جمعه ١٨ اسفند
امروز نیز زنان پیکارجو به دانشگاه تهران مىروند. بیشترشان جوانند؛ دانشجو و دانشآموز و آموزگار. در دانشکدهى فنى گردمىآیند.[۱] پیش از ظهر چند هزار نفر شدهاند.[۲] هر چند نفر با هم در گفتگویند. کسانى اجتماعکنندگان را به سکوت فرامىخوانند. سخنران در پى سخنران، به تحلیل وضعیت سیاسى و تأمل در سخنرانى ١۵ اسفند خمینى مىپردازد و تجلیل از راهپیمایى دیروز.[۳] حملهى دیروز به زنان بىحجاب را همه محکوم مىکنند.[۴] حزبالله «با گلولههاى برف که در آنها سنگ کار گذاشته شده» به این سخنان پاسخ مىگوید.[۵] یکى از سخنرانها که از اعضاى کمیتهى انقلابى زنان مبارز است، پیشنهاد مىدهد که همه در دانشگاه تحصن کنند تا «نمایندهاى از سوى دولت براى مذاکره بیاید».[۶] پیشنهاد پذیرفته نمىشود. پیشنهاد راهپیمایى داده مىشود.[۷] پذیرفته مىشود. زنان پیکارجو «چند دور در محوطهى دانشگاه راهپیمایى» مىکنند.[۸] شعار مىدهند: ما استبداد را در هر لباسى محکوم مىکنیم.[۹] نیز زن و مرد شهید شدند، هر دو باید آزاد باشند، مرگ بر ارتجاع.[۱۰]
نزدیک سه پس از ظهر، راهپیمایان در برابر در دانشگاه صف مىکشند. «در را بر روى خود بسته» مىبینند.[۱۱] «با زنجیر قفل شده است».[۱۲] حزباللهىها که «عکسهاى آیتالله العظمى خمینى و [صادق] قطبزاده را در دست دارند» در برابر زنان، دیوارى گوشتى مىسازند.[۱۳] کشمکش آغاز مىشود. حزبالله به زنان «برچسب طرفدارى از قانون اساسى زد… که با اعتراض زنها روبهرو» مىشود.[۱۴] حزبالله به زنان دشنام مىدهد و زخم زبان مىزند.[۱۵] برخى از زنان «براى دهنکژى به دستور خمینى در لزوم رعایتِ عفتِ اسلامى، سیگار پُشتِ سیگار دود مىکنند».[۱۶] حزباللهىها «با گلولههاى برفى، سنگ و چوب» به زنان حمله مىکنند و بر آنان آب دهان تف مىکنند تا «که مأموران مسئول دانشگاه زنجیر درهاى دانشگاه را شکستند».[۱۷] حزبالله واپس مىنشیند و زنان از دانشگاه بیرون مىزند.
زنان به خشم آمدهاند. مىخواهند به سوى روزنامهى آیندگان راه پیمایند. حزبالله دست بردار نیست. زنان شعار مىدهند: در طلوع آزادى، جاى حق خالىست.[۱۸] و به پیش مىروند. سرانجام و به رغم آزار و اذیت حزبالله به دفتر روزنامه مىرسند. مأموران کمیته رویاروى زنان پیکارجو نمىایستند. آنها «موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنین اعمالى را با نهایت شدت جلوگیرى کنند…» موظف نیستند عاملین چنین اعمالى را بازداشت کنند! تقسیم کار به گونهاى صورت گرفته است که هرکس بتواند وظیفهی خود را انجام دهد و نگران پیامدهاى آن نباشد. پس کمى پایینتر از مقر کمیته، حزبالله زنانى را که سوار اتوبوس مىشدند باز مورد حمله قرار مىدهد و «اتوبوس را از ضربات سنگ، گلوله برفى و مشت… در امان» نمىگذارد.[۱۹] در خیابان شاه هم یک اتومبیل پژو به «شمارهى ۴۶۵۶٨ تهران- ق، قصد داشت میان جمعیت براند، اما جلوى آن را گرفتند»؛ مردم و نه کمیته.
با این همه امشب نیز چون شب پیش صدا و سیما از راهپیمایى زنان و چوبها و چماقها و دستها و دهانهاى هرزه حزبالله هیچ نمىگوید.
