آی آزادی فقط یک پیچ مانده

تا دست هایمان‌به هم برسد

اینجا دیگر شاعران‌ شعری از پاییز نمی‌خوانند

اینجا پاییزش رنگ خون است، نه زرد و نارنجی

اینجا جشن شال سوزان است،

قصه اسارت

اینجا دخترانم‌ با صدای گلوله می‌رقصند

پسرانم در خیابان‌ آتش می‌افروزند

و مادران عزا

شال‌ها را به دست باد می‌سپارند.

 

ای آزادی

در سرزمینم آفتاب سرد است

اگر سنبل و یاسمن‌ نیست

اگر شقایق پرپر شده

لاله واژگون‌شده،

ولی هنوز در قاب پنجره‌ها شمعدانی هست

تا‌ فرش زیر پایت شود.

 

ای آزادی

فقط یک‌ پیچ مانده

اگر بیایی

طبل شادی خواهیم نواخت

ای آزادی، فقط یک پیچ مانده است تاآزادی.

 

شفق از مادران پارک لاله ایران

۱۹ مهر ۱۴۰۱

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)