شب مات و چشم بانتظار
ماه قهر کرده
تاریکی همه جارا احاطه نموده
آهسته
دست را برای راهی می گردانم
بوی تو از آن می دهد
۲-
تا زانو هایم درتاریکی فرو می روم
بیصدا وشب پوش
در انتظاری تو
سبزشدم
۳-
برگی به گاه رقص
فرو می ریزد
چه مرگ آرام ای است
بدون تو بودن
۴-
گوش به تاریکی می سپارم
شب بدون هیچ حرکتی
تکا ن می خورد
درنهایت تاریکی
بوی پشیمانی می آید
۵-
چند قطره ای ماه رخسارم را خیس می کند
من تنها نیستم
درمیان ابرها
ماه مرا می بیند
۶-
مردی تنها
چشم به انتظار خداست
می دانی که خدا نیست
خدا نمی آید.
مردی تنها
چشم به انتظار خداست
۷-
بدون امید چگونه زندگی کنم!
بدون آسمان عشقت چگونه پربگشایم!
تو که نباشی
بمن یاد بده که چگونه دلم را نگه دارم!
۸-
چشم هایم را می بندم
ته که ببینم!
بر روی آب نگا رت را می کشم
همه چیز شیوه ات را می گیرد
به زبا ن تو
روشنایی بامن صحبت می کند
چشم هایم را می بندم
تاکه ببینمت.
۹-
تو همچون روشنایی اید
نمی توانم بگیرم ات
یا اینکه همچون تاریکی اید
نمی توانم ازتو بگریزم
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.