من قبلا از بیانیۀ شما و دعوتتون حمایت کردهام. بنابراین قصد مخالف خوانی ندارم. از نظر نَسَبی هم بیارتباط با آذری زبانان یا ترکان نیستم؛ اجدادم از قاجار بگیرید تا افشاریه و صفویه و آق قویونلو و قره قویونلو و سلجوق و غزنوی و غیره در همین ایران دیروزی و امروزی سالیان دراز حکومت کرده و ما را به اینجا آوردهاند: “ایندی بو وضعیمیز دی!” هر کدام هم داستانهای گفتنی دلنشین دارند. تاریخ ما تاریخ کشیدن خایه خلق توسط مستبدان است: مثلا خایههای آقا ممد خان قاجار را «عادلشاه افشار» (غیرفارس) لای تخته گذاشت؛ تاریخ خواندهاید و خاطرتان حتما هست! چشمهای لطفعلی خان زند را همین آقا ممد خان (غیرفارس) از کاسه در آورد و با ناجوانمردی اخلاقی او را کشت. یکی از اقلام کارهای “باشکوه” همین آقا ممد خان قاجار در سفر کرمان، ساختن تپهای زیبا از کلهها و چشمهای مردم کرمان بود. حالا در بعضی قصهها (؟) گفته شده که گویا عدهای با آن چشمها آبگوشت هم پختند و نوش جان کردند. سر این رشتۀ دراز را از زمان های دور، از زمان توطئه و قتل حسنک وزیر بگیرید، و بدون این که احساس فارسی-ترکی یا ترکی-فارسی به شما دست دهد، بیایید تا برسید به صفویه و ببینید که مثلا اسماعیل صفوی ترک چه بلایی به سر زنان ترک سنی (از جمله زن پدرش؟) آورد و یا آدمخواران شاه عباس در اصفهان فارس چه کردن و یا آن آخری، سلطان حسین، در شیره کشی و زنبارگی، و بی خیالی در مورد امورات مردم فارس اصفهان چه کارها که نکرد و چگونه ایرانیان را به دم تیغ افغانها داد.
جناب شریعتمداری شما شناخت چندان دقیقی از ماهیت استبداد و استبداد ایرانی ندارید! استبداد زبان خاصی ندارد و اگر هم داشته باشد زبان ظلم است و این ظلم محدودیت هم سرش نمیشود، به همه ظلم میکند و در این ظلمی که به همه روا میدارد، کاری به زبان و قومیت مردم مظلوم ندارد! شما احتمالا نمیدانید که ظلم مستبدانه یا استبدادی دومینو-وار به هر نقطهای از قلمرو مستبد ظالم که میرسد توسط مردم همان منطقه بر زیردستان اعمال میشود (تکرار میکنم: مردم همان منطقه! حاکم همان منطقه! زبان همان منطقه!) شما نمیدانید که زندانهای ظالم مستبد را نوکرانش از هر قوم و قبیلهای که باشند برایش میگردانند. شما نمیدانید که نظام استبدادی، نظام اعمال لجام گسیختۀ زور و فشار و اختناق است! شما نمیدانید که در چنین نظامی فرد مستبد خودش را در درون خانهای امن و در درون حلقۀ محافظانش حفظ میکند و معمولا درست در وسط قلمرو خویش اقامت می گزیند تا از حملۀ خصمانۀ اطراف و اکناف در امان باشد! شما نمیدانید که مستبد ظالم حتی به زن و بچۀ خودش هم رحم نمیکند و به همه بدبین است و اگر احساس کند کسی از نزدیکان خودش هوس کسب قدرت به سرش افتاده، سر از تنش جدا میکند، شما نمیدانید که چنین ظلم چنین ظالمی اصلا برای مرکزنشینان بیشتر است تا حاشیهنشینان. شما نمیدانید که اگر این ظلم در حواشی مملکت بیشتر باشد، علتش این است که مستبدی محلی که نوکر مستبد اعظم است ظلم اکبر میکند با زبان اهل محل و با خون اهل محل و با جان محلیان، مستبدی از تبار محلیان. شما نمیدانید که چارۀ درد «مردمان ایران با تمام طیفهای گوناگونی که دارند» تقسیمبندی منطقهای و زبانی و اتنیکی آنان نیست! و شما نمیدانید که چارۀ واقعی دردهای بی پایان جامعۀ ما نه تقسیم مملکت به اقوام خودمختار و یا فدرال، بل که «اجرای بی کم و کاست حقوق شهروندی جامعۀ سکولار دموکرات است!»
