آیندگان روزنامهى بامدادى تهران، در سمتِ راستِ بالاى صفحهى نخست؛ «نظر دولت دربارهى حجاب» را چاپ زده است: «حجاب خانمها الزامى نیست». زیر این سرنوشته با حروف ریز آمده است: «البته نمایشگرى، عریانى و جلفى چیز دیگرىست»![۱] در میانهى همان صفحهى نخست، این عنوان درشت به چشم مىخورد: «از طرف زنان حقوقدان: تحمیل حجاب پایان یافته تلقى مىشود».[۲]
به رغم خبرهاى امروز و دیشب، از هشت بامداد، زنان گروه گروه به دانشگاه تهران مىآیند. تا پیش از ده صبح، هزارها نفر در زمین چمن دانشگاه و پیرامون آن اجتماع کردهاند. بیشتر کارمند دولتند. باندرولها و پلاکاردهایى در دست دارند که وابستگى ادارىشان را برمىنماید: صنعت نفت، شرکت هواپیمایى ملى ایران (هما)، وزارت امورخارجه، سازمان برنامه و بودجه و…[۳] باندرول کارمندان رادیو و تلویزیون از دیگر باندرولها بزرگتر است.[۴] جز کارمندان، حضور آموزگاران و دانشآموزان نیز چشمگیر است؛ همچنین دانشجویان و جمعى از زنان حقوقدادن.[۵] حضور این گروه آخر از دو دستگى میان زنان حقوقدان حکایت مىکند. تشکلهاى زنان هم حضورى چشمگیر دارند؛ به ویژه کمیتهى دفاع از حقوق زنان، همانها که تا چند روز پیش کمیتهى موقت تدارکات روز جهانى زن در ایران خوانده مىشدند. اما نه از جمعیت زنان ایران در اینجا نشانى است و نه از اتحادیهى انقلابى زنان مبارز. اتحادیه براین گمان است که «بازرگان و خمینى بر سر موضوع چادر عقبنشینى کردهاند» و ضد انقلاب مىخواهد از این وضعیت سود جسته و یک اپوزیسیون به راه بیندازد».[۶] به همین خاطر هم به دانشگاه صنعتى رفتهاند و همراه با جمعیت زنان ایران از دانشجویان آنجا مىخواهند به آنها بپیوندند.[۷] هواداران سازمان چریکهاى فدایى خلق و شمارى دیگر از چپهاى انقلابى اما در دانشگاه تهران هستند؛ نه متشکل که منفرد؛ هم زن و هم مرد. حزبالله هم هست. پانصد نفرى مىشوند. شعار مىدهند؛ شعارهاى تازه، از جمله: مسئلهی حجاب نیست، توطئهی آمریکاست!
بحث آغاز مىشود. زنان یک یک به جایگاه سخنرانان مىروند، بلندگوهایى را که با باطرى کار مىکند به دست مىگیرند و دیدگاههاشان را باز مىگویند. هم زنان عادى و هم نمایندگان گروهها.[۸] در آغاز بحثها کلى است. «دربارهى نقش اجتماعى زنان، مسائل و مشکلاتى که در حال حاضر با آن درگیرند و نیز دربارهى مسئلهى حجاب» است.[۹] نمایندهى جمعیت زنان مبارز پس از تشریح هدفهای جمعیت مىگوید: «در رابطه با حجاب، ما مسئله نداریم. آنچه که مطرح است این است که زنها در انقلاب شرکت کردهاند و باید نقش واقعی آنها در به ثمر رسیدن این انقلاب نیز تا پایان ایفا شود… »[۱۰]
شیریندخت زیارتی از طرف جمعى از دانشجویان زن ایرانی خارج کشور، اظهار مىدارد: «این رژیم صد در صد مردانه است؛ یعنی اینکه در دولت بازرگان یک زن شرکت ندارد. در کمیتهها یک زن نیست و تصور هم نمیشود که در شورای انقلاب هم زنی عضو باشد…. باید اطمینان داشته باشیم که در دولت آینده و کمیتههای بعدی زنان حتماً به حساب میآیند. به نظر ما اسلام را در طول قرون تغییر داده و مردانه کردهاند. چرا زنها نباید مجتهد داشته باشند. چرا مانند مردان در زمینههای مذهبی و سیاسی و اجتماعی شرکت مساوی ندارند. میگوییم اگر موی زن تحریک کننده است و باید پوشیده شود، موی مرد هم میتواند همین اثر را داشته باشد. ولی ما به هر دو مورد اعتقاد نداریم، بلکه تزکیه نفس بایستی که وجود داشته باشد…»[۱۱]
