باغ سبز عشق (۲)
دفتر نخست مثنوی معنوی ا ز بیت ۱۷۹۵ به بعد، در نسخۀ نیکلسون:
۱ :ده زکات روی خوب ای خوب رو
    شرح جان شرحه شرحه باز گو
۲ :کز کرشم ِ غمزه ای غمّازه ای
     بر دلم بنهاده داغی تازه ای
۳ : من حلالش کردم ار خونم بریخت
    من  همی گفتم حلال ، او می گریخت
۴ : چون گریزانی ز نالۀ خاکیان
     غم چه ریزی در دل غمناکیان؟
۵ : ای که هر صبحی که از مشرق بتافت
     همچو چشمۀ مُشرقت در جوش یافت
۶ : چون بهانه دادی این شیدات را؟
   ای بها، نه شکّر ِ لب هات را ؟
۷ : ای جهان کهنه را تو جان نو
     از تن ِ بی جان و دل افغان شنو
تفسیر ابیات:
روی سخن با حضرت حق است که در لباس جمالی جلوه می کند. می گوید زکات این
 روی زیبا را به مستحقش [که من باشم] برسان . [یعنی بگذار بوسه ای بر آن رخ زیبا
بدهم . و یا آن لب را ببوسم. زکات روی زیبا بوسه دادن است . و در تعبیر عارفانه، اگر بر
بر رخ حق باشد یعنی اتصال با جلوۀ جمالی او و فنا در وی و اگر بر دهان وی باشد یعنی
بقاء یافتن از او . زیرا اشاره به نَفَس ِ رحمانی دارد . قرینۀ این تاویل ِ ما  می تواند بیت زیر
باشد که مولانا در غزلی با مطلع : هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود . می سراید:
روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت
بی تو اگر  سرخ بود از اثر غازه شود:
منظور از زکات ِ روی خوب را به گونه ای دیگر هم می توان تاویل کرد و آن متوجه عاشق
شدن ِ معشوق ِ پرناز و غرور است . چنانکه مولانا در غزلی با مطلع: “امروز نوبت ِ دیدار
دلبر است ” می سراید:
ای سیم بر! به من نظری کن زکات حسن
کاین چشم من پر از در و رخسار از زر است…
در هر صورت منظور شاعر در آغوش کشیدن عروس حقیقت است، بی واسطۀ حجاب .
چنانکه باز در موضعی دیگر از مثنوی از زبان حسام الدین خطاب به مولانا در باب شمس
می سراید:
پرده بر دار و برهنه گو، که من
می نخسبم با صنم با پیرهن …]
و ماجرای احوال این جان و دل پاره پاره [از غم فراق و جدایی] را گزارش کن.
بیت دوم : [ و بگو که ] از حرکات دل انگیز یک غمزه،که از زنی خوش اندام و سرشار ناز
 جمالی و جلالی رسید،چه داغ تازه ای بر دلم نهاده شد [ توضیح آنکه تجلیات جمالی حضرت
حق عارف را می کِشد ومی کُشد و زنده می گرداند و بقول حافظ ما:
گرچه می گفت به مژگان درازت بکشم می دیذم
که نهانش نظری با من دل سوخته بود
 غمازه زن پر کرشمه و به تعبیر انقروی کینه ور است .(۱)
در بیت سوم روی سخن شاعر با دیگران است یا با خودش که می گوید اگر چه آن محبوب
با تجلی جلالیش خونم را ریخت، رضایت دادم وگفتم از نزدم مرو ولی او فرار می کرد.
[ گریختن در اینجا کنایه از عدم دوام تجلی است و بعضی گفته اند نمی گذاشت فنایم
باقی بماند. ] (۲
طرفه آنکه نوعی ایهام معنوی و چندگونگی معنا ابیات بالا را فرا گرفته است و به تحقیق
نمی توان حکم کرد روی سخن شاعر تنها با آفریدگار است یا حضرت شمس ویا هر دوان
بگذاریم چنان بماند تا زیبایی کلام شاعرانه در هم نریزد، که چندگونگی معنا صفت هنرو
ادبیات سمبولیک بشمار می رود. سپس دوباره روی سخن به حضرت حق می کند.
