آنچه در زیر میآید یادداشتی است که زیر عنوان «تحلیل جنبههایی از وضعیت و روشنگری برای تعیین جهت – مختصر و شاید مفید، در یک رشته توئیت» در توئیتر منتشر شد (۱۵ اوت ۲۰۱۸، ۲۴ مرداد ۱۳۹۷).

صحنهای از یک تظاهرات اعتراضی در تهران، ۴ تیر ۱۳۹۷
تعیین سویهٴ نظر بر پایه سه مفهوم آزادی: ۱. آزادی منفی (آزادی از چیزی)، ۲.آزادی مثبت (آزادی برای چیزی) ۳. آزادی اجتماعی.
(اگر بخواهید مطالعه کنید: آیزیا برلین، اکسل هونت.)
■ ۱. آزادی منفی: آزادی-از: در مورد ما متجلی در خواست خلاص شدن “از” شرّ حکومت فقها.
□ آرزوی رهایی و تا حدی اراده به رهایی نیرومند است. این آزادیخواهی که با منفیت مشخص میشود، یعنی با نه گفتن، نیاز به بررسی و نقد دارد.
□ پرسش انتقادی: آزادی از چه چیزی؟ همه میگویند آزادی از شرّ رژیم. اما این شرّ در چه چیزی متجلی است؟ شاخص ماهیت آن چیست؟ آن را زیر کدام مفهوم فراگیر میتوان برد تا تجربهاندوز شویم؟
□ کسانی هستند که با رژیم مخالفاند، اما مثلاً مخالف نفس ولایت یعنی سلطه قیممآبانه در شکل سلطنت نیستند، مخالف سانسور و سرکوب نیستند، مثلاً معتقدند عیب رژیم شاه این بود که به اندازه کافی سرکوب نکرد.
□ نوع و دامنه و جهت آزادی منفی نیاز به نقد دارد. میگویند جنس آخوند و آیین او عربی است. از این زاویه ضد عرب میشوند. به این ترتیب آزادی منفی فاسد شده و به صورت نفرت از عرب درمیآید.
□ میگویند متنفر از آخوندهایند، و از این رو متنفرند از کسانی که علیه شاه مبارزه کردند؛ بر این پایه متنفر میشوند از چپ، متنفر میشوند از روشنفکران.
□ اکنون ما به واقع با یک جریان قوی مواجه هستیم، که بر آن میتوانیم “حزب نفرت” نام نهیم. تنفر، حزب تنفر را با رژیم مورد تنفر در پیوند قرار میدهد: یک حلقه پیوند حزب نفرت با رژیم، نفرت از روشنفکران است.
□ حزب نفرت حزب خاصی نیست، اما همه جا حضور دارد. یک جناح افراطی حزب نفرت مداری ۳۶۰ را طی کرده و میگوید که در مخالفت با دموکراسی با رژیم همنظر است، و در ولایت فر شاهیای میبیند که کشور را از دموکراسی مصون میدارد.
□ یک آبشخور نفرت، کینهتوزی بددلانه است که درون فرد را هم چرکین میکند و او را از منش اخلاقی دور میسازد. نیچه به این نوع نفرت ressentiment میگوید.
□ زنهار: مبادا شبیه رژیم شویم! همواره این خطر وجود دارد. سیاست مبتنی بر ressentiment رژیم را بازتولید میکند، اکنون در ابعاد کوچک و در آینده، در صورت غلبه یکی از شعبههای حزب نفرت، در ابعادی بزرگ.
□ حزب نفرت حتی خواهان حمله از بیرون به ایران است. حزب نفرت فشار بر مردم را – از فشار اقتصادی گرفته تا بمباران، اگر حمله نظامی پیش آید – موجه میداند. مدام از ملت و نژاد حرف میزنند، به مردم واقعی حس همدردی ندارند.
□ برگردیم به پرسش: شاخص اصلی ماهیت رژیم چیست؟ رژیم نوعی رژیم آپارتاید است، پس شاخص آن تبعیض است. یک نظام خودویژه تبعیض، نوع بهرهکشی و خشونت دستگاه را مشخص میکند و همچنین مجرا و مبنای فساد آن را.
□ اما برافکندن تبعیض در موقعیت کنونی ایران نمیتواند محدود به حذف ولایت فقیه و تبعیات تبعیضآور آن باشد.
□ اگر شوق رهایی در زنجیرهای از جابجاییها در بالا فروکش نکند، و از طرف دیگر اگر انرژی منفی تحریف و فاسد نشود و حزب نفرت پرنیرو نگردد، این امکان وجود دارد آن انرژی به صورت دادخواهی همگانی درآید.
□ همه داد خواهند خواست: طبقات محروم، استثمارشوندگان، زنان، اقوام، حاشیهنشینان، آزاردیدگان، لبدوختگان، دلسوختگان، خانوادههای داغدار، اسارتکشیدگان، نسلهای سوخته، تشنهلبان، گرد و غبار گرفتگان، قحطیزدگان، مالباختگان، ورشکستگان، مهاجران.
