صفرُم؛ امیرحسین یکی از شرکتکنندههای امسالِ برنامهی پرطرفدارِ «آکادمیِ موسیقیِ گوگوش»ه که از تلویزیون پربینندهی «من و تو» پخش میشه. فُرمِ صورت، آرایش، نوع لباس، و شاید بعضی رفتارهاش باعث شده که کامنتها و مطالبِ توهینآمیزِ زیادی دربارهش روی شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته بشه. سه روز پیش هم صفحهای ساختهای شده به اسم «کمپین تجاوز گروهی به امیرحسینِ آکادمی گوگوش» که تا لحظهی نوشته شدنِ این چند خط حدود سه هزار و صد نفر عضو داره.
ده تا نکته به نظرم میاد؛
اول؛ کامنتهای توهینآمیز یا کامنتهایی که به قصدِ توهین در صفحههای مختلف برای امیرحسین گذاشته شده رو میشه به هفت دستهی کلی تقسیم کرد (از مجموعِ بیش از هفتهزار کامنتی که نگاه کردم):
۱- اونهایی که توهینهای عام میکنند؛ مثل «خاک تو سرت».
۲- اونهایی که ابراز انزجار میکنند؛ مثل «نه به ریمل و خط چشمت، نه به ریش و پشمت. آدم حالت تهوع میگیره».
۳- اونهایی که جنسیت یا هویتِ جنسیش رو نامشخص میدونند؛ مثل «این پسره یا دختره یا دوجنسه است یا چیزه؟»
۴- اونهایی که مردونگیش رو زیر سؤال میبرند؛ مثل «سگ از تو مردتره.»
۵- اونهایی که امیرحسین رو زن میدونند؛ مثل «گوشوارهی خوشگلت پس کو خانوم خانوما؟ هارهارهار».
۶- اونهایی که امیرحسین رو مردِ به اصطلاح مفعول در رابطهی جنسی میدونند؛ مثل «کونیِ آوازهخوان، هر چهارشنبه و جمعه».
۷- اونهایی که تهدید به خشونتِ جنسی و تجاوز میکنند؛ مثل «اینو خودم میکنمش».
دوم؛ اما چرا این خشونتهای کلامی علیه امیرحسین این قدر استفاده میشه؟ چرا «کمپینِ تجاوز گروهی به امیرحسینِ آکادمیِ گوگوش» راه میافته؟
«یکی» از پاسخها رو به نظرم میشه در هفت قدمِ زیر صورتبندی کرد:
۱- بسیاری از ما هویتهای خودمون رو با نفی یا کوچک شمردن یا فاصله گرفتن از «دیگری/غیرِ من» میسازیم.
۲- امیرحسین با آرایش/لباس/رفتارش برای بسیاری از مردان نقشِ «دیگری» رو بازی میکنه: یعنی «یه مردِ واقعیِ کاردرست ابدن اون چیزی نیست که این امیرحسینِ خاکبرسر هست.»
۳- یکی از راههای «دیگری»سازی از امیرحسین، تشبیهِ او به «زن»ها و «کونی»هاست. این دو گروه، نقشِ «دیگری» و «پاییندست» رو برای بسیاری از مردان در یک نظامِ مردسالار و همجنسگراستیز بازی میکنند. یعنی بسیاری از مردان برای ساختنِ هویتِ برترِ مردانهشون سعی میکنند تا جایی که امکان داره از رفتارها/گفتارهایی که شبیه زنها یا کونیها (یا امیرحسینها)ست فاصله بگیرند.
