سران حکومت جمهوری اسلامی در سال های آغازین حکومت (۱۳۵۷ – ۱۳۶۸) از سویی با یکه تازی و خودکامگی، همۀ گروه ها را از چرخۀ سیاسی و اداری کشور بیرون راندند و از سوی دیگر به جنگ با یک کشور همسایه دامن زدند.
پس از آنکه کارشناسان، احزاب و گروه های گوناگون در صدد مطالبات حقوقی، اجتماعی و سیاسی خود و جامعه و انقلاب برآمدند و نیز پس از آنکه مخالفت خود را از ادامۀ جنگ بازگفتند، رهبران و سران روحانی حکومت و نیز نیروهای نظامی و شبه نظامی حکومتی که پاسخ درستی برای کارشناسان و گروههای منتقد نداشتند، به بهانۀ اولویت جنگ و امنیت ملی، به سرکوب منتقدان و مخالفان برخاستند و هر صدا و انتقادی را به تضعیف نظام و همراهی با دشمن تعبیر کردند و در همین راستا به خشونتهای خونین بسیاری دست یازیدند که تاریخ دهۀ ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ ایران گواه روشن آن است.
در حالی که جنگ هشت ساله با عراق، همانند دشمنی با آمریکا و اسرائیل هیچ دستاوردی برای ملت ایران نداشت، آنان حاضر شدند برای بقای حکومت خود، هشت سال یکسره منتقدان و مخالفان را سرکوب، زندان و اعدام کنند؛ میلیونها شهروند مناطق جنگی را آواره کنند؛ طی هشت سال بیش از یک میلیون تن از وفادارترین و میهن پرست ترین شهروندان و نیروی انسانی کارآمد کشور را به اسارت، جراحت و کشتن دهند؛ زیرساختهای اقتصادی کشور را ویران کنند؛ عوارض جنگ را بر دو ملت ایران و عراق و پارهای از ملتهای منطقه تحمیل کنند!
جنگ اما برای رهبران و سران و کارگزاران نظام، نعمت و بهانۀ ارزندهای بود که در سایۀ آن حکومت خود را تثبیت کردند و بیشتر محالفان و منتقدان را یا کشتند، و یا با زندان و خفقان، سرکوب کردند.
ارزیابی وضعیت سیاسی کشور و موقعیت حکومت در حال حاضر نشان میدهد دست کم پس از سرکوب تظاهرات مسالمت جویانۀ مردم در سال ۱۳۸۸ بیشتر مردم بر اثر دستیابی به رسانهها و ابزارهای اطلاع رسانی، بر حقوق خود آگاه شدهاند، حقوق خود را مطالبه میکنند و برای آن وارد میدان شدهاند و هزینه میدهند. حکومت اکنون هیچ راهی برای اصلاح خود باقی نگذاشته است. مردم، کارشناسان و گروههای سیاسی – اجتماعی نیز هیچ امیدی به اصلاح این حکومت ندارند؛ از این رو، همگان خود را برای تغییر حکومت آماده کردهاند. نشانههای آن هم گسترش تظاهرات سیاسی و صنفی طی دو سال گذشته است.
پس از تصویب توافق هستهای (برجام) با شش قدرت بزرگ جهان در ۱۳۹۴ / ۲۰۱۶ از بهانههای خشونت و سرکوب داخلی کاسته شد و در این فرصت، جامعه به طرح جدی مطالبات خود پرداخت. در این وضعیت که حکومت، دیگر بهانهای برای ایجاد تنش تازه میان خود و مردم نداشت، همانند دهۀ اول انقلاب به فکر فعال سازی دشمن خارجی افتاد تا افکار عمومی را به آن سرگرم کند و بفریبد؛ نیز از آنجا که حیات این حکومت به تنش و چالش داخلی و جهانی و جنگ افروزی بسته است، با آشکار کردن آزمایشهای موشکی و نوشتن شعار نابودی اسرائیل به زبان عبری بر بدنۀ موشکها، حلقۀ مخالفان توافق هستهای را به هم نزدیک و زمینۀ خروج آمریکا از برجام را فراهم کردند. از سوی دیگر شکستهای پیاپی در عراق و سوریه و یمن و نیز بدعهدیهای روسیه و چین با جمهوری اسلامی در مناسبات جهانی، زمینۀ تضعیف بیش از پیش آن را رقم زده است. اکنون این حکومت هیچ راهی و هیچ توانی برای مقابله با جامعه ندارد، اما از آنجا که به هر بهایی به حفظ قدرت خویش میاندیشد، به دنبال دستاویزی برای سرکوب مردم میگردد. در این وضعیت فقط یک بحران مانند جنگ و دشمن خارجی میتواند حکومت را از سقوط برهاند.
سران جمهوری اسلامی که خود را در سراشیبی سقوط میبینند، وضعیت را اینچنین صورتبندی کردهاند که اگر وارد مناقشات هستهای با کشورهای بزرگ جهان شوند، خواهند توانست به بهانۀ درگیری با دشمنان بیرونی، خیزش اجتماعی مردم ایران را در این مقطع به شدیدترین وجه سرکوب کنند.
اکنون سران روحانی و نظامی حکومت، همۀ نیروهای خود را برای سرکوبهای خشونتبار و خونین آماده کردهاند. اتفاقاً باید توجه داشت اگر رهبران، فرماندهان، مجریان و فرمانبران سرکوبهای دهۀ شصت، از مدرسهها، دانشکدهها، دانشگاهها، حوزههای علمیه، حسینیهها، مساجد، کلاسهای تفسیر و اخلاق و مجالس روضه برآمده بودند و نیز با تربیت در فرهنگ سنتی خانوادگی ایرانی، در وجودشان اندکی مرام و منش انسانی نهفته بود، و دست کم دسته هایی از آنان نه با انگیزههای شخصی و منفعت طلبی، که با انگیزههای مرامی (ایدئولوژیک) به چنان فجایعی دامن میزدند، ولی رهبران و فرماندهان و مجریان و فرمانبران کنونی، یا از سر سفرههای قدرت و منفعت و رانت خواری و دزدی و غارت و خشونت و کشتار و جنگ برخاستهاند و یا توسط نظامیان از لاتخانههای حاشیۀ شهرها گردآوری و سازماندهی شده اند؛ از این رو، قطعاً خشونتبارتر و خونخوارتر از دهۀ شصت بیرون خواهند آمد. اگر این بار نیز حکومت موفق به سرکوب جنبش مدنی جامعۀ ایران شود، همچنان که پایداری خود را تضمین میکند، در سرکوبی گسترده، همۀ گروهها، کارشناسان، نظریه پردازان و کنشگران منتقد و مخالف و تشکلهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را نیست و نابود خواهد کرد که در پی آن جنبش مدنی سیاسی ایران چندین دهۀ دیگر نتواند سر برآورد.
کنشگران و احزاب و گروه های سیاسی باید هوشیار باشند که در چنین دامی گرفتار نشوند. اکنون باید همچنان به روشهای علمی و مدنی به مبارزه ادامه داد و از یک سو، درگیری حکومت با قدرتهای جهانی را به فرصتی برای تغییر نظام تبدیل کرد و از سوی دیگر مطالبات ملی و صنفی و حقوقی خود را یکسره و یکپارچه و به شکلهای گوناگون دنبال کرد تا فرصت سرکوب بیشتر از حکومت گرفته شود.
محمد حسین شمسایی
۱۷ خرداد ۱۳۹۷
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.