شنبه ١٩ اسفند
امروز نیز، حزبالله نیروهاى خود را به نقاط مختلف تهران گسیل داشته است تا ترس وحشت پراکند و زنان را از رفتن به کاخ دادگسترى باز دارد.[۲۰]
صبح زود، «از چند نقطهى تهران زنها به حرکت درآمدند». پارهاى یک راست به سوى دادگسترى مىرفتند، و پارهاى دیگر به سوى دانشگاه که کانون گردهمآیىست و نقطه اصلى راهپیمایى به سوى میدان توپخانه.
دخترانى که راه دبیرستانهاشان را پیش گرفتهاند از دشنام و زشتگویى اوباش حزبالله بىتاب و ناراحتند. «جمع زیادى از دانشآموزان براى اعتراض به اعمال فشارهاى مشکوک در خیابانهاى شهر… در محوطهى مدارس خود اجتماع» مىکنند.[۲۱] اجتماع آنها در مرجان و هشترودى و بسیارى از مدارس شمال شهر به تظاهراتى گسترده فرامىروید. حضور آسیمهسر سلیمى جهرمى، مدیرکل آموزش پرورش تهران، در چند دبیرستان و کوشش وى براى فرونشاندن بیم و نگرانى دانشآموزان به جایى نمىرسد. دختران تظاهراتِ خود را به خیابان مىکشند و به سوى دانشگاه تهران راه مىپیمایند.[۲۲] راهپیمایى «در چند نقطه منجر به برخورد با کسانى شد که زیر نقاب اسلامى به آنها حمله کردند و حتا چند تیر هوایى نیز شلیک کردند.»[۲۳] دختران شعار دادند: ما را به گلوله بستند، مردم قضاوت کنید.[۲۴] جمعیتى از آنان در خیابان تختجمشید، روبهروى شرکت نفت مورد حملهى حزبالله قرار مىگیرند و به ناچار متفرق مىشوند.[۲۵]
حضور زنان کارمند نیز در خیابانها محسوس است. «در گروههاى کوچک حرکت مىکنند».[۲۶] مىدانند که در راه، زنان دیگرى به آنها مىپیوندند. «جمعى از کارمندان زن و کارکنان رادیو و تلویزیون ملى ایران… درخیابان جام جم گرد آمدند تا به سوى کاخ دادگسترى حرکت کنند و به سایر گروهها بپیوندند.»[۲۷]
آنها که وزارتخانه و محل کارشان در غرب تهران است، به سمت دانشگاه روانند. «زنان کارمند وزارت کار ساعت ٩ صبح از محل این وزارتخانه در خیابان آیزنهاور» بیرون مىآیند.[۲۸] هرچه پیشتر مىروند، بیشتر مىشوند. در تقاطع خیابان آیزنهاور و اسکندرى «افراد مسلح» جلوى آنها را مىگیرند و «شروع به تیراندازى هوایى مىکنند.»[۲۹] بیهوده است. زنان مصممتر از آنند که با چنین دسیسههایى میدان را خالى کنند.
در چهار راه اردیبهشت، یک ستون پانصد نفره زنان کارمند با حزبالله درگیر شده است.[۳۰] حزبالله شعار مرگ بر کمونیسم سر داده است و از پیشروى زنها به دانشگاه پیشگیرى مىکند.[۳۱] کشمکش، با دخالتِ مأموران کمیته پایان مىگیرد و زنان پیروزمند به دانشگاه تهران پا مىگذارند. «تعداد زیادى پرستار و زنان هواپیمایى ملى ایران در محوطه دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدهاند». شعار مىدهند: استبداد به هر شکل محکوم است، وقتى جنگ حجاب میان من و توست پیروزى نخواهد بود، برابرى/برادرى، نه چادر نه روسرى، ما را به گلوله بستند/ مردم قضاوت کنید.[۳۲]