نوبت که به مهتاب اقدام عضو جمعیت حقوقدانان مىرسد، مىشنویم: «ما مخالف تظاهرات نیستیم، ولی تظاهرات به خاطر حجاب نباید برگذار شود… مسئلهی مهمی که باید به آن توجه شود این است که اگر قانون اساسی جدید و حکومت آینده درست تشریح نشود، در رأیگیری شرکت نمیکنیم و احتمال تحریم آن را هم بررسی خواهیم کرد.»[۱۲]
زنى که پس از مهتاب اقدام، بلندگو به دست مىگیرد، از بیمها و نگرانىهایش مىگوید و اینکه اگر جمهورى اسلامى در رفراندام راى آورد، چه بسا ساعت تاریخ چند قرن به عقب بازگردد، قانون حمایت خانواده یک سره کنار گذاشته شود و مردان رسماً بتوانند زنانشان را وانهند.[۱۳]
زن دیگرى که نقشى فعال در سازماندهى گردهمآیى دارد اعلام مىکند: «از پیش مىخواهیم بدانیم قانون اساسى اسلامى با زن چگونه رفتارى خواهد داشت. آیا اجازه خواهیم داشت خودمان باشیم؟ و اصولا در یک جامعهى چند همسرى، از چه تامینى برخورداریم»[۱۴]
سرانجام بحث از کلیات خارج مىشود و بر محور راهپیمایى تمرکز مىیابد. شمارى بر این باورند که هرچه زودتر باید راهپیمایى را آغاز کرد. شمارى دیگر، زنان را از راهپیمایى برحذر مىدارند و نسبت به خطر حملهى حزبالله هشدار مىدهند. در میان جمعیت نیز این فکر را مىپراکنند که باید نسبت به توطئههاى امپریالیسم و سلطنتطلبان هشیار بود که مباد سناریوى شیلى تکرار شود.[۱۵] گوش جمعیت به این حرفها بدهکار نیست؛ خواستار راهپیمایىست.[۱۶] «براى هر کس که در موافقت با تظاهرات سخن مىگوید، کف مىزنند و درود مىفرستند. همه کسانی را که از بسیج زنان پیشگیرى مىکنند – به بهانهى اینکه تعدادمان کم است و خطر تهاجم زیاد – هو میکنند».[۱۷] جمعیت که آن به آن زیادتر مىشود، استدلال”تعداد کم” رنگ مىبازد.[۱۸] کمیته دفاع از حقوق زن، جمعیت بیدارى زنان و جمعیت زنان مبارز نیز به پشتیبانى از راهپیمایى مىپردازند. اصل راهپیمایى تصویب مىشود. جمعیت هورا مىکشد. حزبالله واکنش نشان مىدهد: مسئلهی حجاب نیست، توطئهی آمریکاست! حدود سیصد دختر دانشآموزى که مسئله اعدام خودکامانه انقلابى کمونیست، محمود رئیسى را به گردهمآیى زنان آوردهاند و رو در روى حزبالله صف آراستهاند، بانک برمىدارند: مسئلهی حجاب نیست، مسئلهی اعدام است؛ چریک مبارز آزاد باید گردد؛ اعدام محمود رئیسی محکوم است.[۱۹] بانک دختران که فرو مىنشیند، بحث ادامه مىیابد. شمارى مىکوشند که راهپیمایى در محوطهى دانشگاه انجام گیرد و به خیابان کشیده نشود.[۲۰] مىگویند حکومت مسئله حجاب اجبارى را پس گرفته و حزبالله در کمین نشسته که راهپیمایان را لت و پار کند.[۲۱] جمعیتى که در زمین چمن دانشگاه و پیرامون آن اجتماع کرده است، فریاد برمىدارد: راهپیمایى، راهپیمایى، راهپیمایى.[۲۲] راهپیمایى به تصویب مىرسد.