□ همه مسائلی که میبایست در دو انقلاب ضد سلطانی مشروطیت و بهمن − از جمله به دلیل ضربه نخوردن اصل ولایت − حل میشدند و حل نشدند، بعلاوه مسائل جدید، همه همزمان راه حل میطلبند.
□ این بسی مهم است که آزادی منفی از هم اکنون تبیین مثبتی یابد و به صورت دادخواهی روشن درآید. آگاهی دادخواهانه و دادخواهی آگاهانه میتواند مانع غلبه حزب نفرت شود.
■ ۲. آزادی منفی، آزادی-از، باید به تبیین مثبت آزادی فراروید، به آزادی-برای.
□ آزادی-برای. برای چه چیز؟ از شر این نظام که رها شویم، میخواهیم چه نظامی به جای آن بگذاریم؟ بسیاری از افراد میگویند: دموکراسی، یک نظام سکولار.
□ دموکراسی، نظام سکولار: اینها کلمهاند. ۴۰ سال پیش، ۳۰ سال پیش و همین ۱۰ سال پیش کلمه محض نبودند. اما اکنون هستند. وقتی بپرسیم منظور چیست، آنگاه صورت کنار میرود و درمییابیم توافق چندانی با هم نداریم.
□ معیار سنجش مفهومهای سیاسی از زاویه بحث ما این است: تا چه حد و چگونه به دادخواهی عمومی پاسخ میدهند؟ میتوانند در یک گفتمان دادخواهانه بنشینند، یا نه؟
□ کلاً دیگر سکولار بودن، آزادیخواه بودن و توسعهگرا بودن کافی نیست. در این مورد بنگرید به این مقاله: “چرا دیگر سکولار بودن، آزادیخواه بودن و توسعهگرا بودن کافی نیست“.
□ در اینجا به یک مشکل اساسی میرسیم: مشکل تبیین آزادی مثبت. ظاهرا میدانیم چه نمیخواهیم، اما در تببین مشخص این که چه میخواهیم مشکل داریم. به زبانی استعاری: انرژی منفی ما به مراتب بیشتر از انرژی مثبت ماست.
□ مشکل تبیین مثبت، همان چیزی است که در تئوری سیاسی به آن بحران هژمونی میگویند. منظور این است که برنامهای دست بالا را نمیگیرد که خواستهها را تقریر کند، اولویتها را مشخص کند، پیچیده را ساده سازد و جهت اصلی حرکت را بنماید.
□ درست در سادهسازیهای هژمونیک خطر انحراف وجود دارد. حزب نفرت حزب سادهسازی عوامگرایانه است. قدرت آن در پیشداوری، جهالت و جمعبندیهای غلط از تجربههاست.
□ بسیار مهم است که بیشترین فاصله را در پندار و کردار از حزب نفرت داشته باشیم.
□ امر تراژیک در عرصه تبیین مثبت آزادی این است: اگر بپرسی، اگر شک بورزی، اگر بگویی به این سادگیها هم که نیست که شما میگویید، اگر بخواهی همه را در نظر گیری، اگر بخواهی صدای بیصدایان شوی، منزوی میشوی.
□ درست با تبیین مثبت آزادی، ممکن است رهایی به یک انقیاد جدید تبدیل شود. ناسازه آزادی و تبیین مثبت آن در این گفتار تشریح شده است: “چپ و ناسازه سیاسی“.
□ مشکل تبیین مثبت آزادی، با دقت در برنامهنویسی حزبی حل نمیشود. برنامهای رو میآید، شاید هم بی آنکه درست خوانده شود، پس از آنکه در اصل جهت مشخص شده، یعنی یک نیروی جهت دهنده رو آمده است.
□ تا کنون به نظر میرسد که الگوی انقلاب بهمن تکرار نمیشود. کسی نمیتواند در قالب خمینی رود، و “وحدت کلمه” ایجاد کند. پیچیدگی جامعه ایران، و نیرو و تنوع دادخواستها سادهسازی “وحدت کلمه” را برنمیتابند.
□ پارادوکس این است: وحدت کلمه حاصل نشود، رژیم فعلی دیرپا میشود؛ وحدت کلمه حاصل شود، این خطر وجود دارد که تراژدی انقلاب بهمن تکرار شود.
□ حل مشکلات، عملی هستند؛ با نظر و تئوری نمیتوان پارادوکسها را حل کرد و به راه حلی بهینه دست یافت.
□ اما این مهم است که ما به کارآمدی قالب آزادی منفی / آزادی مثبت که تا کنون برپایه آن بحث را پیش بردیم، شک کنیم. این قالب ما را دچار پارادوکس میکند. چاره کار را باید در درک دیگری از آزادی بیابیم: آزادی اجتماعی.