دانشآموزانى که از گوشه و کنار شهر به سوى دانشگاه راه افتاده بودند نیز به تظاهرکنندگان مىپیوندند. پیش از اینکه وارد دانشگاه شوند، حزبالله آنها را هو مىکند.[۳۳] اما جرئت ندارد به دانشگاه پا بگذارد. بر در ورودى دانشگاه اعلامیهاى نصب شده است به امضاى گروهى از دانش آموزان مسلمان؛ حرفشان این که «این بار فرصتطلبان مىخواهند با استفاده از احساسات پاک مردم مسئلهى حجاب را دستآویز قرار دهند. ما با آزادى زنان مخالف نیستیم؛ ما با فساد مخالفیم. زن و مرد همه آزادند. ما مىخواهیم زن آزاد باشد… بر اساس شرع اسلام زنان باید لباسی بپوشند که در آن عفت رعایت شده باشد.»[۳۴]
بحثِ حجابِ اجبارى، بحثِ حاد پیرامون دانشگاهست. زنان و مردان در گروههاى چند ده نفره سرگرم گفتگو هستند.[۳۵] خیابانهاى دور و بر دانشگاه پر از آدم است. ناگاه همهمهاى به گوش مىرسد. «چند هزار نفر زن، به قصد رفتن به دادگسترى از دانشگاه تهران» رو به خیابان شاهرضا ره مىسپارند؛ در صفهاى منظم.[۳۶] «چند صد دانشجوى پسر به دور صف زنان زنجیر بستهاند تا آنها مورد تهاجم قرار نگیرند.[۳۷] «در تقاطع خیابان شاهرضا- وصال شیرازى، با ممانعت گروهى از جوانان روبهرو» مىشوند. «گروهى دیگر از مردان، قصد بر هم زدن تظاهرات آرام زنان را» دارند؛ با شعارهایى چون: یا روسرى یا تو سرى و ما پیرو قرآنیم/ بىحجاب نمىخواهیم.[۳۸] نه جوانان و نه مردان توان همآوردى با راهپیمایان را ندارند.
راهپیمایان در ساعت یازده صبح در چهار راه کالج مورد حملهى حزبالله مسلح به چوب دست و قمه قرار مىگیرند.[۳۹] «چند مرد که به کمک زنها رفته بودند، آسیب دیدند. چند دقیقه پس از درگیرى، این دستهى چند هزار نفرى که تعدادشان بیشتر شده با پشتیبانى گروهى از مردم، آرام و بدون دادن شعار به راهپیمایى ادامه دادند. اما در سه راهى خیابان چرچیل چند کامیون راه را بر آنها بستند. دستهى زنان و دختران که در بین آنها تعداد زیادى پرستار به چشم مىخورد، به ناگزیر وارد خیابان چرچیل شدند. در این خیابان راهپیمایان دوباره مورد هجوم واقع شدند… صداى زنان با این شعار اوج مىگیرد: شلیک گلوله، راه حل شاه بود/ توپ، تانک، استبداد دیگر اثر نداره. در اثر شلیک گلوله یکى از زنان بیهوش شد و زن دیگرى که حامله بود دچار تشنج گردید. همزمان با قطع تیراندازى دو روحانى که بربالاى اتومبیلها ایستاده بودند از زنانى که شمارشان به ده هزار نفر مىرسید درخواست کردند که به راهپیمایى ادامه نداده و پراکنده شوند. اما جمعیت فریاد مىزد: اى مردم بدانید این است معنى آزادى. براى چندمین بار تیراندازى شدت گرفت، اما راهپیمایان که بسیارى از آنان روسرى داشتند آرام به شعار دادن ادامه مىدادند. یکى از این گروه زنان گفت: «من به میل خودم از حجاب استفاده مىکنم؛ ولى اگر باید در کار باشد به منظور جوابِ توهینى که به زن مىشود، روسرى را برمىدارم.» یک دختر دیگر که به شدت مىگریست گفت: «گریهى من از ضعف نیست؛ بلکه براى هزاران شهید گریه مىکنم که براى استقلال ایران و آزادى ملت مبارزه کرده و شهید شدهاند». یکى دیگر گفت: «چرا در هر نوع رژیمى زنها را باید قربانى کرد؟”»[۴۰]
حدود ظهر، راهپیمایان در نزدیکى دادگسترىاند. «با وقار و در سکوت، اما با قاطعیت و شجاعت در برابر اعمال خشن مهاجمینى که پلاکاردهاىشان را پاره مىکنند، دشنام مىدهند، آنها را عروسکهاى پهلوى و جندههاى لگورى مىخوانند، ایستادگى مىنمایند و حرکتشان را ادامه مىدهند و به دادگسترى مىرسند.»