زنان در ردیفهاى ده تا دوازده نفره کنار هم قرار مىگیرند. بین ۵ هزار تا ١٠هزار نفرند.[۲۳] مردان چپگرا که بسیارانشان هواداران سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران هستند، دست به دست هم مىدهند، دستها حلقه مىکنند و زنجیر حفاظتى گرداگرد صفوف زنان برمىسازند.[۲۴] حدود ٨٠٠ تناند.[۲۵] «بیشترشان جوانند، دانشجو، روشنفکر، نیز دوست، همسر، دلداده، پسرخاله، برادر » زنانى که آمادهاند به سوى آزادى راه پیمایند. «سبیلهاى دوست داشتنى، یکى از پس دیگرى خود مىنماید … به در آهنى دانشگاه که مىرسند، به خوبى سازمان یافتهاند.»[۲۶]
زنان به خیابان پاى مىنهند، نوجوان، جوان، میان سال. گروههای دانشآموزان دوازده سیزده ساله، توجه جلب مىکنند. لبخند به لب دارند.[۲۷] با چه شورى شعار مىدهند: آزادى، آزادى، آزادى، در بهار آزادى/ جاى حق زن خالى. آزادى، آزادى، نه شرقىست/ نه غربىست/ جهانىست، استبداد در هر شکلش محکوم است.حزبالله در چشم بههم زدنى در برابر راهپیمایان پدیدار مىشود؛ شعار گویان: استقلال/ آزادى/جمهورى اسلامى، اسلام در جهان پیروز است.[۲۸] برخلاف روزهاى پیش به زنان یورش نمىبرد، «بلکه مىکوشد از حرکتِ آنها پیشگیرى کند.»[۲۹] زنجیر حفاظتى زنان در برابر حزبالله قد برافراشته است. زنان شعار مىدهند: استبداد به هر شکل محکوم است/ آزادى باید نباید نداره/ ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم، تهاجم به زنان/ تهاجم به انقلاب است.[۳۰] حزبالله جرى مىشود. با مشت و لگد به جان مردانى مىافتد که حفاظت از زنان را برعهده گرفتهاند. دشنام میدهد: بچه کونىها، ساواکىها، نوکرهاى امپریالیستها، عامل سیا و…[۳۱]. مردان خم به ابرو نمىآورند. صف زنان به پیش مىرود. هفت کیلومتر درازا دارد. در برابر بیمارستانهاى در راه مىایستد و در همبستگى با زنان پرستارى که براى راهپیمایان دست تکان مىدهند، شعار مىدهد: درود بر پرستار/ درود بر پرستار.[۳۲] از پیش مدارس که مىگذرند فریادها و دستافشاندنهاى تشویقآمیز نونهالان را از پشت پنجرهها مىشنوند و مىبینند.[۳۳] پُرشمار و پُرشمارتر شدهاند. مردان زیادى نیز به آنها پیوستهاند[۳۴]: ١۵هزار، ٢٠ هزار، ۵٠ هزار؟[۳۵] در پشت سر راهپیمایان حدود ۶٠٠ حزباللهى روان است، پیشاپیششان ۵٠ زن چادرى. شعار مىدهند: ساواکی/ منافق/ پیوندتان ننگین باد؛ بیحجاب/ کمونیست/ طرفدار کارگر نمیشه. زنان پاسخ میدادند: آزادی فرهنگ ما/ خاموش بودن ننگ ما[۳۶]
هوا گرم است. دانههاى عرق بر سر و سیماى راهپیمایان نشسته است. چه اهمیتى دارد. گرماى راهپیمایى زنانه، شیرین است؛ دست در دست هم گام زدن، شعار دادن، شعرخواندن، امنیت داشتن. امنیتى که زنان و مردان هواخواه حقوق و آزادى زن، فراراهشان گستراندهاند. تا دانشگاه صنعتى شریف همه چیز بر وفق مراد است. حالا میدان آزادى در دیدرس است. چند صد مترى بیشتر به آن نمانده است. یکباره اما خبر پخش مىشود که: «دارند مىآیند. در اتوبوسهاى سبز. مسلح.»