اما در مورد ایران اگر این سیر بخواهد به ” استقرا رجمهوری دوم ” منجر شود ، باید به ” انقلاب ” معتقد باشیم ، یعنی محو ” خامنه ای ” و روحانیت از قدرت فقط با انقلابی دیگر و نه آنطور که “اصحاب واشنگتن ( اپوزیسیون واشنگتن نشین )  فکر می کنند با انقلاب رنگی و یا آنطور که آقای عرفانی در مقاله اولشان می گویندبا فشار حرکات مدنی و عقب نشینی حکومت اسلامی ، قابل دستیابی است

 در این نوشته  موضوعات زیرمورد بررسی قرار می گیرد :

الف :   اشاره به نوشته اول در برخورد با طرح ” جمهوری دوم ”

ب: ” جمهوری دوم با مجموعه نگرش و تحلیل اقای عرفانی در باره ایران و آنچه در کشور ما گذشته است ، همخوانی ندارد ، این موضوع بدین معنی است که برای معتقد بودن به ضرورت استقرار ” جمهوری دوم ” پیش زمینه ها ی تحلیلی و فکری ، لازم است که جناب ” عرفانی ” فاقد آن پیش زمینه ها و تفکر هستند .

ج : در میان گروههای سیاسی و اپوزیسیونی ، تقریبا هیچ  گروه و سازمان و   حزب واز جمله آقای عرفانی دارای پیش زمینه های فکری پذ یرش ضرورت استقرار جمهوری دوم نیستند

د : پذیرش بر پایی “جمهوری دوم” نیاز به کدام پیش زمینه ای تحلیلی و فکری دارد ؟

 الف : در نوشته اول در برخورد با طرح موضوع جمهوری دوم گفتیم که استقرار جمهوری دوم بعد از خلع ید از ” جمهوری اسلامی ” ضرورتی تاریخی است که اساسا در پی سیر و روندی که گذشتگان ما و مشخصا از انقلاب مشروطیت بدینسو آغاز کردند ، مطرح می شود ، این ادعا می خواهد بگوید که آنچه در دوران  یکصد و سی ساله بعد از سقوط ” سلسله قاجار ” و بعد از برپایی ” مجلس شورای ملی ” و استقرار ” سلطنت پهلوی ” بر ایران گذشته است سیر منظم  ( البته با گسست هایی  ناشی از دخالت خارجی ، کودتای ۲۸ مرداد ، حکومت پهلوی دوم ) و تاریخی بوده است که به شکل منحصر بفرد و ویژه خود ، بدنبال اجرایی کردن اهداف انقلاب کبیر فرانسه بوده است و این برداشت  اساسا متکی به اهداف اعلام شده فعالین و رهبران نهضت مشروطه  و تلاشها و جانبازی های آنان د در بر پایی حکومت قانون و خانه ملت و….. است . از آن زمان تا کنون ملت ایران گامهای بلندی در روند تکمیل سیر تاریخی و مورد نیاز “تشکیل یک دولت مدرن ” برداشته است و این پروسه تا کنون نیز ادامه داشته وخلع سلطنت و اکنون  ، خلع روحانیت از قدرت ، اجزا طبیعی در رسیدن و دستیابی به  دموکراسی و مردم سالاری و مجلس مستقل از قوه مجریه و استقلال سیاسی بعنوان شرط اصلی بر قراری حاکمیت ملی بوده و خواهد بود . بنابراین مقدمه ، برای اینکه بتوان ” استقرار جمهوری دوم ” را یک ضرورت تاریخی بر شمرد باید به این سیر تاریخی حرکت ملت ایران باور داشت ، نمی توان آنچه را که بر ملت ما در یک صد و سی ساله آخیر گذشته است یکسره شکست و سیاهی و ناشی از فقدان حافظه تاریخی ایرانیان ،  یا اشتباه فاحش ایرانیانی که در سال ۱۳۵۷ به برقراری ج.ا . رای دادند و باعث قدرت یابی ” روحانیت ” شدند ، دانست و انگاه به یکباره سخن از برقراری و استقرار جمهوری دوم گفت  ، جمهوری دوم در ادامه جمهوری اول و جمهوری اول بگذار که تحت رهبری ”  روحانیت ارتجاعی ” بوده باشد ، در نتیجه ” انقلابی که ما ایرانیان برای زدودن یکی از دوپایه اجتماعی ضد دمکراسی و حکومت قانون و قوه مقننه و قضاییه مستقل یعنی سلطنت ، برقرار شده است و همین روحانیت ارتجاعی بخاطر تضاد قدرت با سلطنت ، آن نیروی سیاسی را از قدرت خلع کرده  و این خود  حرکتی به جلو بوده است ، همه ملت ها در گذار از کشورهای ملوک الطوایفی وروابط عقب مانده فئودالی بسوی استقرار روابط بورژوایی و سرمایه داری و حکومت های آزاد و جامعه باز ،  چنین سیر وافت و خیز هایی داشته اند و در دوره هایی نیروهایی بشدت ارتجاعی قدرت را در ان کشور ها در دست گرفته اند  ، ناپلئون مستبد قطعا مناسبتی با اهداف ازادی خواهانه انقلاب کبیر فرانسه نداشت اما اکنون قطعی شده است که همان ” ناپلئون بنا پارت ” با لشکر کشی های وحشیانه اش اهداف انقلاب فرانسه را در اقصی نقاط جهان پراکند . بر این اساس عقب مانده بودن حاکمیت جمهوری اسلامی ، سرکوبگر بودن آن ، مستبد بودن آن ، الزاما به معنای شکست اهداف انقلاب مداوم ایران از مشروطه بدینسو نیست ، همین که ” روحانیت ” بر اثر وقوع انقلاب یار دیرین خود ” سلطنت ” را از مسند قدرت سیاسی محو کرد و این خود بر اثر حرکت مردم ایران بوده است  را می توان گام بلندی به پیش دانست .