دادگسترى غلغله است. خیابانهاى پیرامون ساختمان را بستهاند.[۴۱] از صبح زود بستهاند؛ پس از اینکه حزبالله به قصد پیشگیرى از تحصن زنان به دادگسترى حمله کرد و با دخالت مأموران کمیته واپس نشست.[۴۲] رفتار مأموران کمیته نسبت به زنان با نزاکت است. مىگویند: «قصد دارند از ایجاد مزاحمت مخالفین جلوگیرى کنند». مىگویند «براى اینکه هیچ آسیبى به خانمها نرسد، خیابانهاى اطراف… را بستهاند». مىگویند: «مواظب هستیم و هنگام تظاهرات به هیچ مردى اجازه عبور از این مناطق را نخواهیم داد.»[۴۳] اما پیشرفتن به سوى ساختمان کاخ دادگسترى آسان نیست. شمار زنان بسى بیش از گنجایش محل است. «هر ساعت هزاران تن به تعداد این تظاهرکنندگان» افزوده شده است. بیش از پانزده هزار.»[۴۴] تا دم در کاخ ایستادهاند؛ شانه به شانه و به هم فشرده.
ساختمان عظیم کاخ دادگسترى لبریز از زنان شده است؛ نیز اندک شمارى از مردان. پهلو به پهلو و پُشت به پُشت در صحن کاخ نشستهاند. چندین زن چادرى نیز اینجا و آنجا دیده مىشوند. چند ردیف دختر جوان در راهروهاى طبقههاى فوقانى مُشرف بر صحن ایستادهاند. در طبقهى آخر، مأموران کمیته خودمىنمایند؛ تفنگ به دست. دیوارهاى سنگى کاخ پُر از شعار و پوستر است و برگههاى کاغذ و مقوا که نام گروههاى شرکتکننده در همایش بر آن نوشته شدهاست: زنان وزارت دارایی، سازمان کتابهای درسی، کارکنان دانشگاهها، دانشجویان دختر دانشگاههای تهران، سازمان زنان مبارز، زنان قاضی دادگستری، سازمان امور استخدامی، بیمه تهران، وزارتِ مسکن و شهرسازی، صنایع چوب و کاغذ، بانک ملی ایران، بانک مرکزی، وزارت امورخارجه، شرکت ملی نفت، شرکت ملی گاز، وزارت صنایع و معادن، ادارات مختلف آموزش و پرورش، شرکت ای. بی.ام، مدرسه عالی پرستاری، بانک اعتبارات صنعتی، دانشآموزان دبیرستان آذر، انوشیروان، خوارزمى، مرجان، ژاندارک… دبیران دبیرستان هشترودى، چیستا، توس… سازمان ملی خدمات اجتماعی، وزارت کشور، بانک ایرانشهر، وزارت علوم، کارکنان بیمارستانهای…، وزارت بهداری و بهزیستی، صندوق تأمین اجتماعی، زنان پلیس، بیمه دانا، کارکنان مخابرات، کارکنان برق منطقهای تهران، کارمندان شرکت هواپیمایى ملى ایران هنرجویان موسیقى و…[۴۵] در این میان زنان حقوقدان بیشتر به چشم مىآمدند. در اینجا کانون وکلا میزبان است.[۴۶] آنها این گردهمآیى بزرگ را اداره مىکنند.
هر از چندى جمعیت مىخروشد: ، آزادى/ نه شرقىست/ نه غربىست/ جهانىست.[۴۷] ابتکار مادر سپهرى که سه پسر چریک فدایىاش به دست مأموران ساواک کشته شدهاند، اوج خروش است. مادر پس از ورود به صحن دادگسترى چادر و روسرى از سر برمىدارد. زنان یکپارچه فریاد برمىدارند: حجاب ما عفت ماست، حجاب اجبارى/ کفن آزادى.[۴۸] آزادى، آزادى، آزادى، در بهار آزادى، جاى آزادى خالى.[۴۹] «عظمتِ اجتماع زنان، لرزه بر اندام مىاندازد.»[۵۰]