[۳۷] و آمدند. هم با اتوبوس و هم با کامیون.[۳۸] صدها. لحظه به لحظه هم بر شمارشان افزوده مىشود.[۳۹] هزار نفرند.[۴۰] با دشنام و مشت و لگد آغاز کردند و سپس تهدید. تهدید با اسلحه.[۴۱] و از هر سو. راهپیمایان از حرکت باز مىمانند. پیشاپیش صف، حزبالله به زمین نشسته است. ردیف به ردیف.[۴۲] نمىخواهند زنان به آزادى برسند. میدان آزادى را محاصره کردهاند. زنان را محاصره کردهاند؛ حزبالله و ماموران ژ- ث به دست کمیتهها. حزبالله دست به حمله مىزند. زنجیر حفاظتى زنان درهم مىشکند. تظاهرکنندگان و ضد تظاهرکنندگان در هم مىآمیزند، شعارهاى ضد و نقیض سرداده مىشود.[۴۳] شلیک تیر هوایى.[۴۴] گاز اشکآور.[۴۵] آتش. دود. هر کس به گوشهاى پناه مىبرد. جمعیت پراکنده مىشود. با این همه، در آن هنگامه ٢٠٠٠ زن خود را به میدان آزادى مىرساندند. در ضلع شرقى میدان گرد مىآیند تا بگویند: ما زنان ایرانیم در بند نمىمانیم/ آزادى آزادى، در بهار آزادى/ جاى حق زن خالىست.[۴۶] بنا دارند که قطعنامهشان را بخوانند. حزباللهىهاى خشمگین نمىگذارند. «نتوانستند سخنرانى کنند و از این رو به سوى میدان ٢۴ اسفند راه افتادند.»[۴۷]
راهبندانى که در نتیجهى این راهپیمایى به وجود آمد، در صفوف زنان شکاف به وجود آورد. «زیرا اتومبیلهای زیادی در مسیر متوقف بود و صفوف زنان نمیتوانست با حمایت مردانى که دست در دست هم داشتند، متشکل بماند. این پراکندگی باعث شد که زنان به گروههای کوچک تقسیم شوند و میان تظاهرکنندگان مخالف خود قرار بگیرند و مردان نیز که بر عدهیشان بسیار افزوده شده بود، تظاهرات زنان را در خود حل کردند. در چند مورد مردان به زنان پراکنده حمله کردند. ولی با دخالت دیگران از برخورد جلوگیری شد. و فقط یک مورد زنان که به یک مغازه نزدیک میدان ۲۴ اسفند پناه برده بودند، مورد حمله قرار گرفتند».[۴۸]
با اینکه چهار ساعت از ظهر گذشته و خستگى بر تنها چیره گشته ، شمارى از زنان به سوى ادارهى تلویزیون راه مىافتند؛ براى پیوستن به یاران و واگفتن رویدادهاى راهپیمایى میدان آزادى. در راه مىشنوند: از هزار زنى که صبح از دانشگاه تهران به تلویزیون ره سپردند، تنها پنجاه تن توانستند خود را به مقصد رسانند. این زنان که خانهدار، کارمند، دانشجو و دانشآموز بودند «به هنگام عبور از خبرگزارى پارس، لحظاتى توقف کردند و… شعار مرگ بر سانسورچى» سردادند. در ادامه راه و در حالى که شعار مىدادند آزادى زنانه حق مسلم ماست، در برابر مرکز آمار نیز دمى ایستادند. وقتى شمارى از کارمندان زن آن مرکز همراهشان شدند، تا بیمارستان مهر نه از حرکت باز ایستادند و نه از شعار دادن: اى زن آزاده از حقت دفاع کن، اتحاد برابرى پیروزى، مسئله حجاب نیست/ حقوق مساوىست، آزادى باید نباید نداره. زنان پلاکاردهایى نیز به دست داشتند که بر روى یکى از آنها نوشته شده بود: ما رزمندگان انقلاب خونین خلقهاى ایران، رفتار و حملات وحشیانهى مرتجعین در روزهاى ١٧، ١٨ و ١٩ اسفند ماه به زنان را محکوم مىکنیم.