ب :  گفتمان “جمهوری دوم ”  با مجموعه نگرش و تحلیل اقای “کوروش عرفانی ”  در باره ایران و آنچه در کشور ما گذشته است ، همخوانی ندارد.

 تفکر و دستگاه تحلیلی اقای ” عرفانی ”   به مانند اکثریت غالب روشنفکران و جریان های سیاسی ،انقلاب ۵۷ را حرکتی صد در صد ارتجاعی و ناشی از عقب ماندگی مردم ایران در آن دوران می دانند ، بر روی کار امدن جمهوری اسلامی را بر اساس توطئه ” کنفرانس گوادلوپ ” و نیروهای خارجی برای بر روی کار آوردن ” خمینی ” می دانند ، اما می دانیم که عقب نشینی آمریکا و انگلیس از ادامه قدرت ” شاه ” بخاطر حرکت توفنده مردم ایران بوده است و مردم ما خود آگاهانه رهبری آن بخش دیگر از مردم را که روحانیت را برهبری فکری و سیاسی خود بر گزیده بودند پذیرفتند . هیچ توطئه و فریب و توهمی در کار نبوده است ، محدودیت های تاریخی باعث انتخاب شدن خمینی از سوی مردم ما شده است نه توطئه ” گوادلوپ ” و آمریکا و انگلیس ، قدرتهای بین المللی ” خمینی” را پذیرفتند چون چاره دیگری نداشتند و در این بی چارگی ، سعی کردند در آن زمان ، خمینی را برای منافع خود  کم و کم خطرتر کنند  .

   این تفکر و دستگاه فکری بر اساس خود محوردانستن اساس ترقی و پیشرفت جامعه  فکر می کند چون در سال ۵۷ ، نیروهای مترقی و ملی به قدرت نرسیده اند پس آن حرکت یکسره سیاه و حتی ” بالا آوردن هر آنچه که مردم در مشروطیت بدست اورده بودند ” است ، حتی بعضی از تفکرات چپ نیز چون رضا شاه انان را سرکوب کرده است ، نهضت مشروطه را نیز شکست خورده می دانند . ” اقای عرفانی ” حتی  در برنامه هایشان که من همیشه آنها را می بینم مردم ایرا را با لقب ” تو سری خور ” ” خرافاتی ” و ندانم کار ” می دانند ، در حالی که ملت ما اولین مردمی بوده اند که برهبری دکتر مصدق ، اولین بار در تاریخ کشورهای خاورمیانه ای نفتی ، حرکت ملی کردن صنعت نفت را شروع کرده اندو بعد هم همین ملت که در آن از مدرن وخورده بورزواژی جدید تا سنتی و آخوند و بازاری در آن وجود دارند ، از ترس در نیفتادن به جنگ داخلی از رودرورویی با اراذل مورد حمایت دربار و ارتش موقتا عقب نشسته اند  و روحانیت در آن کودتا به مانند همیشه  و همراه با سلطنت به مردم خود خیانت کرد .