چند زن میانه سال در بلندایى پدیدار مىشوند. یکىشان بلندگویى در دست دارد؛ دیگرى چند برگ کاغذ. به دریاى زنان مىنگرند. جوش و خروشها در چشم به هم زدنى فرومىافتد. همه جا را سکوت فرا مىگیرد. زنى که بلندگو به دست دارد با ادب تمام مىخواهد به مناسبتِ مرگ «همسر مجاهد نستوه آیتالله طالقانى یک دقیقه سکوت برقرار شود».[۵۱] موج موج زنان برمىخیزند و لب فرو مىبندند. پس از یک دقیقه، آرام فرو مىنشینند. سپس خانم پریوش خواجهنورى عضو کانون وکلاى ایران لب به سخن مىگشاید و قطعنامه زنان در دادگسترى را مىخواند:
«نظر به اینکه انسان آزاد آفریده شده و موهبت آزادی صرفنظر از جنس، رنگ، نژاد، زبان و هر نوع عقیده به همهی آدمیان یکسان ارزانی شده است؛
نظر به اینکه نیمی از نفوس ملت ایران را زنان تشکیل میدهند و تأثیر این اکثریت قابل توجه هم از جهت تربیت نسل آینده و هم از نظر مشارکت آنان در امور اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی غیر قابل انکار است؛
نظر به اینکه مشارکت بیدریغ زنان ایران در مبارزه با امپریالیسم و استبداد، بخش مهمی از انقلاب ایران را تشکیل داده و نقش آنان در پیروزی انقلاب مورد قبول و تایید تمامی اقشار سازنده انقلاب بوده است؛
نظر به اینکه در روزهای سخت و بحرانی این مملکت، زنان مبارزات و فداکاریهای چشمگیری از خودشان نشان دادهاند که مورد تایید رهبر انقلاب بوده است و به گواهی پیامها و مصاحبهها و اعلامیههایی که صادر فرمودهاند وعدهی آزادی، برابری، برخورداری از کلیهی حقوق اجتماعی و سیاسی را به زنان دادهاند و حتا صریحا متذکر شدهاند که هزار و چهار صد سال به عقب برنمیگردند؛ اینک ما زنان ایران خواستهای خود را به شرح قطعنامهی زیر اعلام میکنیم:
۱ـ ما زنان که دوش به دوش مردان وظایف اجتماعی خود را در قبال کشور انجام میدهیم و در خانه تربیت نسل آتی مملکت را به عهده داریم دارای اهلیت کامل هستیم و بر حفظ شئون و شخصیت و شرافت خود وقوف کامل داریم. و با ایمان راسخ به لزوم حفظ حیثیت زنان معتقدیم که عفت زن در فرم و شکل پوشش خاصی متجلی نمیشود. و پوشش متعارف زنان باید با توجه به عرف و عادت و اقتضای محیط به تشخیص خود آنها واگذار شود.
۲ـ حق برخورداری مساوی با مردان از حقوق مدنی برای زنان کشور شناخته شده و هر نوع تبعیضی در این قانون و قوانین مربوط به حقوق خانواده از میان برداشته شود.
۳ـ حقوق سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان بدون هیچ تبعیضی حفظ و تأمین گردد.
۴ـ امنیت کامل زنان در استفاده از حقوق و آزادیهای قانونی تضمین شود.
۵ـ برخورداری واقعی از آزادیهای اساسی، آزادی قلم، آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی شغل و آزادی اجتماعات برای زنان و مردان کشور تضمین گردد.
۶ـ هر نوع نابرابری بین زن و مرد در قوانین موضوعه مملکتی منجمله قانون کار و قوانین استخدامی کشور، مرتفع گردد.
۸ـ ضمن تایید و تجلیل از تصمیم دولت مبنی بر ابقاى اجرای قانون حمایتِ خانواده، نقائص این قانون در جهت تأمین هر چه بیشتر حقوق از دست رفتهی زنان مرتفع گردد.