[۴۹] این زنان بارها و بارها مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. مورد توهین و تحقیر، مورد ضرب و شتم.[۵۰] به جام جم که رسیدند بیش از پنجاه نفر نبودند. «این عده پنجاه نفرى در حالی که کفشهاىشان را به عنوان اعتراض از پاى درآورده بودند، در مقابل ساختمان تلویزیون با افراد همافر و محافظین تلویزیون روبهرو شدند و به زمین نشستند؛ در حالى که شعار مىدادند: آزادى/ استقلال/ جمهورى مردمى، مرگ بر سانسورچى، اتحاد/ برابرى/ پیروزى، مرگ بر سانسورچى.»[۵۱]
جمع راهپیمایان میدان آزادى در حدود ساعت پنج به ساختمان تلویزیون مىرسد. از راه نرسیده خود را در برابر زنان بىحجابى مىیابد که معترضین را ساواکى مىخوانند. وقتى یقین پیدا مىکنند که مسئولین تلویزیون حاضر به پذیرش نمایندگانشان نیستند و هر لحظه بیم درگیرى با زنان بىحجابى که مخالفشان هستند اوج مىگیرد، بر آن مىشوند که راه بازگشت پیش گیرند.[۵۲]
همزمان حزبالله در راه دفتر آیندگان ره مىسپارد. از صبح زود در برابر دفتر روزنامه تظاهرات برپا بوده است؛ با شعار آیندگان/ آیندگان/ روزنامهى بیگانگان. هفتِ شب، دو هزار نفر در برابر ساختمان آزادترین روزنامهى ایران صف آراستهاند. قطعنامهى هشت مادهاىشان را به مدیریت روزنامه مىدهند و سپس راه خانهى خود مىگیرند. ماده اول قطعنامه چنین است: «روزنامهى آیندگان موضع و خط مشى کلى سیاسى خود را تعیین کند.»[۵۳]
رویدادهاى این روز پُرحادثه اما در اخبار ساعت ٨ صداى انقلاب ایران بازتابى پیدا نمىکند. آنچه بازتاب دارد این خبر است:
«مقارن ساعت پنج بعد از ظهر عدهاى از خانمها که به وسیلهى گروهى از آقایان حمایت مىشدند در خیابان جام جم اجتماع و اقدام به دادن شعار و تظاهرات علیه دولت قانونى موقت و سرپرست صدا و سیماى انقلاب اسلامى ایران نمودند که پس از حدود ۴۵ دقیقه درگیرى و حتا مشاجرهى لفظى بین موافقین و مخالفین، ماموران حفاظتى دخالت نمودند… در این هنگام اتومبیل شورولت ایران متعلق به نخستوزیری حامل سرپرست صدا و سیماى ایران وارد خیابان جام جم شد که ناگهان تظاهرکنندگان به اتومبیل ایشان حمله کردند… تظاهرکنندگان به اینگونه توهینات اکتفا نکردند، بلکه یکى از بانوان از داخل کیف خود اقدام به شلیک یک تیر نمود که نوع اسلحه و محل اصابت مشخص نگردید. در همین زمان یکى دیگر از بانوان با چاقو به یکى از پرسنل نیروى هوایى ملى اسلامى ایران که عهدهدار نگهبانى شبانهروزى تلویزیون مىباشد، حمله کرد ولى خوشبختانه به وى آسیبى نرسید. لذا براى جلوگیرى از هرگونه حادثهى سوء بعدى اقدام به شلیک چهار تیر هوایى گردید که تظاهرکنندگان متفرق و با دو دستگاه اتوبوس آبى رنگ، محوطه را ترک نمودند.»[۵۴]
خبر حمله به قطب زاده دروغ بود و هفت تیر و چاقو در دست زنان نبود.[۵۵] آن را ساخته بودند. آن را پرداخته بودند. براى وحشت پراکنى. براى به وجود آوردن جو ترس و دهشت.
