“تا آدمها یاد نگیرند که در پس هر یک از عبارات، اظهارات و وعدههای اخلاقی، سیاسی، دینی و اجتماعی، منافع طبقات مختلف را جستجو کنند، در سیاست، همواره قربانی سفیه فریب و خودفریبی خواهند بود “- لنین
دارو دستههای مختلف اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی به جُنب و جوش افتاده اند: فراخوان رفراندم صادر میکنند، طومار امضا میکنند، کنفرانس و مجمع تشکیل میدهند، مقاله و تحلیل مینویسند، مصاحبه ترتیب میدهند و هر کار دیگر، تا نان خود در تنوری که جنبش دی ماه داغ کرده است بپزند. آنها با وجود سایه روشنهای محسوسی که با یکدیگر دارند اما همگی شعارهای « دیماهیان»: “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” و ” جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم” را حرف دل خود یافته و تصدیق میکنند، اما همگی بر « گذار با کمترین هزینه» همچون پایه ایترین اصل مشترک میان خود تاکید میکنند. آنان ترجیح مطلق دارند که رژیم بر سر پا بماند اما این اصل زیر پا نهاده نشود.
این شعار، شعاری است منطقاً مجاب کننده. چه کسی طرفدار پرداخت بالاترین هزینه است؟! اما راستی منظور از “گذار”، گذارِ که از چه به چیست؟ و منظور از” هزینه” چیست و هزینه بالا و پائین چگونه تعیین میشود؟!
“گذار از چه به چه”؟
البته که گفته میشود گذار از جمهوری اسلامی، اما هنگامی که این گذار را به پرهیز از انقلاب مشروط میکنند، مضمون دیگری از ” گذار” هم از لفافه بیرون میافتد: همین راهکار رفراندم (چه عملی باشد و چه نباشد) جایگزین کردن اقدام مستقیم تودهای با انگشت رأی است. به بیان روشن تر، گذار از اراده و اقدام و ابتکارات مستقل تودهای به فقط رأی دادن، چیزی که در منطق انتخاباتی جمهوری اسلامی هم اکیداً رعایت شده است: تو فقط رأی بده، بقیه اش با من! اینها میخواهند از جمهوری اسلامی گذار کنند، اما با گذار از هزینه هائی که عمل مستقیم تودهای میتواند به بار بیاورد. اپوزیسیون بورژوا شعارهای جنبش دی ماه را با گذار از جنبش دی ماه میخواهد.
اما خطاست اگر تصور کنیم که این مشی گذار از جنبش دی ماه به رفراندم، صرفاً یک موضوع مربوط به شکل مبارزه یا شکل گذار است آنچنان که میکوشند به ما القإ کنند. در این معرکه، تنها مسئلهی گذار از جمهوری اسلامی مطرح نیست، بلکه یک نبرد تمام عیار میان همه طبقات و اقشار بر سر منافع در فردای جمهوری اسلامی در جریان است. اگر مسامحتاً از اقشار و لایه بندیهای درون طبقات و منافع مختلف شان فاکتور بگیریم، باید این معادله دو مجهولی را (که در جزئیات، هزار مجهولی است) پاسخ دهیم که “مردم” میخواهند از چهها گذار کنند یا نکنند و بورژوازی اپوزیسیون از چه ها؟ مثلاً برای بورژوازی، مرز میان جمهوری اسلامی و نظام جایگزین اش چیست و گذار از جمهوری اسلامی یعنی گذار از چهها و حفظ چه ها؟
در فیلم « معجزه در میلان » (ویتوریو دسیکا – ۱۹۵۱) « توتو» جوان یتیم ساده لوح و خوشقلبی که به فرشته نجات زاغه نشینان مفلوک تبدیل شده، قدرت اعجاز پیدا میکند و در سرمای سخت از هرکس میخواهد بزرگترین آرزویش را بگوید تا او برآورده کند. یکی صاحب چرخ خیاطی میشود، یکی رادیو، دیگری پالتوی خز، زوجی یک چهلچراغ کریستال، چند تن در رقابت با یکدیگر مزایده پول میلیون میلیون میگذارند، یکی میخواهد سفیدپوست شود و یکی هم برای جلب معشوق سیاهپوست، میخواهد سیاهپوست شود… و در این میان مردی یک جفت کفش آرزو میکند. هرچه ” توتو” میخواهد او را سر عقل بیاورد که بابا! شانس زندگی ات است، بالاترین آرزویت را بگو! او دو پایش را میکند توی یک کفش که : یک جفت کفش! ” توتو” نمیفهمید که او آرزوئی بالاتر از داشتن کفش در زندگی اش نداشته است.
