است:

چنان قحط شد سالی اندر دمشق

که یاران فراموش کردند عشق

چنان آسمان بر زمین شد بخیل

که لب تر نکردند زرع و نخیل

بخوشید سرچشمه های قدیم

نماند آب، جز آب چشم یتیم

نبودی به جز آه بیوه زنی

اگر برشدی دودی از روزنی

یا در تاریخ هست که در اصفهان، یزد و یا کرمان چقدر انسان ها به دلیل خشکسالی می مردند و یک دفعه بعد از آن چند سال ترسالی بوده است. مشکل ما این است که از این الگوها تبعیت نمی کنیم. مدیریت باید مبتنی بر منطقه خشک باشد. مدیریت کنونی ما که در کشور اجرا می شود، از هر نظر همان طور در یزد و کرمان و اصفهان عمل می کند که در گیلان و مازندران. باید علمی رفتار کنیم و بر مبنای این که سرزمینمان خشک است و پیش بینی ناپذیر، تمهیدات لازم را اندیشیده باشیم. و باز هم تاکید می کنم از تخریب طبیعت دست برداریم.

با توجه به اشاره شما این میزان بارش طبیعی است و ربط زیادی به پدیده های تغییر اقلیم و گرمایش زمین ندارد؟

اگر هم داشته باشد کم، یعنی به ۱۰ درصد هم نمی رسد و بیش تر از ۹۰ درصد به سرشت این منطقه بر می گردد.

آیا مواجهه رسانه های عمومی، خصوصاً صدا و سیما با سیل اخیر و یا پدیده های مشابه را تایید می کنید؟ در واقع به چه صورت باید با این مسئله (آگاه سازی مردم، نشر اخبار و …) روبه رو می شدند؟

به هر حال خیلی بهتر از این ها می شد عمل کرد. تاکید و حرف من این است که می شد این بحران ایجاد نشود و یا اگر اتفاق می افتاد می شد چنین ابعادی نداشته باشد.

بنده هم موافقم که باید آگاهی رسانی های بیش تری می شد؛ خصوصاً در روزهای اول به اندازه کافی این کار انجام نشد. البته الان دارند مقداری هم زیاده روی می کنند؛ مثلاً به تمامی استان های جنوبی هشدار شدید داده اند. در حالی که ممکن است در برخی از استان ها وضعیت به این صورت نباشد. در واقع به جای واقع گرایی، ترس در این مسئله دخیل است. به هرحال ما باید بتوانیم با دیدگاهی علمی به سرزمین نگاه کنیم، اما متاسفانه اصل قضیه برایمان شده است سودجویی، بهره کشی و بی مبالاتی با طبیعت و برای قوانین اکولوژیک و طبیعی کم ترین اهمیت و احترام را قائل هستیم.

با سپاس از وقتی که در اختیار خط صلح گذاشتید.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com