نوجوان بودم که ماجرایی دهشتناک دهان به دهان مردم اهواز میچرخید، شایعه یا واقعی بودنش هیچگاه ثابت نشد ولی ماجرای زنی بود که از دست تحریکات مادرشوهرش و کتک زدنهای همسرش به تنگ آمده بود، روزی تن را به آتش سپرد و آن هنگام که مادرشوهر برای نجاتش آمد او را نیز در آغوش گرفت و هر دو جان باختند.
سه سال پیش تحقیقی انجام دادم در باب همسرکشی در اهواز که در خلال آن متوجه شدم تمامی زنانی که مبادرت به قتل همسر خود کرده اند از خشونتهای پی در پی همسرشان حرف میزدند و این موضوع بهانهای شد برای انجام تحقیقی برای درک این موضوع که چرا در منطقهای با بافت قومی و روابط خانوادگی نزدیک، در سالهای اخیر خشونتهای خانگی رشد قابل توجهی داشته است.
خشونت در خانواده عبارت است آزار و اذیتهایی که مرد به همسر خود روا میدارد، که این نوع خشونتها میتواند جنبهٔ جنسی، روانی، فیزیکی، اقتصادی و … داشته باشد. سوالی که در اینجا مطرح میشود چرا مردان اقدام به خشونت علیه همسر خود میکنند؟ مشکل در کجاست؟ در ضعف قانون یا عرف؟
در زندگی عشیرهای، مردسالاری و تمکین زن از موارد غیرقابل نقض است و با اینکه قانون راهکارهایی هرچند ضعیف برای طلاق قرار داده اما این عرف است که طلاق را عملی زشت و ناپسند شمرده و مردان نیز تحت تأثیر تفکرات مردسالارانه اقدام به خشونت علیه همسر خود میکنند. اما برتری عرف نسبت به قانون همه ماجرا نیست عدم حمایت از زنان آسیبپذیر و طولانی بودن روند شکایت زنان در برابر آسیبهای جسمی و فیزیکی خود از موارد قابل توجه است. هر چند که متاسفانه بسیاری از قضات به سختی خشونتهای جنسی، روانی و اقتصادی و… را به عنوان خشونت علیه زنان میپذیرند. خشونت در خانواده، یکی از مشکلات عمیق اجتماعیست که از درون نظام مردسالار حاکم بر روابط خانوادگی و اجتماعی بر میخیزد.
یکی از عوامل مهم رواج خشونت علیه زنان ضعف قانونیست؛ قانون این اجازه را به مرد داده که همسر دوم اختیار کند و در مقابل حتی حق طلاق را از زن گرفته و بعد از طلاق هم هیچ گونه حمایت اجتماعی و اقتصادی از زن صورت نمیگیرد.
قوانین ایران خشونت در خانواده را کنترل نمیکند و در قانون “همسرآزاری” به عنوان جرم مستقل مطرح نشده اما تنها خلاء قانونی نیست که مردان را به سمت خشونت سوق میدهد، عوامل دیگری همچون فشارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی میتواند فرد را به نقطهای برساند که دست به خشونت بزند و در کنار آن میتوان به بافت قومی قبیلهای بودن اهواز اشاره کرد و حاکم بودن عرف در آن منطقه یکی از عوامل خشونتهای خانوادگی علیه زنان است.
احساس ریاست شوهر نزد مردان یکی از مهمترین علل خشونتهای خانوادگی توسط مردان است. همچنین نهادینه شدن بعضی هنجارها به منزله وظایف تمکین عام زنان، سبب بروز خشونت خانوادگی میشود.
در این تحقیق با مردان و زنان از طیفهای مختلف و مناطق مختلف اهواز صحبت کردهام تا به این نتیجه برسم چرا با توجه به پیشرفت زندگی و بالاتر رفتن سطح تحصیلات هیچ تاثیری در کاهش خشونتخانگی نداشته و چرا مردان با توجه به ناهنجار بودن عمل خشونتهای فیزیکی و غیرفیزیکی از انجام آن پرهیز نمیکنند.
