هوگو چاوز دیروز درگذشت.
واکنش دنیا به این مرگ زودهنگام نشان از جایگاه او در جهان امروز و رابطه اش با کشاکشی دارد که در دل این جامعه ۷ میلیاردی بشری جریان دارد. در امریکای لاتین، جایی که زیر سیطره ی عمیق ترین شکاف های طبقاتی-اجتماعی است، مردم در همه جا جُفتِ «خوش حالان» و «بدحالان» شدند: فقرا و بومیان و زجر کشیدگان در یک سو ، و صاحبان ثروت و قدرت در دیگر سو. در سراسر قاره سیاه هم تاثر و تاسف روحِ غالب بود. آنها حس کردند یکی از خودشان خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت از زمین پرکشید. در اروپا و ایالات متحده هم نگاه ها تقسیم شده تر بود. حاکمان بر سیاست و اقتصاد نفسی به راحتی کشیدند، و معترضانِ «وال استریت را اشغال کنید» برایش شمع ها افروختند.
اما در ایران برای او، که در چشم اکثریت مردم به اشتباه با این رئیس جمهور تحمیلی همسان دیده می شود، کمتر از جاهای دیگر قطرات اشک بر زمین ریخته شد. و زجر این همسان دیدن برای من خیلی بیشتر خود این مرگ زود رس دردناک بود.
در میان احزاب سیاسی، در چارگوشه دنیا، هرچه با راست ها، به خصوص به گروهبندی های مالی – نظامی بیشتر هم پیاله تر باشی، حذف این طغیانگر را بیشتر «بازگشت به آرامش» خواهی دید. و هر آنجا که صدای مردم تحقیر شده در گلوست صدای این مرگ زودهنگام دلخراش تر.
وضع احزاب چپ ایران اما از همه جای دنیا دلخراش تر است.
آنها هنوز جای دشنه خون چکان حکومت فعلی را بر سینه دارند. اولیاء آنها اکثرا به دست همین حکومت سربه نیست شده اند. خون توان درست دیدن هوگو چاوز و انقلاب او را از آنها گرفته است. آنها اغلب بر این تصورند که او هم چیزی بوده است از جنس همین ها که خود را بر ما حاکم کرده اند.
اما چاوز قطعا از این جنس نبود. او از اکثریت بزرگ مردم ونزوئلا بود. هم در رقص و پایکوبی هم در کار و زحمت. او قطعا در به دست آوردن و حفظ دل محرومان جامعه هزار بار از احمدی نژاد موفق تر و در پایبندی به اصول دموکراسی از رهبران اصلاح طلب ایران روشن بین تر بود.
چاوز ۱۳ سال حکومت کرد و هنوز تا لحظه مرگ هم چنان حمایت فعال اکثریت مردم ونزوئلا را و عشق پاکدلانه ی صدها میلیون مردم ستمدیده ی امریکای لاتین را بدرقه راه خویش داشت.
سوسیالیسم قرن بیست و یکمی چاوز البته که یک الگو برای همه کشورها نبود. او خودش هم چنین ادعایی نکرد. اما او قطعا کمک کرده است که مردم عادی ونزوئلا، به خصوص بومیان فراموش شده ی آن سرزمین، برای اولین بار در تاریخ خود را صاحب حق و صاحب قدرت بیابند. یاد چاوز در دل آن مردم زنده خواهد ماند
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
طبیعی است که چپ ایرانی نمیتواند قلع و قمع خود به دست جمهوری اسلامی را فراموش کند. در همین زمان احمدی نژاد، هم طبقه کارگر و هم اتحادیههای کارگری و جنبش دانشجویی بدترین ضربات را خوردند. دستگیری کسترده دانشجویان چپ در دوره احمدی نژآد آغاز شد. طبیعی است که این پرسش برای چپ ایرانی هست که چاوز چرا چشم خود را روی اینها بست؟ چرا چشم خود را روی نابودی طبقه کارگر و فشار وحشیانه برای برداشتن یارانهها بست؟
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
خب آخه نگین جون، واسه چی هوگو چاوز باید دلش به حال کارگرای ایرانی بسوزه؟ اون فکر منافع کشور خودشه، حالا یک عده مثل سیاستمدارای ما و مثل احمدی نژاد بویی از منافع ملی نبردهاند، این تقصیر چاوز نیست.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
چپ ایرانی باید خودش را از این تقابل دوگانه نجات بده و بیشتر نسبت به ارزشهای کسی مثل هوگو چاوز فکر کنه و از اون راهها درسهای تاریخی بگیره. احمدی نژاد را باید تمام شده و فراموش شده فرض کرد و باید به سرعت برای آینده برنامه ریزی کرد.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