ج : در میان گروههای سیاسی و اپوزیسیونی ، تقریبا هیچ  گروه و سازمان و   حزب واز جمله آقای عرفانی دارای پیش زمینه های فکری پذ یرش ضرورت استقرار جمهوری دوم نیستند .

این ادعا بر این مبنا استوار است که عموم گروهها و احزاب سیاسی ، پیشرفت و ترقی مملکت را اساسا در قدرت گیری و حاکم شدن ایدئولوژی و خوانش خود از منافع کشور می دانند ، در این مورد ” تفکرات چپ ” نمونه مشخصی هستند که اگر هر حرکت اجتماعی و سیاسی ، با تحلیل آنان از ” مرحله انقلاب ” همخوانی نداشته  باشد ، ان حرکت را ارتجاعی می دانند . شخصیت مورد بحٍث ( اقای عرفانی ) نیز صرف بقدرت رسیدن روحانیت را در سال ۱۳۵۷ صد در صد ارتجاعی می دانند . ملاک پیشرو بودن یک حرکت سیاسی – اجتماعی ، اهداف اعلام شده رهبری سیاسی در واحد زمان نیست ، بلکه باید دید در جامعه و مردم مفروظ و ساختار اقتصادی – سیاسی با آن رهبری مفروض چه خواهند کرد . روحانیت از سال ۱۳۵۷ تا کنون به مانند دانه شنی درون امواج خروشان دریای طوفانی ایران ، چرخیده ، سعی در تغییر خود  که نه رنگ عوض کردن و البته حفظ خصوصیات ارتجاعی خود داشته اما این جامعه ما ست که با روحانیت بازی می کند ، این خامنه ای و ولایت فقیه نیست که توانسته باشد ایران و ایرانی را به رنگ خود در آورد ، در حرکت زمان ، این مردم ما بوده اند که عقب مانده ترین روستاییان طرفدار روحانیت و طلاب  و عقب مانده ترین بنیادگرایان شیعی را به درون کوره مدرنیزاسیون گیرم که نه مدرنیته پرتاب کرده اند و اکنون بسیاری از همان کسانی که ” اقا ” را توی ” ما ” می دیدند ، خود مدعی قدرت سیاسی روحانیت شده اند ، در همه منطقه  پروسه قدرت گیری و دخالت روحانیت در سیاست در حال آغاز شدن است ، در مصر و اردن و حتی عربستان سعودی ، ” اخوان المسلمین ” در کمین قدرت هستند و پشتیبان توده ای دارند ، اما در ایران سربلند ما ، مردم در چالشی تاریخی بدنبال برانداختن قدرت روحانیت و محو این نیروی ارتجاعی از اریکه قدرت سیاسی و حتی اجتماعی هستند . با  چنین نگرشی  همه کسانیکه حرکت ملت ایران را بخصوص در سال ۵۷ حرکتی روبقهقرا می دانند ، قادر به درک تاریخی آن حادثه بزرگ تاریخی نبوده و خود محوری و جدا بودن از حرکت توده ها و سکتاریسم از ویژگی های اساسی تفکر آنان است .

د : پذیرش بر پایی “جمهوری دوم” نیاز به کدام پیش زمینه ای تحلیلی و فکری دارد ؟

 اندیشه استقرار جمهوری دوم ، که من خود از سال های  قبل در باره آن چندین  مقاله نوشته ام ، بر اساس پذیرش ایده ” انقلاب مداوم از نوع انقلاب فرانسه و یا حتی انقلاب اکتبر روسیه است ، در روسیه نیز هر چند که ” حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی ” از رهبری جامعه به کنار زده شد ، اما اهداف انقلاب اکتبر که بوجود آوردن دولتی قوی و مستقر که بتواند در مقابل حرص و آزکشورهای پیشرفته در بروی کار آوردن دولت مطیع خود در روسیه بود و هست تا اکنون هم ادامه دارد .