[۱] آیندگان، ٢١ اسفند ١٣۵٧
[۲] پیشین
[۳] کیهان، ٢١ و ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۴] کیت میلت، ص ٢٠٩
[۵] آیندگان،٢٣ اسفند١٣۵٧
[۶] گزارش سفر هیئت نمایندگى کمیتهى بینالمللى حق زنان به ایران، خیزش زنان ایران…، دفتر دوم، ص ٣٠
[۷] آیندگان، ٢٢ اسفند
[۸] نگاه کنید به گفتگوى ناصر مهاجر با گلنار بدخشان و مریم جزایرى، خیزش زنان ایران… ص ۴۲۰
[۹] اطلاعات، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۱۰] آیندگان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۱۱] پیشین
[۱۲] پیشین
[۱۳] دیلى تلگراف، ١٨ مارس ١٩٧٩
[۱۴] پیشین
[۱۵] نگاه کنید به گفتگوى ناصر مهاجر با گلنار بدخشان و مریم جزایرى، خیزش زنان ایران… ص ۴۲۰
[۱۶] پیشین
[۱۷] تلکس زنان در حرکت از تهران به پاریس، دوشنبه ۱۲ مارس ۱۹۷۹ (۲۱ اسفند ۱۳۵۷)
[۱۸] کیت میلت، پیشین، ص ١٩١
[۱۹] آیندگان،٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۲۰] کیت میلت، پیشین، ص١٩٠
[۲۱] پیشین تلکس زنان در حرکت از تهران به پاریس، دوشنبه ۱۲ مارس ۱۹۷۹ (۲۱ اسفند ۱۳۵۷)
[۲۲] کیت میلت، پیشین، ص ١٩٢
[۲۳] لوموند، ١۴ مارس ١٩٧٩ شمار زنان راهپیما را که از دانشگاه به خیابان آیزنهاور گام گذاشتند، ۵٠٠٠ نفر مىشمارد. دیلىتلگراف، ١٣مارس ١٩٧٩ شمار آنها را ۶٠٠٠ نفر مىداند. کیت میلت در کتاب به ایران رفتن شمار آنها را دههزار برآورد کرده است.