رضا پهلوی میخواهد ایران را ” پس بگیرد”، یعنی همه آنچه را که انقلاب بهمن از خاندان سلطنت و کل بورژوازی و بورکراسی وابسته به دربار گرفت پس بگیرد؛ “کلیه فروش” هم میخواهد کلیه اش را پس بگیرد؛ و در بین این دو هم طیف وسیعی از اقشار و لایههای طبقات مختلف، هر کدام به دنبال مطالبات و منافع خوداند. این منافع در جاهائی منطبق در جاهائی همسو و در جاهائی در تضاد آشتی ناپذیراند. بی هیچ تردیدی همه اینها میخواهند با کمترین هزینه به آنچه از فردای جمهوری اسلامی میخواهند، برسند. اما معنی ” هزینه” را درست از دل همین تضاد منافع طبقاتی میتوان دریافت.
منظور از ” کمترین هزینه ” چیست؟
چنین جا انداختهاند که منظور، پرداختن کمترین خون است. این آن معنای اومانیستی ئی است که بورژوازی میخواهد القأ کند. نتیجه اخلاقی اش این میشود که حاضر نیستند به بهای خون مردم به قدرت چنگ بیاندازند و میگویند پس، بجای انقلاب (که گویا واژه دیگری برای خشونت و خونریزی و برادرکشی است) بیائید در یک رفراندم متمدنانه رأی بدهید تا ما به قدرت برسیم. حتما در بین امضا کنندگان فراخوان به رفراندم یا دیگر موعظه کنندگان ” گذار با کمترین هزینه”، افرادی هستند که با دیدن خون غش میکنند و یا افرادی که حقیقتا مخالف هر گونه خشونتی هستند، بحث من در مقیاس یک طبقه است. آنها که ریاکارانه دم از ضرورت پرداخت کمترین هزینه برای گذار از جمهوری اسلامی میزنند، اگر مطمئن باشند که با ریخته شدن دریای خون یک میلیون مردم، خودشان بالاخره بر مسند قدرت و صولت تکیه خواهند زد، ثانیهای در پرداختن این هزینه از کیسه مردم تردیدی به خود راه نمیدهند همچنان که برایشان اصلا مطرح نبوده و نیست که این مردم به بهانهی پرهیز از خشونت، چه بهای گزافی برای تحمل چهار دهه خشونت و نکبت جمهوری اسلامی پرداخته اند! ترس آنها از هزینهای نیست که مردم باید برای ” گذار” آنها از جمهوری اسلامی بدهند، آنها هزینه را طور دیگری حساب میکنند.
بورژوازی اپوزیسیون بیرون از قدرت وقتی دم از لائیسیته میزند (و تکرار میکنم نه تک تک امضا کنندگان این و آن فراخوان یا این و آن فعال سیاسی و مدنی، بحث من بر سر طبقات و اقشار اجتماعی است که گرایشات و نظرات این افراد و فراخوانها منافع آنان را منعکس و بیان میکنند حتا اگر این افراد بر آن آگاه نباشند) در درجه اول میخواهد از محدودیتها و ممنوعیت هائی که فیلترتعلقات و تعهدات مذهبی جمهوری اسلامی برای سهیم شدن آنها در قدرت اقتصادی و سیاسی ایجاد کرده است ” گذر” کند و همه جوانب دیگر جدائی دین از دولت برایش کاه از قِبَلِ گندم و حاشیهای است. اما این “گذر” باید هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی با کمترین هزینه، یعنی به صرفه باشد. یعنی این که چه در مسیر عروج به قدرت و چه بعد از آن، تودههای تهیدست و محروم امروزی، ادعای شراکت و سهم خواهی در امتیازات و قدرت نکنند. برای بورژوازی ” گذر ” از حجاب اجباری هزینهای ندارد، فوق اش تاجرهای روسری و چادر و مفتعه سرمایه هایشان به مزونهای مُد و یا کابارهها و سالنهای ماساژ تایلندی منتقل میکنند. اما هزینهی برچیدن قراردادهای موقت میلیونها کارگر چقدر میشود؟ هزینه برابری دستمزد زنان با مردان چقدر میشود؟ اشغال ساختمانهای خالی به دست کارتن خوابان و گورپناهان چقدر هزینه برمی دارد؟ ملی شدن زمین و اشغال و مدیریت کارگری کارخانهها و مصادره اموال حاکمان اسلامی و بنیادها و نهادهای مذهبی به دست سازمانهای مردمی چقدر هزینه به بار میآورد؟ شکل گرفتن شوراهای کارگران و بیکاران و محلات و غیره، سهم خواهی شان در قدرت سیاسی چقدر هزینه برمی دارد؟ درخواست تأمین اقتصادی برای کودکان کار و زنان تن فروش و برچیدن اعتیاد؛ تأمین بهداشت و درمان ارزان و تحصیل رایگان برای کم درآمدها چقدر هزینه به بار میآورد؟ توزیع عادلانهی قدرت سیاسی و ” ثروت” در میان ملتهای ساکن ایران و قبول حق تعیین سرنوشت شان چه هزینهای به بار میآورد؟ نجات دریاچهها و رودخانهها از خشکی و شهرها از آلودگی و ریزگرهای کشنده برای سرمایه داران و دلالان و زمینخواران و بورس بازان چقدر هزینه برمی دارد؟ و…
مبارزه علیه استبداد، یک مبارزه ” فراطبقاتی” قلمداد میشود که همه باید علیه دشمن مشترک و هدف مشترک متحد شوند. اما در متن این مبارزه همگانی علیه رژیم استبدادی، یک مبارزه طبقاتی چند جانبهی مرکب میان همه شرکت کنندگان نیز در جریان است. اقشار و لایههای مختلف بورژوازی عیله یکدیگر و همه شان متحداًعلیه طبقات کارگر و زحمتکش؛ طبقات کارگر و زحمتکش علیه طبقات استثمارگر، آزادیخواهان علیه همه آنانی که میخواهند جای دیکتاتورها و شکل دیکتاتوری را عوض کنند. برابری خواهان علیه همه تبعیض گران و ستمکاران. آنانی که هشیاری سیاسی دارند و برمنافع طبقاتی شان در این نبرد عمومی آگاه اند، حسابگر هم هستند. حساب میکنند که چه از دست میدهند تا چه به دست بیاورند و صرفه شان در چیست.
به این ترتیب، وقتی غشأ نازک مسالمت جوئی و مخالفت با خشونت را از شعار ” گذار از جمهوری اسلامی با کمترین هزینه” کنار میزنیم، میبینیم چیزی که در این زرورق پیچانده شده است، “گذار” از جنبش توده ای، از دخالتگری مستقیم مردم، از ابتکارات و اقتدارات سازنده شان، ” گذار” از رادیکالیسم مردمانی که قربانیی نه فقط رژیم اسلامی، بلکه قربانی نظام سرمایه داری نیز بودهاند و غالباً چیزی برای از دست دادن ندارند، ” گذار” از امکان خودیابی و سازمانیابی آنان است؛ “گذار” به یک انگشت جوهری پای صندوق رأی. رفراندمیها وقتی در تقابل با جمهوری اسلامی از تشکل و اقتدار و مداخله مستقل و مستقیم تودهها میهراسند، در حکومت خودشان سهمی بیشتر از انگشت جوهرین برای مردم قائل نخواهند بود. (دموکراسی پارلمانی. حالا اسلامی اش نه، لائیک اش). راه آن که گذارشان از جمهوری اسلامی و تصاحب قدرت سیاسی و اقتصادی هرچه “کم هزینه تر” باشد، این است که از همین ابتدای مسیر اجازه ندهند کارگران و محرومان و در یک کلام، « دی ماهیان » مُهر خود را بر روند ” گذار” بکوبند و با سهم خواهی از قدرت و ثروت، هزینهی ” گذار ” را برای بورژوازی چنان بالا ببرند که بقای همین رژیم را ترجیح دهد!
با خشونت یا بی خشونت، موضوع اصلی بر سر نقش تودهها در تسخیر قدرت سیاسی است.
اپوزیسیون بورژوازی بیرون از قدرت، از ملی- مذهبی و سلطنت طلب و مجاهد، همه در پی کسب قدرت از بالای سر مردم اما با استفاده از مردم بعنوان عقبه و سیاهی لشکر یا در بهترین حالت، انگشت رأیاند. آنها تکیه بر مداخلات دولتها و سازمانهای بورژوائی خارجی را (هریک به شکلی و درجه ای) همیشه به تکیه بر دخالتگری و ابتکارات مردم و سازمانها و تشکلهای مستقل تودهای ترجیح دادهاند.
بگو چگونه به حکومت میرسی تا بگویم چگونه حکومت خواهی کرد!
دوم اسفند ۱٣۹۶ – ۲۱ فوریه ۲۰۱٨
از همین نویسنده
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.