بیت ۴ :حال که از شنیدن نالۀ حاصله از به وصال خویش نرسانیدن خاکیان روی گردانی
چرا در دل آن غمناکان غم می ریزی و جگر خونشان می کنی ؟ ای که هر صبحی که از
مشرق سر کشید، تو را مانند چشمۀ تابناکت [منظور شاعر خورشید است] در جوش و
خروش [عشق] یافت یعنی در عین عذاب دادن عاشقان در کار فیض رساندن به ممکناتی
در بیت ششم می فرماید: [ببین ] چگونه [با مقدراتت] بهانه ای بدست این دیوانه [از غم
عشقت] داده ای . ای که لبان شیرینت را از پر بهایی بهایی نیست . چرا که همگان را با
بوسه ای زندگانی بخشیده ای . در بیت بعدی قرینۀ این تاویل را می بینیم:
بیت هفتم : ای جان نو ِ جهان ِ کهنه ! فریاد و فغان این تن بی دل و جان را بشنو![حالا
که مرا به فنا رسانده ای و یک تن از خاک بر آمدۀ بی اراده شده ام،و دیگر دل و جانی
باقی نمانده است تا به دیگران بسپارم و متوجه جهان اطرافم باشم،حالا فریاد و فغانم
را بشنو و ناله و خواهشم را پذیرا باش و به وصالم برسان !]
پس از آن به خویش می پردازد و خود را دلداری می دهد که این همه از معشوق ناله سر
: مده و حال عاشق را دریاب ، ــ هر چند تا این جا هم باز حال نزار عاشق را بیان می کرد
۸ : شرح گل بگذار از بهر خدا
    شرح ِ بلبل گو که شد از گل جدا
۹ : از غم و شادی نباشد جوش ما
    با خیال و وهم نبود خوش ما
۱۰ حالتی دیگر بود کآن نادر است
     تو مشو منکر ، که حق بس قادر است
۱۱ : تو قیاس از حالت انسان مکن
      منزل اندر جور و در احسان مکن
۱۲ : جور و احسان ، رنج و شادی حادث است
       حادثان میرند و حق شان وارث است
بیت۸ : مولانا به خویشتن اندرز داده و می خواهد شرح احوال عاشق را بیان کند
روح و معنای ابیات آینده در همین دو بیت حافظ زمانه بیان شده است که:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندران برگ و نوا خوش ناله های زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله وفریاد چیست
گفت ما را جلوۀ معشوق بر این کار داشت …
بله مولانا در عین وصل و بفاء بالحق، ابیات حزن انگیز پیشین را سروده بود . و در
ابیات آینده به خواننده اندرز می دهد تا گمان نبرد فریاد و فغانی را که از درون وی
شنیده است به بی مهری خدا نسبت به عارف او تعبیر کند . یعنی بقولی
چون شدی مَن کانَ لله از وَلَه
من تو را باشم که : کانَ اللهُ لَه (دفتر نخست بیت ۱۹۳۹)
( وقتی از روی عشق و حیرت وجودت برای خدا باشد، من از آن تو هستم)
بنابر این عاشق، اگرچه به تن جدا از معشوق خو یش، ولی همواره همنشین
با اوست و یا روشن تر بگوییم ، معشوق از رگ گردن به او نزدیک تر است.
بیت۹ : بنابراین مولانا می فرماید جوش و خروش من ازجنس غم و شادی های
عاطفی و روزمره که به هر کس دست می دهد نمی باشد  . و هوش و آگاهی
من هم آغشته به وهم و خیالات نیست . [مراتب شناخت بقول وی عبارتست از
وهم، خیال، شک، ظن، علم الیقین،عینُ الیقین و حق الیقین . می گوید هوش و
آگاهی عارف حق،همان حق الیقینی ست که مثال پروانۀ در آتش نشسته است]
بیت ۱۰: حالتی دیگری ست در عارف حق که بسیار کمیاب است . تو که تنها بر
هوش و شناخت عقلانی اعتماد داری این نوع از هوش و آگاهی را انکار نکن، زیرا
خداوند اگر بخواهد می تواند چنین آگاهی را در کسی پدید آورد.
بیت ۱۱: تو این نوع از هوش را با هوش و شناخت انسانی مقایسه مکن . و در
ستم و نیکی [که از خدا به انسان برسد یا نرسد] قدم راسخ مکن . یعنی این
گونه قیاسات مع الفارق را رها کن . زیرا:
بیت ۱۲ : ستم و نیکی کسی به دیگران و رنج و شادی حاصله از آنان در وجود
افرادی که مورد ستم و نیکی قرار گرفته اند و مواردی از این قبیل، همگی در
زمانی نیستند و در زمانی هستند و جریان دارند . و اینگونه حوادث، وقتی هم از
بین خواهند رفت و در نهایت خدا وارث آن ها می شود . یعنی این معانی به وی
باز می گردند .[ اشاره به بخشی از آیه ۲۳، سوره “حجر” دارد : و نخنُ الوارثون]

ادامه دارد
زیرنویس :
۱ :نک انقروی، اسماعیل ــ شرح کبیر ج۲، ص۷۲۴ ترجمه دکتر عصمت ستار زاده
۲ :شرح مثنوی ولی محمد اکبر آبادی، دفتر اول، ص۱۳۱ ــ و به نقل اززمانی، کریم
ــ شرح جامع مثنوی معنوی ــ دفتر اول ، ص ۵۶۶
http://zibarooz.blogfa.com/post/233

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com