ما از دولت موقت جناب مهندس بازرگان مصرانه خواستاریم که نظرشان را در قبال خواستهای زنان موضوع این قطعنامه اعلام فرمایند.»[۵۲]
در تمام مدتى که قطعنامه خوانده مىشد، کس دم نزد و صدایى برنخاست. حتا هنگامى که برق دادگسترى را قطع کردند و بلندگو را بردند. اما پس از اینکه پریوش خواجهنورى خواندن قطعنامه را به پایان رساند، بار دیگر زنان برخاستند و خروشیدند: آزادى، آزادى، آزادى.[۵۳]
هما ناطق، مدرس رشتهى تاریخ دانشگاه تهران که در کنار پریوش خواجهنورى مىایستد، دریاى زنان خاموشى مىگیرد. او بیانیهى سازمان ملى دانشگاهیان ایران را مىخواند:
«زنان میهن ما طى قرون متوالى از ستم فرهنگى و استثمار (هم به عنوان زن و هم به عنوان فرد) رنج بردهاند. اما امروز به آن درجه از هوشیارى و بیدارى رسیدهاند که در حرکت انقلابى ایران، آزادى خود را در گرو آزادى همگان نهادند؛ رهایى طبقاتِ زحمتکش را شرط عمدهى رهایى خود قرار دادند و حقوق و خواستههاى خود را جدا از حقوق و خواستههاى ملت ندانستند…
زنان باید موضوع هیچگونه تبعیضى قرار نگیرند و از آزادى واقعى و حقوق اجتماعى و امکان رشد و شکوفایى همهى استعدادهاى خود برخوردار باشند…
انتخاب نوع پوشاک از ابتدایىترین حقوق هر فرد است. و همچنان که شیوهى تحمیلى کشف حجاب، نتایج زیانبارى به همراه داشت، تحمیل حجاب نیز در جهت نفى آزادىهاى فردى و تهدیدى بر ایمنى اجتماعىست…
ما مخالف حجابِ نیستیم؛ بلکه مخالف تحمیل آن هستیم. ما معتقدیم که تجاوز به حقوق و آزادی زنان، تجاوز به حقوق و آزادی همگان است… زنان بیحجاب هرگز به زنان باحجاب توهین نکردهاند. بنابراین ما خواستار احترام متقابل هستیم.»[۵۴]
سخنان هما ناطق که حرفِ دل بسیارى از زنان حاضر در دادگسترى است، بارها و بارها مورد تایید قرار گرفت و بریده گشت؛ با شعارهاى چون: حجاب ما عفت ماست، زن و مرد شهید شدند/ هر دو باید آزاد شوند، شمارى نیز هر از گاه فریاد برمىداشتند: رهبر ما خمینی/ مرام ما آزادی.
حدود یک بعد از ظهر از زنان خواسته مىشود که کاخ دادگسترى را ترک گویند. نظم و تربیت پنج شش هزار زن در بازگشت به خیابان نیز شگفتانگیز است.[۵۵] «همبستگى و اتحادى که امروز بین زنهاست… تازگى مطلق دارد. پختگى و متانت در رفتارشان» چشمگیر است. «حسادت، چشم و هم چشمى محلى ندارد. امروز همه نگران همدیگرند. همه به یک زبان حرف مىزنند. یک هدف دارند. به یک راه مىروند.»[۵۶]
در راهرو، اعضاى کمیتهى دفاع از حقوق زن اعلامیه پخش مىکنند. کارمندان وزارت امورخارجه نیز.[۵۷] بدین سان زنانى که کاخدادگسترى را ترک مىکنند آگاه مىشوند که دوشنبه روز راهپیمایى بزرگ دیگرىست علیه حجابِ اجبارى و یکشنبه روز تظاهرات در برابر وزارت امورخارجه. از کاخ که پا به بیرون مىگذارند خود را با انبوه زنان روبهرو مىبینند. تا چشم کار مىکند، زن است که در میدان توپخانه روان است. مىبایست از میان آنان بگذرند. مىگذرند. در صفهایى منظم که یکى به دانشگاه مىرود و دیگرى به نخست وزیرى.[۵۸]
زنان همچنان مىآیند و مىآیند. «گروه کثیرى از زنان، دختران دانشآموز از دبیرستانهاى مختلف، پس از راهپیمایى از دانشگاه و عبور از خیابان چرچیل که به درگیرى مختصرى انجامید، ساعت چهار بعد از ظهر به دادگسترى»[۵۹] مىرسند و در آنجا اجتماع مىکنند. «گروهى از مردان نیز در حالى که به طرفدارى از حجاب شعار مىدادند، در گوشهى شمالى دادگسترى اجتماع کردند».[۶۰] مأموران کمیتهى مرکز دخالت مىکند. ٣٠ نفرند. آنها از حزبالله مىخواهند که ازمحوطه دور شود. مىگویند «طبق توصیه امام همه آزاد هستند عقاید خود را بدون هراس بازگو کنند. بنابراین مزاحم زنان نشوید»[۶۱] مىدانند که مزاحم مىشوند. دختران نیز. چه بسا از همین روست که خواستِ دیدار با وزیر دادگسترى را پیش مىکشند. پس از اینکه به خواستشان پاسخ منفى داده مىشود، به مأموران مىگویند که باید وسیلهى بازگشت به خانههاىشان را فراهم کنند. کمیته به این خواست تن مىدهد و «براى انتقال دانشآموزان دختر از دادگسترى از اتوبوسهاى شرکت واحد استفاده کرد.»[۶۲]