زن، ۳۰ ساله، لیسانس، خانهدار
۵ سال پیش ازدواج کردم، موقع ازدواج شاغل بودم و بهم قول داد مانع کار کردنم نشه. بعد از ازدواج بهانههاش شروع شد، اول گفت بچه می خوام بعد از به دنیا اومدن بچه هم گفت به هیچ عنوان حق نداری بری سرکار .من نمی دونستم باید ازش نامه ثبتی بگیرم الان هم تهدید کرده بری سرکار ازت شکایت میکنم.
در گذشته برخورد فیزیکی با زن به عنوان غیرت و مردانگی مرد و یک موضوع عادی خانوادگی مطرح میشد و اطرافیان هیچ دخالتی در این امر نداشتند اما امروزه به مدد رسانههای جمعی خشونتخانگی از هنجار به ناهنجار مبدل شده اما به این معنا نیست که از بین رفته است. میزان خشونت فیزیکی تا حدی کم شده اما ماهیت خشونتخانگی عوض شده. این بار مرد زن را از سبک زندگی و شغلی که دوست دارد باز میدارد به بهانههایی که: “بچه و زندگیمان به حضور تو بیشتر نیاز دارد” که این نیز از موارد خشونتخانگی محسوب میشود و با توجه به بالا رفتن تحصیلات زنان میزان آن هم در جامعه بیشتر شده. ۵۰ درصد زنان اعلام کردن به خاطر اصرار و تهدیدهای همسرشان قید کار خارج از خانه را زدهاند.
زن ۲۸ ساله، دیپلم، خانه دار
برای طلاق به دفتر وکیل مراجعه کرده بود. نیمهشب بعد از کتک کاری شدید توسظ شوهر و پدرشوهرش بدون پول و وسیلههایش او را از خانه با سر و صورت زخمی بیرون کرده بودند. مدام تکرار میکرد: آخه گناه من چیه؟ یک سال نیست ازدواج کردم و هر روزش برام یک کابوس بوده.
شدیدترین خشونتها خشونت فیزیکی است.در تحقیقی مشخص شد که ضرب و شتم زنان توسط شوهرانشان در ۵۷ کشور از ۷۱ کشور مورد مطالعه انجام میگرفته و امری بسیار معمول رایج تلقی میشده است.
بنابر پرس و جو از زنان منطقه مورد نظر متاسفانه بیشتر این زنان بارها مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته بودند که متاسفانه در مواردی به شکستگی و آسیبهای جدی منتهی شده بود. اما به علت ناپسند بودن طلاق در خانواده، ازدواج فامیلی و عدم حمایت خانواده و… تا سالها به این زندگی پر رنج ادامه میدهند.
و مهمترین موضوع این بود که بیشتر زنان که توسط همسرانشان مورد خشونت قرار میگرفتند، خانهدار بودند. خشونت فیزیکی در بین زنان شاغل کمتر بود و بیشتر زنان شاغل از خشونت اقتصادی ناراضی بودند یعنی مرد معتقد بود چون همسرش کار میکند پس دیگر نیازی به همکاری او در روند اقتصادی خانواده ندارد.
یکی دیگر از انواع خشونتها که زنان بارها به آن اشاره کردند خشونت روانیست.
هر روز باید بارها از شماره خونه باهاش تماس بگیرم تا خیالش راحت بشه من خونه هستم.
گوشی ام رو مدام چک می کنه، بارها شده که ساعتها گوشی ام رو ازم گرفته تا مطمئن بشه کسی به من زنگ نمی زنه.
هفتهای چند بار از مسیر خونه تا محل کارم تعقیبم می کنه، من توی محل کارم آبرو دارم و همیشه میترسم کسی از همکارها بفهمه.
اجازه ندارم برم خونه پدرم، می گه همون چند ساعتی که برای کار خارج از خانه هستی کافیه.
خشونتخانگی روانی بیشتر در بین زنان شاغل رایج است. شک و بدگمانی از موارد مهم او بود و حتی در مواردی هم شوهر اقدام به حبس همسرش در خانه می کند. اما میزان این نوع خشونت در جامعه آماری مورد نظر تا حدی پایین بود.
زن،۷۰ ساله، خانهدار
با این سن و سال هنوز از شوهرم کتک میخورم، به من خرجی نمیده و هر وقت بخواد من رو از خونه می ندازه بیرون و می گه برو پیش بچههات و با خودش فکر نمی کنه جلوی عروس و دومادها آبرومون می ره.