  یعنی سیری که در ایران  به استقرار ” جمهوری دوم ” منجر می شود سیری است که قبل از ما و نسل ما شروع شده بوده است و بسیار پیشتر از آن در کشورهای اروپایی و در پی نوزایی و رنسانس در آن کشور ها آغاز شده بوده است . بنا براین در حال حاضر گفتمان غالب در کشورهایی از نوع ما که ایران از همه این کشورها در این پروسه ، پیشروتر است ، ” توده ای شدن ” مدرنیته ” و خارج شدن قدرت از دست ” نخبگان سیاسی ، قومی ، مذهبی ، نظامی و یا سلطنتی ” است . طبیعی است که این پروسه در ابتدا می بایست ، عقب مانده ترین توده ها را که عموما در حکومتهای اتوکرات از کمترین امکانات بر خوردار بوده اند را از تحصیل و امکانات شهری و آشنایی با بوروکراتیسم آشنا کند ومداخله این توده ها در سیاست با خود ارتجاع و استبداد این اقشار و آخرین مقاومتهای روحانیت و اقشار محافظه کار اجتماعی را بهمراه می آورد اما این امر موقتی است .

 این سیری است که ایران و به نوعی د رترکیه ” رجب طیب اردوغان ” و حتی چین و روسیه در جریان است ، در کشوری کمونیستها به قدرت رسیده اندو بدون اینکه خود بخواهند روابط سرمایه داری را در آن کشور مفروض گسترش داده اند ودرکشوری دیگر بنیاد گرای سکولاری مانند ” رجب طیب اردوغان ” این وظیفه تاریخی را حتی بدون آگاهی تئوریک به پیش می برد .

اما در مورد ایران اگر این سیر بخواهد به ” استقرا رجمهوری دوم ” منجر شود ، باید به ” انقلاب ” معتقد باشیم ، یعنی محو ” خامنه ای ” و روحانیت از قدرت فقط با انقلابی دیگر و نه آنطور که “اصحاب واشنگتن ( اپوزیسیون واشنگتن نشین )  فکر می کنند با انقلاب رنگی و یا آنطور که آقای عرفانی در مقاله اولشان می گویندبا فشار حرکات مدنی و عقب نشینی حکومت اسلامی ، قابل دستیابی است .   اما چرا بخشی های وسیعی از اپوزیسیون و جناب “عرفانی ”  از بکار بردن کلمه ” انقلاب ” احتراز می کنند ؟ درست به این خاطر که طرفدران نظام سابق و حامی بین المللی آنا ن یعنی ” امریکا ” ، می خواهند که ایران از مسیر تاریخی خود که دستیابی به دمکراسی و حکومتی ملی است ، به مسیر دیگری بیفتد و این ملت وروشنفکران آن دیگر به تغییرات بنیادی نیندیشند و مانند یکی از ” اصحاب واشنگتن ” از همین الان قول ” دولت کوچک ” بدهند و قول زدودن سوبسیدها و اجرای تعدیل ساختاری و….را بعهده بگیرند . انقلابی که به استقرار جمهوری دوم منجر شود برنگ سرخ به معنای تصرف قدرت با زور از سردمداران ولایی حکومت اسلامی است ، انقلاب رنگی ایران  به رنگ سرخ است چون ستون فقرات آنرا کارگران و روشنفکران ملی و مترقی و اقشار متوسط و اقشار سنتی است  که بسرعت در حال از دست دان اعتماد به رژیم حاکم هستند .

پیش نیاز اعتقاد به ” جمهوری دوم ” ارتجاعی دانستن سلطنت و اعلام اینکه آخرین بازمانده سلطنت باید قبل از اعلام آمادگی برای فعالیت سیاسی  انحلال سلطنت را اعلام نماید و این با موضوعی که اقای ” عرفانی ” در باره اینکه طرفداران سلطنت نیز بعد از سقوط ج.ا. حق دارند و بیایند و متاع خود را عرضه کنند کاملا متفاوت است ، اگر طرفدران سلطنت حق داشته باشند که بیایندو برای برپایی ” سلطنت ” تلاش کنند چرا طرفدران ولایت فقیه مثلا با خوانش روشنفکری دینی چنین حقی نداشته باشند ؟ و البته هیچکدام چنین حقی ندارندو باید از سپهر سیاست در ایران حذف شوند .

بنظر می رسد آن تفکری که  بر آنست تا به طرفداران سلطنت اجازه حضور دوباره در صحنه سیاست ایران بدهد نمی تواند در جمهوری خواهی خود صادق باشد  و یا حضور پرقدرت طرفدران نظام سابق که مستطهر به حمایت ” دونالد ترامپ ” هستند ، صاحب چنین تفکری را مرعوب کرده است .

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com