۴- اگه احیانن قرار باشه که امیرحسین «مرد» به حساب بیاد، تبعاتش برای بسیاری از مردان دلهرهآور و ترسناکه: مردان چهطور میتونند پذیرای آدمی در دستهی «خودی»ها باشند که سرشار از «دیگری»ه؟ چه طور یه «دیگری» (امیرحسین)، با رفتارهایی که متعلق به «دیگری»هاست (گوشواره انداختن، آرایش کردن، با ناز صحبت کردن)، میتونه در دستهی «خودیها» (مردان) پذیرفته بشه؟ اگه قرار باشه امیرحسین «دیگری» به حساب نیاد، و «خودی» به حساب بیاد، اون وقت از این به بعد اعضای گروهِ «خودی» (مردان) باید هویت مردانهشون رو در نسبت با کدوم «دیگری» بسازند؟ اگه امیرحسین «مرد» باشه، و غلامرضا تختی و اسفندیار منفردزاده و بهروز وثوقی هم – با این همه تفاوت در رفتار/گفتار/پوشش – «مرد» باشند، پس تعریفِ «مرد» چیه؟ اگه امیرحسین «مرد» باشه، اصلن چهطور میشه مرزِ بین «مرد»، «زن» و «کونی» رو رسم کرد؟ آیا «مرد» به حساب آوردنِ امیرحسین، تهدیدی علیه هویتِ فردی و جمعیِ مردها نیست؟
۵- در نتیجه هر چه قدر امیرحسین به «دیگریهای پاییندست» – یعنی به زنها و کونیها و غیره – نزدیکتر تصور بشه، فاصلهاش از گروهِ مردان (خودیها) بیشتر میشه، و بسیاری از مردها احساسِ قدرت، امنیت و آرامشِ بیشتری دارند.
۶- اِعمالِ قدرت و خشونتِ کلامی و جنسیِ بسیاری از مردها علیه امیرحسین (و علیه زنها و کونیها) یکی از ساز و کارهاییه که بسیاری از مردان برای اطمینان پیدا کردن از «دیگری موندنِ» امیرحسین و «برقرار موندنِ نظامِ سلسلهمراتبی» ازش بهره میبرند.
۷- و چه راهی بهتر از «تجاوزِ گروهی» برای برقرار موندنِ این نظامِ سلسلهمراتبی؟ بسیاری از مردان با تجاوزِ گروهی نشون میدهند که اولن؛ امیرحسین از خودیها نیست، دوم؛ امیرحسین شبیه و یا درست عینِ زنها و کونیهاست. سوم؛ یکی از آشکارترین نشانههای مردانگی (کَردن) رو به رخِ امیرحسین و البته به رخِ زنها و کونیها میکِشند. و چهارم، هویتِ جمعیِ مردانهشون رو در حینِ نفی کردن و خشونت ورزیدن علیه امیرحسین (و علیه زنها و کونیها) بازسازی و اثبات میکنند.
[تعداد بسیار کمتری از کامنتهای توهینآمیز، که با خشونتِ کمتری هم همراه بود، توسط زنها نوشته شده بود. اگه بخواهیم از دریچهی بحثِ بالا نگاهش کنیم شاید بعضی از زنها هم دوست نداشته باشند که مردها به رفتارهای برسازندهی هویتِ زنانه (مثل گوشواره انداختن)، دستدرازی کنند. همینطور برای جذاب ماندن در بازارِ رفابتیِ دیگرجنسگرایان برای جذبِ جنسِ مخالف، مشخص بودنِ مرزِ بین «مرد» و «زن» و «کونی» هم برای زنان و هم برای مردان اهمیت داره.]
سوم؛ مردهایی که هویتِ مردانهشون رو با اِعمالِ خشونت به دیگری (زن، کونی، امیرحسین) میسازند، هویتهایی نا متعادل، آسیبپذیر و همیشه در معرضِ خطر دارند: اونها هم از طرفِ «دیگری»ها تهدید میشن، هم از طرفِ «خودی»ها. اعضای گروهِ «خودی»ها همواره مراقب هستند که کسی در گروه، دست از پا خطا نکنه و رفتاری خلافِ انتظار از خودش نشون نده. در نتیجه مردان «هر لحظه» باید با «رفتار»شون، تعلق داشتنِ خودشون به گروهِ خودیها رو نشون بدهند. این احساسِ عدمِ امنیتِ همیشگی، و تحتِ نظر بودنِ دائمی، بسیاری از مردها رو به انزوا، افسردگی، نفرت از خود، عدمِ بروزِ احساسات، پرخاشگری، خشم، اعتیاد و حتی خودکشی میکشونه.