[۲۴] تلکس زنان در جنبش از تهران به پاریس، دوشنبه ۱۲ مارس ۱۹۷۹ (۲۱ اسفند ۱۳۵۷)، نیز مجلهى تایم، ١٩ مارس ١٩٧٩
[۲۵] دیلىتلگراف، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۲۶] کیت میلت، پیشین، صص ١٩۴ و١٩۵
[۲۷] تلکس زنان در حرکت از تهران به پاریس، دوشنبه ۱۲ مارس ۱۹۷۹ (۲۱ اسفند ۱۳۵۷)
[۲۸] لوموند، ١۴ مارس ١٩٧٩
[۲۹] لوموند،١۴مارس ١٩٧٩
[۳۰] پیشین
[۳۱] تلکس زنان در جنبش ١٢ مارس ١٩٧٩، لوموند ١۴ مارس١٩٧٩، واشنگتن پست ١٣ مارس ١٩٧٩
[۳۲] دیلىتلگراف، ١٣ مارس ١٩٧٩، واشنگتن پست، ١٣ مارس ١٩٧٩، نیز کیت میلت، پیشین، ص ١٩٩
[۳۳] لسآنجلس تایمز، ١٣مارس ١٩٧٩
[۳۴] کلودین مولار، تهران،مارس ١٩٧٩،با دوربین بى چادر، Les Temps Modernes، شمارهى ۶۶١، نوامبر-دسامبر ٢٠١٠، ص ١۶٨
[۳۵] آمار دقیق شرکتکنندگان در راهپیمایى دوشنبه ٢١ اسفند بر نگارنده دانسته نیست. واشنگتن پست و لسآنجلس تایمز ١٣ مارس ١٩٧٩ شمار راهپیمایان را ١۵٠٠٠ نفر تخمین زدهاند؛ زنان در جنبش در تلکس ١٢ مارس خود از بیش از ٢٠هزار زن راهپیما سخن گفتهاند؛ اومانیته (ارگان حزب کمونیست فرانسه) ١٣ مارس ١٩٧٩ شرکتکنندگان در راهپیمایى را ۵٠٠٠٠ دانسته است.
[۳۶] آیندگان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧، اطلاعات ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۳۷] کیت میلت، پیشین، ص ٢٠٢
[۳۸] لوموند، ١۴ مارس ١٩٧٩
[۳۹] پیشین
[۴۰] لسآنجلس تایمز، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۴۱] کیت میلت، پیش گفته ص ٢٠٣
[۴۲] پیشین، ص ٢٠٣
[۴۳] لوموند، پیشین، واشنگتن پست، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۴۴] لسآنجلس تایمز، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۴۵] کیت میلت، پیشین ص ٢٠٣
[۴۶] کیهان، ٢٣ اسفند ١٣۵٧، آیندگان، ٢٢ اسفند، لسآنجلس تایمز، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۴۷] اطلاعات، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۴۸] آیندگان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۴۹] کیهان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۵۰] آیندگان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۵۱] اطلاعات، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۵۲] آیندگان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۵۳] پیشین
[۵۴] کیهان، ٢٢ اسفند ١٣۵٧
[۵۵] چند هفته پس از فروکش خیزش زنان، صادق قطبزاده واقعیت ماجرا را باز گفت؛ به پولا ژاک خبرنگار فرانسوى.
س: گفته میشود که مورد حملهی زنان قرار گرفتهاید. راست است؟
صادق قطبزاده: نه. دختر جوانی شلیک کرد؛ هفتتیر را بازیچه گرفته بود.
س: میدانست شما کیستید؟
صادق قطبزاده: البته. یک دختربچه بود. ولش کردیم. طرفداران شاه، حدود پنجاه دختربچهی مدرسهای را آلت دست کردند. پدرانشان به دلیل فساد از تلویزیون اخراج شده بودند. آنها بچه مدرسهایهای خودشان را آلت دست قرار دادند. این دختران اینجا آمدند. در اولین روزی که من به تلویزیون آمدم، تظاهرات کردند. روز دوم هم بسیار خشمگینتر از روز اول به اینجا آمدند. اولاً، به شخص من حمله نکردند. پس از اینکه سوار ماشین از محوطهی تلویزیون دور شدم، تیر هوایی شلیک کردند. روزنامههای خارجی با عناوین درشت نوشتند: قطبزاده مورد حملهی یک دختر قرار گرفته است. این واقعاً مسخره است. دروغ است. وانگهی، وقتی این دختر کوچک شلیک کرد، تقریباً یک ربع ساعت میشد که من رفته بودم. اصلاً بر علیه من نبود. به همین دلیل هم آن دختر را دستگیر نکردیم.
س: بنابراین درست نیست که این دختر به سوی شما شلیک کرده؟
صادق قطبزاده: نه. درست نیست.
س: چرا تکذیب نکردید؟
صادق قطبزاده: اوه؛ اهمیتی نداشت.
نگاه کنید به خیزش زنان ایران…، دفتر دوم ص ۵٢
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.