آقا هومان! ملت ایران یک بار برای همیشه تکلیفش را با کمونیستهایی امثال شما و اقای نگهدار روشن کرده است. پرونده حزب توده پیچیده شد و زیر بغل صاحبانش قرار گرفت. پرونده فداییان خلق و ضد خلق هم همینطور. قرار نیست کشور دوباره در دام این ایدئولوژیهای کاذب بیفته. ما براساس الگوهای اصیل فرهنگ کهن خودمان و با تگیه بر باورهای مذهبی و ایرانی الگویی برای دنیا ارائه میکنیم.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
آقای داریوش احمدی! شما خودت منافع خودت را درست تشخیص نمیدی. سوسیالیسم قرار نیست به فرهنگ شما آسیبی بزنه، بلکه قراره باعث شکوفایی همه نیروها در بطن جامعهای آزاد بشه. البته آزاد نه از نوع اقتصاد لجام گسیخته بازار آزاد، بلکه جامعهای که طبقه کارگر و حقوق بگیر زیر بار فشار کاپیتالیسم له نشود.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
فرخ جان دستت درد نکند برای این نوشته؛ این روزها همه اش دارم حرص می خورم که مردم چرا چون چاوز با احمدی نژاد مراوده دیپلماتیک داشته او را برابر با رئیس قبیله های جمهوری اسلامی حساب می کنند. این نقل قول از شما، حق مطلب است:
اما چاوز قطعا از این جنس نبود. او از اکثریت بزرگ مردم ونزوئلا بود. هم در رقص و پایکوبی هم در کار و زحمت. او قطعا در به دست آوردن و حفظ دل محرومان جامعه هزار بار از احمدی نژاد موفق تر و در پایبندی به اصول دموکراسی از رهبران اصلاح طلب ایران روشن بین تر بود.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
جناب آقای نگهدار عزیز: کاش کمی بیشتر وقت می گذاشتید و بیشتر از چاوز می نوشتید. کاش به مخاطب نشان می دادید که چرا چاوز از جنس احمدی نژاد نیست. کاش می نوشتید که چه خدمتی به آمریکای لاتین کرده است، چه دستاورد هایی داشته که چطور با فقر مبارزه کرده و تأمین اجتماعی را با درآمد نفتی کشورش در کشورهای فقیرتر آمریکای لاتین، نهادینه کرده است.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
شما چپ ها همه کارتان اغراق است. اغراق و اغراق و اغراق. این آقا چه کرده؟ یک پاپولیست بوده است، لنگه همان فیدل کاسترو که فقط هی سخنرانی آتشین می کرد، جلوی پیشرفت کشورش و اقتصاد آزاد را می گرفت، آزادی های فردی را محدود می کرد که مثلا دوزار پول نفت بگذارد کف دست فقرا؟ در بلند مدت برای اقتصاد کشورش چه کرد؟ چه اهمیتی دارد که در کوتاه مدت پول فقرا را می داد؛ این اسمش مبارزه با فقر نیست. این اسمش سیاست پوپولیستی است که حال و لذتش را ببرد. مبارزه با فقر تنها در چهارچوب اقتصاد آزاد و پویایی اقتصادی ممکن است. گدا فرض کردن شهروندان، تحقیر آنهاست. اسمش تأمین اجتماعی نیست.
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
حالا واقعا کشتنش؟ آقای نگهدار نظر شما چیه؟ ممکنه آمریکا کلکش رو کنده باشه؟
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
دوستان، چرا عضو نمی شید اینجا که باهم بیشتر حرف بزنیم. عضو بشوید، می تونیم نظرات شما رو دنبال کنیم. من خیلی تنها افتاده ام اینجا و دوست دارم من رو اد کنند، دوستان چپ. اول عضو سایت بشید که خیلی آسونه از اینجا:
https://tribunezamaneh.com/welcome
بعد هم من رو به عنوان دوست اضافه کنید. مخصوصا دوستان چپ
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
آخه مگه جناب نگهدار با اون کارنامه درخشان،.. چپه که مطلب ازش می گذارید؟
پنجشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۱
به نظر می رسد قصد آقای فرخ نگهدار از نوشتن این مطلب بیشتر حمله به چپ های ایران بوده تا ذکر خدمات چاوز. ایشان که ید طولایی در “نگهداری” از اصل نظام دارند نباید فراموش کنند که چاوز در سیاست خارجی اش با سرمایه داران مستبد ایران هم پیمان بوده. خب، تکلیف چپ ایران چیست؟ مسلما او را به خاطر خدماتش به مردم ونزوئلا می ستاییم. اما سیاست خارجی او را سوسیالیستی تلقی نمی کنیم. او کجا از چپ های ایران حمایت کرد که حالا اینجا کسی برایش اشک بریزد؟ سیاست خارجی او کاملا لیبرالی و بر اساس “منافع ملی” اش بود. اشک ریختن یا نریختن کار شماست. ما به فکر آینده ایم نه اشک ریختن برای کسی که قبل از آنکه بمیرد مرده بود
یکشنبه, ۲۰ام اسفند, ۱۳۹۱