امشب سیماى انقلاب اسلامى، سیاستِ سکوتِ خود را مىشکند و براى نخستین بار از اعتراض زنان به حجاب اجبارى، مىگوید. وحشتآفرینى و وحشیگرى حزبالله، باز از دید بینندگان نهان و پنهان مىماند؛ اما راهپیمایى و تحصن زنان را کوتاه نشان مىدهند. در فیلم دو پارهاى که بسیار بد مونتاژ شده، زنان کاخ دادگسترى شعار مىدهند: درود بر خمینى/ سلام بر آزادى.[۶۳] در پارهاى دیگر «درشت نماى صورتِ چند زن را محض عبرت همگان و براى محکوم کردن تظاهرکنندگان بر پرده مىآورند. زنانى مثل دیگر زنان… [که] نه مُهر فاحشگى بر پیشانى دارند و نه نشان مزدورى آمریکا بر سینه. ولى لحن قاطع تحلیلگران تلویزیونى جا براى تردید نمىگذارد [که] همه عامل اجنبى و روسپى رسمى» هستند.[۶۴] خطمشى تفرقه بینداز و حکومت کن، آشکارتر از آن است که نیاز به تفسیر داشته باشد. با این حال به تفسیر هم مىنشینند و مىگویند که «کسانى که در تظاهرات حجاب شرکت کرده بودند، روی هم رفته خواهان خط فکرى رژیم گذشته هستند و گروهى که در فیلم نمایش داده شدند، خط فکرى و ذهنى مردم را منحرف مىکنند…»[۶۵]
در پایان اخبار که بخشى بزرگى از آن به سخنان دیروز (جمعه) آیتالله خمینى اختصاص دارد و در «لزوم تبعیت از دولت موقت اسلامى»ست و ضرورت «مشت زدن به دهان مفسده جویانى» که مىخواهند دولت را تضیعف کنند، گفتگوى رادیو تلویزیونى با آیتالله طالقانى را پخش کردند که پیش از آغاز جنبش اعتراضى ضبط شده بود! نگفتند چرا آن را چند روز نگهداشتند و پخش نکردند. اما دانسته بود که تا سیاست سکوت بر صدا و سیماى انقلاب حاکم است، پخش مصاحبه موضوعیت ندارد. هرچه بود، آیتالله طالقانى در آن مصاحبه به تایید و توجیه و تلطیف گفتههاى آقاى خمینى مىپردازد. لُبِ کلام پُر پیچ و تاب و چند پهلویش این است که:
«خطرى هست و خانمها این را حس مىکنند. خیال مىکنند که گفتهى امام خمینى یا دیگر علماى دین است که اینها توى خانههاىشان بروند و توسرى خور باشند… ولى خطرى که ما حس مىکنیم این است که زنان دو مرتبه به آن ابتذالها کشیده شوند. اما حجاب اسلامى چه معنا دارد؟ حجاب اسلامى یعنى حجاب وقار، حجاب شخصیت. ساختهى من و فقیه و دیگران نیست. این نص صریح قرآن است…
البته گروهى از زنها، اینها باقىمانده و تفالههاى رژیم منحط پهلوى هستند که دیگر زنهاى مبارز ما را دارند تحریک مىکنند…
هو و جنجال راه نیندازند. همانطور که بارها گفتیم همهى حقوق زنان در اسلام و در محیط جمهورى اسلامى محفوظ خواهد ماند و از آنها خواهش مىکنیم با لباس ساده، با وقار، روسرى هم روى سرشان بیندازند، به جایى برنمىخورد. اگر آنهایى هم که مىخواهند موىشان خراب نشود …اگر روى موىشان روسرى بیاندازند بهتر است و بیشتر محفوظ مىماند.
اجبارى حتا براى زنان مسلمان هم نیست. چه اجبارى؟ حضرت آیتالله خمینى نصیحتى کردند، مانند پدرى که به فرزندش نصیحت مىکند، راهنمایى مىکند که شما این جور باشید… بهتر مىتوانید روح اسلام و … سُنتِ ایرانیت را متجلى کنید، استقلال و شخصیتتان را حفظ کنید…»[۶۶]
در پایان روز آنچه خود مىنمود، همگرایى و هماهنگى جناحهاى گوناگون حکومت اسلامىست. خیزش زنان متجدد هشیار و حساس به حجاب اسلامى اجبارى، ائتلافِ سُست بنیاد قدرتمداران را، ولو موقت، استحکام بخشیده است.