««»»
در پیامی که به ایرانیان دادهاید (لطفا به یکی از لینکهای زیر رجوع کنید) – که جای سپاس دارد و باید از آن قدردانی هم کرد، چون بسیاری از مباحثی که مطرح کردید بجاست-، اما بیش از هرچیز به دغدغۀ اصلی اتنیکی پرداخته اید؛ یعنی مرتباً، در آغاز و میان و انتهای پیام، چندین بار به مسألۀ اقوام و اتنیک اشاره کردهاید! در حالی که نیم بیشتری از جمعیت ایران را زنان تشکیل میدهند اما در پیام شما اشارۀ مختصری به آنان شده است! به حقوق کودکان و جوانان که تقریبا اشاره نکردهاید. به طبقۀ کارگر تقریبا پانزده میلیونی ایران و حقوقشان حتی یک پنجم حقوق به اصطلاح اتنیک هم اشاره نکردهاید! و شگفتا که دموکراسی مورد نظرتان نوع تیپیک دموکراسی سنتی است که به فوریت میتواند به ضد خود تبدیل شود. دموکراسی پارلمانی چشم اسفندیار یا پاشنۀ آشیلی دارد به گشادی در جیب رشوه خواران و رشورهپردازان و دون صفتی طمعکاران و کاسه لیسان، وگرنه دموکراسیهای کهن نباید سرانجامشان دیکتاتوری از آب در میآمد. امروز برای اجتناب از تبدیل جمهوری به استبداد و دیکتاتوری، قاعدتا باید سکان را برای همیشه در دست شوراهای سراسری و اصناف و مجامع تخصصی و مطبوعاتی و علمی و خدماتی قرار داد نه پارلمان که البته نمایندگانش باید نمایندگان آن شوراها باشند.
در پیامتان یکی دو بار هم ضد و نقیض گویی کرده اید: یک بار از توافق بر سر میانگین طلایی سخن گفته اید، و دو بار از توافق بر سر حداکثر و حداقل! خوب است بدانیم که در شرایط کنونی این حد اقل است که تعیین کننده است نه میانگین یا حداکثر زیرا در شرایط نا آگاهی و عدم آزادی اندیشه و بیان و شکل گیری احزاب و مشارکت عمومی در مباحث، با ندانم کاری و خلط مباحث نمی توان به نقطۀ درستی رسید. راستی این است که در شرایط کنونی آنچه که میتواند هوای تمیز و اکسیژن به «مردمان ایران» (دکتر اسماعیل خویی زنده باد!) برساند، چیزی نیست جز «حداقل برنامۀ دموکراتیک برای گذار و ایجاد “جمهوری سکولار دموکراتیک”». هیچ راه حل دیگری نمیتواند در اسرع وقت همۀ نیروهای ترقیخواه و دموکرات و سوسیالیست را گرد آورد و به جذب نیروهای منفعل و بریده از رژیم مدد رساند و با صرف کمترین هزینه و ایجاد کمترین خرابی و تباهی، کشور را از نابودی نجات دهد.
تنها گذار از نظام کنونی و ایجاد «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران» است که می تواند به تمامی آرمانها و اهداف رستاخیز ایرانیان علیه تسلط ایدئولوژی بیگانه، اهداف انقلاب مشروطه، و اهداف انقلاب بهمن تحقق بخشد. اجرای حقوق شهروندی بر پایۀ قوانین بین المللی حقوق بشر و آزادی بدون قید و شرط مطبوعات و احزاب و سندیکاها و شوراها و برقراری دموکراسی مستقیم از طریق این نهادها اهرمهای و در تحت نظر و مدیریت یک آلترناتیو واقعا آگاه و وطن دوست تضمین اجرای حقوق تمامی مردمان ایران با تمام طیفهای آن است.
توفیق شما را در کنار تمامی ایرانیان آرزومندم.
ف. فرشیم
* – https://www.youtube.com/watch?
یا
https://www.facebook.com/
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.