کشوری با این همه سرمایه و دارایی که باید خرج مردم و مقابله و مهار این حوادث طبیعی بشه ، صرف بقای این نظام پلید و نهادهای سرکوبگرش و صدور تروریسم و جنگ طلبی به کشورهای منطقه میشه

لعن و نفرین تاریخ ایران بر این نظام شیاد و چپاولگر

هر حادثه طبیعی در قرن حاضر براحتی قابل مهار کردن هست ولی در ایران بخاطر حاکم بودن یک مشت چپاولگر و شیاد همه این حوادث به خرابی و از دست دادن عزیزان و وضعیت اسفناکی که شاهدش هستیم تبدیل میشه

نوروز گلستان به سیل و ماتم نشست!

بار دیگر بارانهای رحمت بهاری در میهن ما تبدیل به سیل شد و سیل، ویرانی و مصیبت و عزا به‌بار آورد.
بنا‌ به گزارشهای منابع حکومتی، ۲۷استان کشور متأثر از سیل و آبگرفتگی هستند، جان تعدادی از مردم در اثر این سیل از دست رفته و به بیش از ۵هزار هکتار از اراضی کشاورزی در مازندران آسیب رسیده است.
امروز هم که شیراز در آسیب های جدی از سیل جلودار شد

به راستی چگونه است در حالی که رژیم مرتب از خشکسالی می‌نالد و نابودی کشاورزی و کمبود و بحران آب را به کاهش برف و باران ربط می‌دهد، میهن ما هر سال با سیلهای ویرانگر در کشور مواجه است و هموطنان ما به تناوب و گاه به‌طور همزمان با خشکسالی و قحطی آب یا با سیل و مصائب و ویرانیهای ناشی از آن مواجه هستند؟
تردیدی وجود ندارد که علت اصلی را نه در تغییرات جوی یا شرایط اقلیمی، بلکه بایستی در حاکمیت ضدمردمی و ویرانگری جستجو کرد که بدتر از هر نیروی اشغالگر خارجی اساس آن بر تاراج و به باد دادن هست و نیست این میهن بنا شده است.

به گزارش کارشناسان، جاری شدن هر ساله سیل در کشور، بنا‌ به این دلایل است:
تخریب جنگلها و مراتع و پوشش طبیعی زمین
ساختن صدها سد که نه با هدف مهار سیلابها، بلکه اساساً با اهداف سودجویانه صورت گرفته و حاصل آنها تخریب جنگلها و مراتع بوده است
تجاوز به حریم رودخانه‌ها و مسیلها در اثر ساخت و سازهای بی‌رویه و غیرمجاز
لایروبی نشدن مسیلها و رودخانه‌ها

در این رابطه هم اعتراف وزیر راه و شهرسازی رژیم در شبکه خبر تلویزیون حکومتی(۴فروردین) و هم اظهارات یکی از اهالی سیلزده که در سیمای آزادی و شبکه‌های اجتماعی هم پخش شد، به‌خوبی دلالت نقش این عامل در سیل اخیر را بارز می‌کند. او می‌گوید: «الآن برویم دهانه گرگان‌رود (را ببینیم) از ۴کیلومتری به آن طرف، آبی وجود ندارد؛ چرا؟ علت چیست؟ لایروبی نشده. قبلاً باید تمهیدات لازم انجام می‌شد. به مقامات گفته شده، آن‌قدر تذکر داده می‌شود، ولی گوش نمی‌کنند».
آش آن‌چنان شور است که سراج، رئیس سازمان بازرسی رژیم، می‌گوید: «یک روز قبل از عید استاندار (گلستان) در استان بوده و سیل هم جاری شده، اما می‌گوید چیزی نیست و اتفاقی نمی‌افتد. طی سال‌های گذشته این وضعیت چندین بار تکرار شده است و اگر در موارد قبلی به‌درستی تدبیر و موانع برطرف می‌شد، امروز شاهد چنین وضعیتی نبودیم». (سایت حکومتی انتخاب ۴فروردین)

استاندار مربوطه در همین شرایط برای سرکشی به خانواده‌اش که در خارج کشور به‌سر می‌برند به سفر رفته بود و بنا‌ به گفته سراج، «استاندار سابق در حال رفتن به مرخصی بوده که سیل جاری می‌شود و مسئولان استان جلسه برگزار می‌کنند و وقتی به استاندار موضوع را می‌گویند پاسخ می‌دهد که اتفاقی نمی‌افتد و آب به سمت دریا می‌رود؛ همه مردم منطقه آق‌قلا اذعان می‌کردند که اگر سیل دست‌کم گرفته نمی‌شد این خساراتها به وجود نمی‌آمد». (همان منبع)

اما این بی‌اعتنایی تنها مربوط به یک یا چند تن از مقامات رژیم یا یک منطقه و استان نیست؛ یک پدیده عام و رایج است که ریشه در ماهیت این رژیم دارد.

در جریان جنگ و دعوای باندی یکی از کارشناسان محیط‌زیست رژیم به نام اسماعیل کهرم در رابطه با نابودی جنگلها فاش می‌کند که «یکی از مسئولان محیط‌زیست چند ‌روز پیش در مصاحبه‌ای گفت: «۴۰۰هکتار جنگل که چیزی نیست و جبران می‌شود» ببینید! ۴۰۰هکتار جنگل از بین رفته است و ایشان بدون این‌که بداند، جنگل چه ارزشی دارد و ۴۰۰هکتار یعنی چه، به‌راحتی از از بین رفتن ۴۰۰هکتار جنگل حرف می‌زند. انگار ‌نه‌ انگار که یک فاجعه محیط‌زیستی اتفاق افتاده است که این عمق فاجعه را نشان می‌دهد».

این کارشناس حکومتی این وضعیت را ناشی از آن می‌داند که «غیرمتخصص‌ها را روی کار می‌گذاریم». اما برای این‌که کسی بداند از بین رفتن ۴۰۰هکتار جنگل مهم هست یا نه یا سیلابی که در شهر جاری می‌شود خودش راه دریا را در پیش می‌گیرد یا نه؟ لازم نیست که آدم متخصص محیط‌زیست باشد، بلکه کافی است دلش فقط کمی برای این میهن بتپد و فقط کمی درد مردم را داشته باشد؛ در حالی که جماعت حاکم در شرایط بحرانی کنونی دردشان این است که هر چه می‌توانند غارت کنند و هر چه زودتر بار خود را ببندند و به خانواده خود که به خارج کشور فرستاده‌اند بپیوندند.

نمود دیگری از این بی‌دردی و بیگانگی با مردم و رنج آنها را در جواب علی لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، به یک زن مصیبت‌زده می‌توان دید. وی که ظاهراً برای نشان‌دادن به‌اصطلاح همدردی با مردم سیلزده به منطقه سفر کرده بود در پاسخ شکوه و شکایت زن هموطنی که خانه و هستی خود را از دست داده و درخواست کمک دارد، با بی‌اعتنایی می‌گوید: «فعلاً که سالمی!»

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com