سن تنها در ۲۰ درصد موارد باعث کم شدن خشونتهای مرد علیه همسرش شده ولی در بقیه موارد که مرد نسبت به همسرش خشونت فیزیکی یا روانی را داشته این روند تا پایان عمر ادامه داشته. تحقیر زن از موارد بسیار مهمی بود که بسیاری از زنان گروه سنی ۶۰ تا ۷۰ سال بارها به آن اشاره کرده بودند.
مرد، ۶۵ ساله، سیکل، آزاد
خیلی ولخرجه، قدر پول رو نمی دونه من هم برای اینکه بفهمه هر چند وقت یک بار بهش خرجی نمیدم باید بهم بگه در طول هفته چقدر خرید می کنه.
هر نوع رفتار خشنی که از روی قصد و نیت، زن را در امور مربوط به اشتغال، اقتصاد و دارایی تحت فشار و آزار و تبعیض قرار دهد در زمره خشونت های اقتصادی قرار میگیرد. خشونت اقتصادی بعد از خشونت فیزیکی از خشونتهای مهم این تحقیق بود .در حدود ۳۰ درصد زنان عامل خشونت فیزیکیهای خود را پول میدانستند یا اگر شاغل بودند باید حقوق را در اختیار شوهرشان قرار میدادند.
مرد، ۵۰ ساله، دیپلم، راننده
همسرم اصلاً به حرفم گوش نمیده مثلاً من مرد خونهام. برای یک لیوان آب بارها باید صداش کنم برای همین گاهی عصبانی می شم و کتکش میزنم تا آدم بشه ولی توی این سالها هیچ تاثیری نداشته. مادرم اونقدر از پدرم حساب میبرد که بی اجازه او آب هم نمیخورد.
جامعه مردسالار این موضوع را در وجود مردان نهادینه کرده که مرد حاکم و سرپرست و ولی نعمت خانواده است و همه افراد خانواده باید فرمانبردار او باشند و هرگاه عملی را برخلاف میل خود میبیند تلاش میکند با عکسالعملی که از پدرانشان یاد گرفتهاند قدرت خود را نشان دهند و به زعم خویش در بین دیگران دارای اعتبار گردند.
مطابق نظریه یادگیری اجتماعی، افراد رفتارهای خشن را از دیگران یاد میگیرند. پسری که میبیند پدرش مادرش را کتک می زند، احتمال اینکه در آینده همسرش را کتک بزند زیاد است. رفتار خشونتآمیز اکتسابی است و فرد آن را طی فرآیند اجتماعی شدن میآموزد.
مردی که توسط یک پدر زنستیز پرورش یافته است خیلی زود خوار شمردن زنان را فرا میگیرد. پس یاد میگیرد که مرد همیشه بر زن کنترل داشته باشد و راه تسلط بر آنان، ترساندن، آزار رساندن و تحقیر آنان است. در همان حال میآموزد که یک راه به دست آوردن تأیید پدرش این است که مانند او رفتار کند.
مرد،۴۰ ساله، فوقلیسانس، کارمند
جوان بودیم که ازدواج کردیم یکی دو سال از ازدواجمان گذشت خواست بره سرکار من نذاشتم و ناسازگاریها شروع شد نمیذاشتمش بره خونه پدرش اونها پُرش میکردن، قهر کرد به خانه پدرش رفت، الان ۵ سالی هست از هم جدا زندگی میکنیم ولی من طلاقش نمیدم. دادگاه به من اجازه ازدواج مجدد رو داده.
معمولاً چون زنان کتک خورده از محدودیتها یا درخواستهای شوهران خود اطاعت نمیکنند، تحت خشونت و بدرفتاری قرار میگیرند، با نگاهی دقیقتر، متوجه میشویم که اعمال محدودیت از جانب شوهر به صورت غیر منطقی و به عنوان محدودیت آزادی های فردی صورت میگیرد. یکی از رایجترین محدودیتها ممنوعیت ملاقات زن با افراد خانواده خود است.
نبود حمایت قانونی از زنان در برای خشونتخانگی یکی مسائل مورد توجه زنان آسیب دیده بود. وقتی قانون حق طلاق را به مرد میدهد و زن تنها با شرایطی میتواند درخواست طلاق کند همین امر ابزاری میشود در دست مرد تا زن را مورد خشونت روانی قرار دهد. و در مواردی که زن تحت فشار خشونتهای غیر از فیزیکی است و اقدام به شکایت کند باز هم مرد میتواند حقوق بیشتری نسبت به زن خشونت دیده کسب کند.