ادامه دارد…
[۱] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۲] هفتهنامه Rouge، ١۵ تا ٢٢ مارس ١٩٧٧
[۳] ش.م. در گفتگو با نگارنده، پاریس، اوت ٢٠١٠
[۴] کیهان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۵] پیشین
[۶] آیندگان، ١٩ اسفند١٣۵٧.
[۷] اطلاعات. ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۸] پیشین
[۹] لُسآنجلس تایمز، ٩ مارس ١٩٧٩
[۱۰] آیندگان، ٢٢اسفند ١٣۵٧
[۱۱] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۱۲] تهران مصور، جمعه ٢۵ اسفند ١٣۵٧
[۱۳] آیندگان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۱۴] کیهان، ١٩ اسفند١٣۵٧
[۱۵] لُسآنجلس تایمز، ٩ مارس ١٩٧٩
[۱۶] پیشین
[۱۷] تهران مصور، پیشین
[۱۸] پیشین
[۱۹] آیندگان، ١٩ اسفند١٣۵٧
[۲۰] کیهان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۲۱] کیهان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۲۲] اطلاعات و کیهان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۲۳] کیهان، ١٩ اسفند١٣۵٧
[۲۴] آیندگان، ٢٠ اسفند١٣۵٧
[۲۵] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۲۶] لوموند، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۲۷] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۲۸] آیندگان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧
[۲۹] پیشین
[۳۰] پیشین
[۳۱] پیشین
[۳۲] پیشین
[۳۳] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۳۴] کیهان، ١٩ اسفند
[۳۵] کیهان، ١٩ ١سفند
[۳۶] آیندگان، ٢٠ اسفند
[۳۷] لوموند، ١۴ مارس ١٩٧٩
[۳۸] آیندگان، ٢٠ اسفند١٣۵٧
[۳۹] آیندگان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧
[۴۰] پیشین
[۴۱] اطلاعات و کیهان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۴۲] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۴۳] کیهان، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۴۴] نیویورک تایمز، ١١ مارس
[۴۵] آیندگان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧ و اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۴۶] مهرانگیز کار، شورش، باران، سوئد،٢٠٠۶، ص ١٧۴
[۴۷] ١٧ اسفند١٣۵٧ سرآغاز مبارزات تودهاى زنان پس از سرنگونى رژیم شاه، سند، بىنام، بىتاریخ، بىجا
[۴۸] پیشین
[۴۹] کیت میلت، به ایران رفتن، متن انگلیسى
[۵۰] ١٧ اسفند ١٣۵٧ سرآغاز… پیشین
[۵۱] آیندگان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧
[۵۲] اطلاعات، شنبه ١٩ اسفند
[۵۳] کیت میلت، پیشین، ص١٣٩
[۵۴] آیندگان، ٢١ اسفند ١٣۵٧ و اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣۵٧
[۵۵] سرور صاحبى شمار شرکتکنندگان را در گردهمآیى دادگسترى ۵٠٠٠ نفر برآورد کرده است. در اطلاعیهى کمیتهى موقت تدارکات روز جهانى زن از «تحصن ٧٠٠٠ نفرى در دادگسترى» سخن رفتهست. روزنامهى کیهان، ٢٠ اسفند نیز نوشته است «زنانى که براى اعتراض به حجاب وارد کاخ دادگسترى شده بودند، حدود ۵٠٠٠ نفر بودند.»
[۵۶] مهشید امیرشاهى، در حضر، چاپخانه کوشینگ – مالوى، ١٩٨٧، ص ٢٢٩
[۵۷] نگاه کنید به سرور صاحبى، آزادى زنانه حق مسلم ماست، خیزش زنان ایران… ص ۱۶۱
[۵۸] نگاه کنید به مهشید امیرشاهى در حضر، صص ٢٢٩ و ٢٣٠
[۵۹] کیهان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧
[۶۰] پیشین
[۶۱] پیشین
[۶۲] پیشین
[۶۳] آیندگان، ٢١ اسفند ١٣۵٧
[۶۴] مهشید امیرشاهى، پیشگفته، ص٢٣٠
[۶۵] کیهان، ٢١ اسفند ١٣۵٧
[۶۶] کیهان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.