«متاسفانه جوانی که دو روز مشهور شده و به تهران آمده، به خودش اجازه می دهد از وزیر، مدیر باشگاه، صداوسیما و رئیس‌جمهور انتقاد کند».

جملات بالا، گوشه ای از گفتگوی تحقیرآمیز رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال است. جملاتی خودبرتربینانه و غیرمسئولانه که نشان از آن دارد؛ گویا جوان “شهرستانی”، اجازه صحبت و ابراز نظر پیرامون مسائل و معضلات روز جامعه را ندارد. هرچند اکثر محافل خبری و کاربران فضای مجازی، نسبت به این مصاحبه حیرت انگیز، واکنشی یک دست و تند داشتند؛ اما جدا لازم است تا فحوای کلام و اصل صحبت های این مقام مسئول در کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، به صورت علمی و به عنوان یک آسیب اجتماعی، مورد بررسی و تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. اگر در این زمینه کمی باریک تر شویم، درخواهیم یافت که این اولین بار نیست که یک مقام سطح بالای دولتی، این چنین “شهرستانی” ها را مورد توهین و اهانت قرار می دهد. پیش تر از این و در خلال نتایج انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال ۹۴ (شکست ائتلاف هاشمی رفسنجانی) نیز، حسین مرعشی، از اعضای حزب کارگزاران، ساکنین شهرستان ها را “عقب مانده سیاسی” معرفی کرده بود. (۱)

به هر حال پرسش اساسی این است که لحن توهین آمیز اسماعیل حسن زاده، رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، تابع چه عواملی است؟ چگونه می شود که در جامعه ما، یک مقام رسمی دولتی مانند عده کثیر دیگری از پایتخت نشینان، برای کوچک شمردن فرد و یا افرادی از صفت “شهرستانی” بهره می بردند؟

بی شک پاسخ به پرسش فوق، تنها معطوف و محصول یک علت و واقعیت اجتماعی نیست. اما در این میان یک علت می تواند نسبت به دیگر عوامل مختلف، معلول واقع شود. به باور من، معضل یادشده ریشه در پدیده تمرکزگرایی (سانترالیسم) و همین طور عدم توسعه‌ پایدار دارد. دو علت و واقعیت مذکور، در فرآیند و شکل گیری آسیب ها و بحران های این چنینی نقش به سزایی را ایفا می کنند. فرآیندی که فرآورده آن، بی عدالتی و تبعیض در تمام زمینه ها است. به طوری که می توان نمود این اپیدمی را، در برساخت ها و حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، به کرات و دفعات گوناگون مشاهده نمود. بی گمان شناخت بهتر و دقیق تر این عارضه اجتماعی، یک بازبینی و بازاندیشی تاریخی را می طلبد.

رشد فزاینده و برتری عدالت به سود ساکنین پایتخت، پیش و بیش از هر چیز با رشد شهرنشینی و به وجود آمدن حکومت متمرکز در ایران متقارن و هم زمان است. طرفه این که، پیدایش نفت و درآمدهای سرشار حاصل از نفت، عاملی مهم بر توسعه تمرکزگرایی بوده است. آن جا که دولت مرکزی، درآمد حاصله از فروش محصولات نفتی را به بخش های موردنظر خود -مانند تهران- تزریق کرد و از این حیث، به صورت سیستماتیک و مستقیم، برتری و موقعیت تبعیض گونه ای در مولفه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی-فرهنگی برای تهران و تهرانی به وجود آورد و تولرانس و تعادل توسعه پایدار و عادلانه را دچار هرج و مرج و نابه سامانی نمود. تثبیت و تقویت روزافزون جایگاه ویژه‌ مرکز (اداری، سیاسی و اقتصادی)، تضعیف موقعیت نقاط دور از مرکز و قطب های غیر از تهران را تشکیل داد و همین عامل، مهم ترین محرک و اراده را برای ساکنان نواحی و استان های عقب مانده و پس افتاده از نظر توسعه و پیشرفت، مهیا نمود تا به امید فردایی بهتر و زندگی ایده آل مورد نظرشان، به تهران کوچ کنند.

این گونه بود که، هویت و پرسوناژ مدرن بودن، با تهرانی شدن عجین شد و ماهیت و چیستی و کیستی مکان جغرافیایی آن که از “شهرستان” آمده بود، دچار تحقیر، تضعیف و فراموشی گردید؛ چرا که موقعیت خود را از هر نظر، نازل تر از موقعیتی که به آن وارد شده است می بیند و این چنین خودش را بازنده می یابد. متاسفانه پیاده‌سازی این رویکرد توسط حکومت های پیش از جمهوری اسلامی آغار گردید و با شدت ادامه یافت و کماکان نیز ادامه دارد. علی هذا، از مدت ها قبل تهران زدگی به بدترین شکل ممکن وارد ساختار طبقات فرهنگی و اجتماعی ایران شده و دیگر نواحی و استان های ایران در برابر تهران تبدیل به هیچ مطلق شده اند.

تهران زدگی قطعاً یک بحران جدی در ایران است. ابعاد این اختلال فرهنگی به حدی گسترده است که شاهد تحقیر و کوچک شمردن یک فوتبالیست پرآوازه‌ غیرتهرانی از سوی یک مقام مسئول و مهم دولتی هستیم. حسن زاده که خود یکی از میلیون ها مهاجر ساکن در تهران است، مصداق بارز و عینی یک تهران زده است که مخاطب خود را به دلیل غیرتهرانی بودن اصلیت اش، تحقیر می کند و حتی او را نافی درک درست برای انتقاد می داند. او یک تهران زده است که وریا غفوری را به نسبت به چه بودش، مانند طرز پوشش، گویش و سبک زندگی شرمنده می کند. گفتار و رفتار حسن زاده، حکایت از ذهنیتی دارد که تهران را به عنوان مدینه فاضله قلمداد می کند.

بنابراین لازم است تا به صورت جدی تر و علمی تر، نه تنها با این مقام قضایی-ورزشی برخورد شود، بلکه بحران و آفت تهران زدگی را به درستی و در جایگاه خود، مورد ارزیابی قرار داد.

در این راستا، طبیعتاً تلاش برای تمرکززدایی و تقسیم قدرت و ثروت و هم چنین توزیع عادلانه‌ منابع و امکانات در سطوح گسترده، می تواند تا حد بسیار زیادی راه حل مناسبی برای به حداقل رساندن و محدود کردن شکاف طبقاتی و گسل های اجتماعی و اقتصادی باشد. بایسته است تا از تجمیع لجام‌گسیخته قدرت و ثروت و امکانات و منابع جلوگیری به عمل آورد تا از وقوع و عمیق تر شدن بحران ها و آسیب های اجتماعی حاصل از اپیدمی مفتون و مغبون تهران شدن، ممانعت نمود. حسن زاده و امثال او، مظهر و تجلی همان چالش هایی است که توضیحش را ارائه دادیم. متخصصین علوم اجتماعی و رفتاری، می توانند جامعه را نسبت به خطرات رفتارهای این چنینی آگاه نمایند. ایران و ایرانی، بایستی این استراتژی و راهبرد نودیدبخش تلاش برای تمرکززدایی را در دستور کار خود قرار دهند.

پانوشت:
  1. توهین حسین مرعشی به شهرستانی ها، مشرق نیوز، ۹ اسفندماه ۱۳۹۴

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com