■ ۳. آزادی اجتماعی، آزادی در همبستگی و برشناختن حق یکدیگر است. مبنای آن حقوق برابر است و این درک که آزادی ما در گرو به رسمیت شناختن حقوق همسان یکدیگر و دفاع از آن در گرو همبستگی ماست.
□ دادخواهی از منظر آزادی منفی رها شدن از بیداد است، از نظر آزادی مثبت ایجاد یک نظام دادگستر است، اما از منظر آزادی اجتماعی این است که همبسته شویم و به داد یکدیگر برسیم. این یک آزادی نقد است، در دسترس است و در نهایت تضمینکننده آزادی حقیقی است.
□ آزادی منفی اگر به مقصود خود برسد در یک نظام حقوقی متبلور میشود که فرد را مصون “از” تعرض میکند. آزادی مثبت آزادی اختیار است: گزینش به میل خودم، “برای” خودم. به هر دو نیاز داریم. اما شناختن ارج یکدیگر و همبستگی است که دنیای انسانی را گرم میکند.
□ مبارزه برای آزادی اجتماعی تضمینکنندهٴ به مقصود رسیدنِ بیتحریفِ مبارزه برای رهایی از نظام موجود و برای برپایی یک نظم بدیل است. مضمون این مبارزه توانمند ساختن جامعه است.
□ بیانی از مضمون این مبارزه تقویت جامعه مدنی است. جامعه مدنی مفهومی است که در دوره اصلاحات رواج یافت. رواج آن گامی بلند در اندیشه و فرهنگ سیاسی ایران بود. باید به طرح این فکر ارج گذاشته شود. متأسفانه این فکر چندان پی گرفته نشد.
□ مبارزه برای آزادی اجتماعی در ادامه این فکر است. طرح ایده آن یک هدف اصلاحطلبانه را پیش نمیبرد، زیرا مقصود از آن رهایی از نظام موجود و تقویت تلاش برای رسیدن به یک نظام به راستی بدیل است.
□ مقصود از آن سیاستزدایی از تلاش اجتماعی نیست، بلکه تقویت نوع بدیلی از سیاست است: سیاست جامعهمحور در برابر سیاست دولتمحور.
□ آزادی اجتماعی معیار سنجش مبارزه برای رهایی است: نفرت و خشونت میپراکنیم، یا همسبته و آگاه و دادرس میشویم؟ آن زمان که علیه بیداد میجنگیم آیا مواظبیم که مبادا تخم بیداد دیگری را بیافشانیم؟ آزادیخواه بودن در مفهوم اجتماعی ما را از حزب نفرت مصون میدارد.
□ هر کس نگران جنگ داخلی است، بایستی بیشتر در عرصه مبارزه برای آزادی اجتماعی فعال شود. مردم همبسته، مردم دادرس یکدیگر، مردم برشناسنده حقوق یکدیگر، به سیاست نفرت نمیگروند.
□ آزادی اجتماعی همچنین معیار سنجش آزادی مثبت است، از جمله سنجش آنچه در برنامههای سیاسی مینویسند. تا چه حد به تشکل آزادانه مردم ارج میگذارند؟ چه درکی از حقوق برابر دارند؟ چه درکی از حقوق اقلیتها دارند؟
□ و همچنین آزادی اجتماعی معیاری است برای سنجش مبارزه عملی گروهها: کارشان به نه گفتن و به اصطلاح افشاگری خلاصه میشود، فقط به تخریب برای کسب قدرت میاندیشند یا به جامعه علاقه دارند، میخواهند مردم همبسته و حقدار شوند و به محرومان توجه ویژه دارند؟
□ امر رهایی باید پیش رود، اما نه فقط از طریق تراکم انرژی منفی. فکر نمیکنید تنها نهگو شدهایم؟ صبح تا شب افشاگری میکنیم. بسیار خوب. اما تا چه حد به فکر طرح و ترویج برنامههای مثبت هستیم؟
□ و منظور از برنامه مثبت تنها طرح قدرتگیری نیست. باید بپرسیم: کدام قدرت، و قدرت برای چه؟ با سوگند خوردن و قول دادن و ساختن چهرههای وجیهالمله و برنامههای مفصل و کارشناسی شده مشکل حل نمیشود. فقط یک چیز قدرت را میتواند به کنترل درآورد و آن هم جامعه است.
□ هر چقدر متشکلتر شویم و بیشتر به داد هم برسیم، آزادتر میشویم. دادرس بودن، قیم بودن نیست، به رسمیت شناختن حقوق برابر است، مخالفت با تبعیض است که بایسته برای آن نقد دیدگاههای تبعیضگرای خود نیز هست.
□ ایده آزادی اجتماعی، ورای تقابل اصلاح و انقلاب قرار دارد. گرویدن به آن، آزاد شدن است، هم اکنون و هم اینجا.
چرا دیگر سکولار بودن، آزادیخواه بودن و توسعهگرا بودن کافی نیست
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.