چهارم؛ یکی از عمومیترین واکنشهایی که مخالفانِ «کمپینِ تجاوز …» توی این چند روز داشتند، این بوده که بنویسند «آخه کدوم ملتی همچین کمپینهایی راه میاندازه که ما دومیش باشیم؟ چرا در کشورهای استبدادی این قدر خشونت زیاده؟» و اکثرن هم با این جمله تموم کردند که «از ماست که بر ماست.» ولی واقعیت اینه که این برخوردهای خشونتبار و تبعیضآمیز علیه مردهایی که رفتارهای جنسیتی مطابقِ عرف ندارند نه مختصِ ایرانه نه مختصِ کشورهای غیردموکراتیک. کافیه نگاهی به این صفحه بندازیم که امریکاییها برای جاستین بیبر، خوانندهی نوزدهسالهی امریکایی، راه انداختند و اسمش هست Fuck Justin Bieber و حدود هشتادهزار عضو داره. کامنتهایی که امریکاییها گذاشتند و عکسهایی که توسط صفحه به اشتراک گذاشته شده تفاوتِ کمی با «کمپین تجاوز …» داره. این به اون معنی نیست که «ملتهای دیگه اشتباه میکنند پس اگه ما هم اشتباه کنیم مشکلی نیست»؛ بلکه به این معنیه که «ما ایرانیها لزومن تافتهی جدا بافتهای نیستیم و این بیاخلاقیها مختصِ جامعهی ما نیست.»
https://www.facebook.com/
پنجم؛ یکی از دلایلی که شاید باعث میشه خیلی از ما زود نتیجه بگیریم که «هیچ ملتی این کمپینها رو راه نمیاندازه»، عادت نداشتنمون به بحثهای عمومی مخصوصن دربارهی بدن/جنسیت/و سکسوالیته است. فیسبوک، گوگل پلاس و شبکههای اجتماعی این فضا رو چند سالی هست برای ما فراهم کردند و ما شاید برای اولین باره که داریم در این حجمِ وسیع، نظراتِ عمومیِ مردم رو دربارهی موضوعاتی که همیشه تابو بودند میشنویم و میخونیم، در حالی که شاید در کشورهای دموکراتیکتر، مردم به طور عام با این بحثها و واکنشهای مثبت و منفی بیشتر آشنا باشند چرا که فرصت و امکانِ گفتوگوی بیشتری رو در عرصهی عمومی داشتند و دارند. همین شاید باعث شده که هشتاد هزار نفری که عضو صفحهی Fuck Justin Bieber شدند، تا جایی که من اطلاع دارم حساسیتِ زیادی بین فعالانِ اجتماعیِ در امریکا برنیانگیختند. البته باعثِ امیدواری و خوشحالیه اگه حساسیتِ جمعیِ ما نسبت به مطالبِ خشونتباری که روی شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشه بالا باقی بمونه و این دست خشونتها تبدیل به عادت نشه یا اهمیتِ خودش رو از دست نده.
ششم؛ با ریپورت کردنِ صفحهی «کمپینِ تجاوزِ گروهی به امیرحسینِ آکادمیِ گوگوش» مشکلی حل نمیشه. این که نوشتم، ابدن به معنیِ هولناک نبودنِ ایدهی پشتِ «تجاوزِ گروهی» نیست. اما اعضای اون صفحه با ریپورت شدن، از صحنهی روزگار نه تنها محو نمیشن بلکه شاید حرفهایی که توی شبکهی مجازی نتونستند بزنند رو در عمل در زندگیِ شخصی و با اِعمالِ خشونت به اطرافیانشون نشون بدهند. با توجه به محدود بودنِ امکانِ فعالیت در عرصهی عمومی در کشورمون، و تابو بودنِ صحبت از رفتارهای جنسیتی/جنسی در رسانهها، این صفحههای مجازی یکی از «بهترین» فرصتها برای گفتوگو و آشنا شدن با افرادیه که مانندِ بسیاری از ما فکر نمیکنند.
