– این نوشته با پذیرفتن این موضوع که برای تغییر، اصلاحات از انقلاب کاراتر است، نگاشته شده است.
– در این نوشته منظور از (کاندیدای) اصلاح طلبان، اصلاح طلبان درجه اول، خصوصاً خاتمی خواهد بود.
آیا جایز است، حضور اصلاحطلبان در انتخابات را مشروط به دانستن نظر آقای خامنهای در مورد حضور اصلاحطلبان کنیم؟ در صورتی که پاسخ منفی باشد، اساساً کشف نظر رهبری موضوعیتی ندارد. در این صورت جهت بررسی حالات احتمالی رجوع کنید به دو نوشته «
اگر خاتمی نیاید» و «
اگر خاتمی بیاید»– که هر دو پیشتر در همین وبلاگ نیز انتشار یافتهاند و به لحاظ پوشا بودن، قابل قبول و به لحاظ قوت استدلال، توصیه شدنی هستند-. در صورتی که پاسخ به سؤال اصلی، مثبت باشد و کشف نظر رهبر بر اعلام حضور اولویت داشته باشد، در ادامه با وجود اینکه این نگرش مورد نقد قرار میگیرد، شواهد و قراین موجود برای کشف نظر آقای خامنهای بازخوانی میگردند.
ضررهای احتمالی حضور اصلاح طلبان (خاتمی) بدون در نظر گرفتن نظر رهبری:
– رد صلاحیت شدن: گفته میشود که مهرهای – منظور از مهره، شخصیت سیاسی است- همچون خاتمی که باید در روز مبادا استفاده شود، در اثر عجله و آشفتگی تبدیل به مهره سوخته میشود – سوخته از این نظر که نمیتوان در چارچوب قانون از این شخصیت سیاسی استفاده کرد-. مهرهای که نتواند از سد شورای نگهبان از رهبری بگذرد، نامش چیست؟ جز مهره سوخته؟ در مقابل فایده این موضوع اتحاد بیشتر جنبش سبز و وحدت در مسیر میشود – به عبارت دیگر در این صورت، تنها مسیر باقی مانده برای اصلاح کردن، انقلاب است-.
– تایید صلاحیت شدن و اسارت مجدد در مخمصه تقلب: شاید انتخابات ۸۸ را بتوان نقطه عطف تاریخ سیاسی معاصر بیان کرد. با وجود اینکه در این انتخابات دولت به دست حکومت سپرده شد. فضای قبل و بعد از انتخابات میتواند منجر به افزایش آگاهی جامعه، اتحاد جنبش سبز و سازماندهی جنبش در چارچوب نظام گردد. علاوه بر این، فایدهای که در حالت قبلی ذکر شد، در این حالت نیز مصداق پیدا خواهد کرد.
– تایید صلاحیت و رای نیاوردن در رقابتی سالم: در واقع خاتمی آنقدرها هم که تصور میشد مهره خارقالعادهای نبوده و جلوی فرآیند بتسازی که آفت هر جریانی است گرفته شده است. ضمن اینکه استفاده از فضای انتخاباتی که در حالت قبل ذکر شد در این حالت نیز مصداق پیدا خواهد کرد.
– تایید صلاحیت و رای آوردن، در حضور اصلح: برخی بر این باورند که گرچه خاتمی خوب است، ولی باید عملگراتر باشد تا مصلحتاندیش. لذا با حضور خاتمی جلوی اصلاحات عمیق گرفته میشود. باید بپذیریم عملگراتر از خاتمی که بتوانند تایید صلاحیت شوند وجود ندارد. یا در زندان به سر میبرند، یا آنقدر پرونده سیاسی برایشان ایجاد شده که شانس تایید صلاحیت ندارند. به علاوه نگاهی به اطرافیان او – از جمله عبدالله نوری، کرباسچی، نجفی و … – که برنامه تحلیلی اصلاح طلبان را تدوین نمودهاند نویدبخش عملگرایی متناسب با وضعیت سیاسی کنونی است.
با این اوصاف، جایز نیست به جای استفاده از فرصت فضای انتخاباتی قبل از انتخابات، در پی فهم نظر رهبری برای حضور در انتخابات معطل ماند. – کاری که قطعاً باب میل حکومت است -.
اما باز نگری شواهد و قراین جهت کشف نظر رهبری:
۱۵ اسفند را میتوان شروع چراغ سبز به حضور اصلاح طلبان در انتخابات و پایان تهدیدها دانست. جایی که احمد جنتی، امام جمعه موقت تهران، از خواهان انتخابات آزاد بودن دم میزند! چیزی که پیشتر و با لحنی بسیار تند توسط رهبری منع شده بود، در قم در ۱۹ دی. این تناقض گویی آنجایی معنادارتر میشود که جنتی میگوید: «هر کسی برای شرکت در انتخابات، میتواند آزادانه ثبتنام کند».
کمتر از یک هفته بعد آقای خامنهای در مشهد همزمان از دو موضع عقب نشینی میکند. یکی از سیاست خارجه که به گفتگو تن داد و دیگری سیاست داخله که با تاکید بر حضور همه سلیقهها و جریانهای سیاسی، چراغ سبزی نشان داد به اصلاح طلبان. گرچه سعی کرد با استفاده از الفاظ تند و تهدید اسرائیل همچنان خود را رهبری انقلابی جلوه دهد، نه دیپلمات. ابتدا توکلی و سپس باهنر، در تحلیل سخنرانی رهبری، در بخش سیاست داخلی، این گونه نتیجه گرفتهاند که اجازه حضور اصلاح طلبان توسط رهبری تایید شد. شاید در این بین باید عسکر اولادی را خط مقدم خودزنی و چراغ سبز نشان دادن دانست.