وقتی خشونت، کشمکش و مشکل ارتباطی مهمی در خانه ایجاد شود احساسات منفی و دردناک تنهایی، خشم و نفرت بین زوجین دست میدهد که این میتواند خطری جدی برای بقای شخصیت، حرمت و بنیان خانواده به وجود آورد.
با بررسی علتهای مهم خشونتخانگی در اهواز و پرسشگری از ۱۰۰ زن و ۱۰۰ مرد چند عامل مهم بیش از همه مطرح میشوند:
عرف و جامعه قومی قبیلهای و مردسالار این شهردر رواج این خشونت بیتأثیر نبوده و بیش از ۵۰ درصد زنان اعلام داشتند که با همسرشان نسبت خویشاوندی دارند و این امر در کاهش خشونت هیچ تاثیری نداشته بلکه باعث شده خانواده زن از حمایت او دست بکشند و او را وادار به ادامه زندگی بکنند.
حاشیه نشینی یکی از عوامل مهم آسیبهای اجتماعی در هر منطقه است و اهواز بالاترین تعداد حاشیه نشین را در سطح کشور دارد و بیش از ۳۰ درصد زنان خشونتدیده ساکنین این حاشیهها بودند.
مردان عدم تمکین زنان را عامل مهم خشونت خود میدانستند و با اینکه قبول داشتند خشونت عمل ناپسندی است اما فشارهای زندگی و کار و عدم درک توسط همسرشان آنها را وادار میکند برای ادب! کردن او دست به خشونت بزنند.
خشونت در خانواده رابطه معکوس با رشد فرهنگی، بالا بودن سطح وضیعت اقتصادی دارد و هر چه مردم از جنبههای اجتماعی و فرهنگی سطح پایین تری داشته باشند از جهت خشونتهای خانگی منجر به آسیب، در سطح بالاتری قرار دارند. ازدواجهای فامیلی، احساس مالکیت مرد نسبت به زنان، ناپسند بودن طلاق، عدم حمایت خانواده زن از وی و … از عوامل بارز و مشخص خشونت علیه زنان است. سخت بودن مسیر طلاق یا عدم اطلاع زنان از روند دادرسی و نبود یک نیروی حمایتی مثل خانواده و حضانت فرزندان، از عوامل مهم مطرح شده توسط زنان بود که آنها را وادار کرده که تا پایان عمر خود یا شوهرشان این زندگی جانفرسا را تحمل کنند.
آسیبهای اجتماعی با وجود تنوع و نسبیت، پدبدههایی واقعی و قانونمند هستند. جهل نسبت به آنها نافی آنها نیست. قانونمند بودن آسیبها، کنترلپذیری آنها را ممکن میسازد. بنابراین آسیبهای اجتماعی قابل درمان و پیشگیری هستند. پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در هر جامعهای موکول به شناخت علمی ویژگیها و قانونمندیهای حاکم بر تحول آسیبها در آن جامعه و بکارگیری یافتههای علمی در فرایند برنامهریزیهای اجتماعی است. این امر یکی از چالشهای اساسی است که اغلب دولتها به ویژه در جوامع در حال گذار چون ایران، با آن روبرو هستند. میزان موفقیت هر کشور در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی معرف کارایی نظام اجتماعی غالب در آن جامعه است.
متاسفانه در قانون مجازات اسلامی تنها خشونت فیزیکی مطرح شده که آن هم در ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی آن هم تحت عنوان “ضرب و جرح” مطرح شده است. غیر از خشونت فیزیکی، سختترین کار اثبات خشونتهای غیر فیزیکی است. از آنجایی که مطابق قانون زن ملزم به تمکین از همسر خود است پس پذیرفتن بعضی از خشونتهای غیرفیزیکی از سوی دادگاه امری سخت خواهد بود و قانونگذار میتواند با توجه خاص به موضوع خشونتخانگی در قوانین رایج و برگزاری کلاسهای کنترل خشم و آموزشهای خانواده از شدت این آسیباجتماعی بکاهد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.