جناب آقای اژهای را قربان!
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما و دندانپزشکتان، از اعتراضات اعتصابی کارگران نیشکر هفت تپه اطلاع دارید که مطالبه اتومبیل پورشه و بنز و سفر به سواحل جنوب فرانسه و فلوریدا ندارند و نمیخواهند برای معالجه به لندن کلینیک و پاریس هاسپیتال بروند. آنها فقط نان خالی میخواهند که به خانه ببرند و خودشان نیرو داشته باشند که برای آقازادههای شما اتومبیل و برای خودتان امکانات سفر تفریحی و معالجاتی فراهم کنند وگرنه خودشان پیاده میروند و لب جوی مینشینند و با گل گاوزبان و شکرتغار سر میکنند. جاییشان هم درد کند، خودشان میمالند.
ضمناً از آنجا که دیده شده بعضی کارگران فرزند گرسنه خود را هم به تظاهرات میآورند، دولت برای ترساندن بچهها یگان ویژه ضدشورش فرستاده که کلاه سیاه به سر دارند و سلاح دراز به کمر دارند و خودروهای مخوف سوارند و طوری وانمود میکنند که عنداللزوم «دیگ به سر» میگیرد بچهها را میخورد.
حضرتعالی خبر دارید و خوب هم خبر دارید که این تمهیدات افاقه نکرده و کارگران گرسنه را از اعتراض و اعتصاب باز نداشته و زندانی کردن تمام نمایندگان آنان هم نتیجه نداده و به حبس انداختن آن خانم خبرنگار هم مانع رسیدن خبرها نشده است.
محض خنده جنابعالی عرض کنم که یکی از کارگران بازداشت شده نامش «امید آزادی» است! طنز گاهی گفتنی و نوشتنی نیست، بلکه اتفاق میافتد. جای دیگر هم اتفاق افتاده: این داستان از چخوف نیست که در یک جلسه مطبوعاتی، وقتی بحث آزادی مطبوعات به نتیجه نرسید، رِئیس دادگاه ویژه روحانیت، قندان را برداشت و به سوی نماینده مطبوعات پرتاب کرد و پس از قندان برای رعایت قافیه با دندان حمله کرد و او را گاز گرفت. یادتان که هست؟
شما این طنز را اجرا کردید. میگویم چطور است الان هم بروید کارگران اعتصابی را گاز بگیرید؟ صبح زود یک گوشهای در محل اعتصاب قایم شوید، اولین کارگری که آمد، بپرید گازش بگیرید که از همه سحرخیزتر است. اگر اعتراض کرد بفرمایید من «عیسی سحرخیز» را هم گاز گرفتهام، من اصلاً دوست دارم سحرخیزها را گاز بگیرم! اگر سحرخیز گاز نگیرم، میمیرم.
همین صداقت شما که همه را کشته باعث میشود که دیگر هیچ کارگری جرئت نکند اول وقت به تظاهرات برود. پس، کم کم کارگران دیر میکنند، اعتصاب تق و لق میشود، قال میخوابد، شما هم به مدیرعامل فراری میگویید «بقیهاش» را بریزد به حسابتان.
شما در این مدت مرتب آب پاکی روی دست کارگران ریختهاید که «مدیرعامل شرکت، زندانی نیست و فراری است» و لابد کارگران حق ندارند بگویند حکومتی که رهبر به آن معظمی و قوه قضائیه به این مقتدری و قوه قضائیهاش معاونی به این قلدری و سخنگوی به این بلبلی دارد -که سوت بلبلی هم در مصاحبه میزند- به درک که یک مدیرعاملش فراری است، حق کارگر را بدهید.
آقای اژهای محترم! میدانید که بین نمایندگان کارگران که همهشان را دستگیر کردهاید، یکیشان از همه بادوامتر است! «اسماعیل بخشی» گفته است اگر من مُردم کسی حق ندارد جنازهام را دفن کند. گفته مردهام را ببرید وسط میدان بگذارید، من جنازهام هم فریاد اعتراض سر میدهد!
آخ آخ! چه کیفی دارد که جنازه وسط میدان باشد و شما ناگهان چون شیر شرزه به میدان درآیید و یک گاز جانانه از لُمبر آن زندهیاد بگیرید! چه عکسی میشود، چه عکسی! رسانههای خارجی هم منتشرش میکنند و به زبانهای مختلف زیرش مینویسند «سخنگوی قوه قضائیه جیم-الف بار دیگر دهان باز کرد!»
زیاده عرضی نیست. دلتان شاد و سرتان خوش و دندانتان تیز باد. به دندانپزشکتان سلام برسانید.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.