نکته قابل تأمل دیگر، استفاده نشدن و یا به ندرت استفاده شدن از وقایع ۸۸ و عنوان فتنه در سخنرانیهای جنتی و احمد خاتمی در دو نماز جمعه اخیر و رهبری در سخنرانی مشهد است – و اگر استفاده شده عموماً هشدار به احمدی نژاد بوده تا گروه دیگری-. در حالی که انتظار میرفت تا پس از چهار سال زمینه سازی و ایجاد آمادگی ذهنی و درست جایی که اصلاح طلبان به دلایل گوناگون، عدم شرکت در انتخابات را نیز به عنوان یک گزینه احتمالی میبینند، با حمله رگباری به اصلاح طلبان، به حذف بی دردسر (عدم حضور خود خواسته اصلاح طلبان و حذف آرام) یا کم دردسر (در حالی که زمینهی ذهنی در جامعه آماده است، به رد صلاحیت اصلاح طلبان اقدام نمایند)، دست یابند، به شدت از تبلیغات منفی کاستهاند. شاید باید منتظر چراغهای سبز دیگری نیز در روز های آینده بود.
اما چرا حکومت حاضر است علی رغم هزینههای هنگفتی که در گذشته پرداخت کرده، مجدداً از اصلاح طلبان استقبال کند؟ شاید به این دلیل که:
– همچنان حضور مردم در انتخابات، لازمهی مشروعیت بینالمللی حکومت است و در شرایط کنونی که فشارهای خارجی بیشتر شده، این نیاز نیز بیشتر حس میشود. حضور اصلاح طلبان تضمین حماسهی سیاسی است – تجربه ثابت کرده است-.
– در صورت حضور مشایی در انتخابات، تنها کسی که میتواند با مشایی رقابت کند، خاتمی است. حکومت خوب میداند رای آوردن مشایی یعنی تقدیم حکومت به احمدی نژاد در یک کودتای مخملی و تنزل نقش رهبری به ملکه!
– در صورتی که حکومت، این بخش از جنبش را – که معتقد است با اصلاح باید به تغییرات دست یافت – به هر روشی از سیاست رسمی کشور حذف کند، این گروه نیز به گروه حامیان فعالیتهای تند و رادیکالی تبدیل میشوند و به دست خود اتحاد را نیز بین این دو گروه در مسیر رسیدن به هدف مشترک به ارمغان میآورد.
– در سیاست خارجه چه کسی بهتر از اصلاح طلبان برای مذاکره – که رهبری اذن آن را اول فروردین سال جاری داده است -. که اگر جواب داد فبهالمراد و نعم المقصود و اگر جواب نداد تقصیرات به گردن اصلاح طلبان بیفتد. جریان حاکم هیچ تمایلی ندارد تا (به تعبیر خودشان) ننگ مذاکره با امریکا را در کارنامهی خود ثبت کند.
نظرات
شرم آور است که کاندیداهای اصلاح طلبان سالها در محبس جمهوری اسلامی به سر می برند و به ندرت اجازه دیدار فرزندان و اقوام درجه یک خود را دارند اشخاصی از این جناه بدون توجه به موقیعیت اصلاح طلبان دوباره شروع کرده اند تنور انتخابات را داغ کنند. واقعا نمی دانم چرا این حضرات نمی توانند تجربیات گذشته را مرور کنند و فهم این را ندارند که اولا کاندیدها از فیلتر باند جنتی رهبری باید بگذرند و بعد از ان هم از بین آنها هر کدام که بیشترین ارادت و دستبوسی رهبری را داشت از صندوق دراورده خواهد شد. نه رای من و شما ارزشی دارد و نه محبوبیت کاندیدا ها. شما ها فکر می کنید که در انتخابات ۸۸ اگر خاتمی به جای موسوی بود می توانست پیروز آن انتخابات اعلام شود؟ جهالت تا به کجا؟
چهارشنبه, ۷ام فروردین, ۱۳۹۲
در مورد مشایی باید بگویم او کاندید نمیشود اگر هم بشود عدم تائید صلاحیت او برای حکومت مثل آب خوردن است و هیچ مشکلی برای حکومت ایجاد نمیکند.موضوع مشایی برای ردگم کردن جامعه است و اگر احمدی نژاد بخواهد مهره ای وارد میدان کند مشایی نیست و مهره ای دیگر مثل نیکزاد است و یا فردی گمنام تر که شاید در ظاهر اینطور نشان دهند مهره احمدی نژاد نیست ولی در عمل مهره اوست و مشایی فقط ظاهر ماجراست و پشت پرده ماجرای دیگریست.مشایی همان مرگ است که به تب راضی میکند.تا ببینیم تب کیست؟و دلارهای دزدیده شده در این ۸ سال قرار است صرف چه کسی شود؟شک نکنید تیم احمدی نژاد نقشه مناسبی برای انتخابات دارند فقط ۳ ماه صبر کنید ببینید
یکشنبه, ۱۱ام فروردین, ۱۳۹۲