هفتم؛ متأسفانه اکثر کامنتهایی که از سویِ منتقدان در صفحهی «کمپینِ تجاوز …» گذاشته شده همراه با توهین و ناسزاست. مثل «شماها بیمارید» یا «بیسوادهای دلقک»، یا «یه مشت شعبون بیمخ دور هم جمع شدید». اعضای اون صفحه با خوندنِ این نظرها نه تنها عقیدهشون عوض نمیشه، بلکه با ریپورت شدن و ناسزاهایی که از «روشنفکرها» میشنوند، در ادامهی راهی که پیش گرفتند مصممتر میشن. فکر میکنم افرادی که به اعضای اون صفحه ناسزا میگن یا نگاهِ بالا به پایین به اونها دارند، در ادامه پیدا کردنِ این چرخهی خشونت در جامعهی ما سهیم و مسئولاند.
هشتم؛ در نتیجه فکر میکنم ریپورت کردن (با هر نیت خوبی که انجام بشه) و یا نوشتنِ کامنتهایی مثل «احمقهای دهاتی»، در بهترین حالت سودمندیِ پایینی داره و در بدترین حالت مضره. شاید یکی از کامنتهای سودمندتری که با توجه به توضیحهای ابتدای متن بشه اونجا نوشت، این باشه که: «انصافن مردونگی به تجاوز کردن نیست. مردونگی به له کردنِ بقیه نیست. مردونگی به دوست داشتنِ همدیگهست؛ به احترام گذاشتن به سبکِ زندگیِ آدمهاست. مردونگی به انساندوستیه، به عشقورزیه، به دفاع از حق انتخابه.» یعنی بازتعریفِ مردانگی به شکلی که با نفی و اِعمالِ خشونت به «زن» و «کونی» و «امیرحسین» خودش رو نساخته باشه؛ یعنی فراهم کردنِ یه فضایِ امن برای مردی که شاید بخواد هویتِ مردانهش رو به شکلِ دیگهای بسازه، اما ندونه چهطور.
نهم؛ موفقترین کمپینهای دنیا که برابریخواهی رو میانِ مردان ترویج دادند اونهایی بودند که به جای نفیِ مردانگی، اون رو بازتعریف کردند به شکلی که مردانگی به جای عجین شدن با زنستیزی، همجنسگراستیزی، و اِعمالِ خشونت، با تلاش برای درکِ دیگری، مدارا، برابریخواهی، صلحطلبی، دیگرخواهی، انساندوستی و عشقورزی عجین بشه.
[دهم؛ تصویرِ سمتِ راست اولین تصویریه که با جستوجوی «تمثال امام حسین» روی گوگل به چشم میاد: ابروهای برداشته شده، لبهای کمی سرخِ براومده، صورتِ کرم پودر زده، خط چشمِ باریکِ دور چشمهای خمار، بینیِ بلند، ریش تابدار و روغنزده، و مویی که لوندوار از زیر شال بیرون افتاده. یه پرسشی که به ذهن میاد – که به بحثهای بالا و شکلهای مسلطِ مردانگی و رابطهی جنسیت و زیبایی در ایرانِ معاصر مربوطه – اینه که چرا نقاشانِ مسلمان در این سالها، امامانِ شیعه رو که به نظر شیعیان از زیباترینِ مردهای عالَم هستند، به شمایلی که ذکرش رفت ترسیم میکنند؟ و چرا این تصاویر، نسبتن مورد قبولِ عامهی مردم قرار میگیره و روی دیوارِ خیلی از خونهها آویزون میشه در حالی که اگه مردِ ایرانیِ در قیدِ حیاتی بخواد خودش رو شبیه به این تصاویر آرایش کنه، عمومن از طرفِ جامعه با خشونت مواجه میشه و ممکنه صفحهی «کمپینِ تجاوزِ گروهی» هم علیهش بسازند؟ این یکی از پرسشهاییه که این روزها به پاسخهای احتمالیش فکر میکنم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
کلا برای من خیلی جالبه آقای علی عبدی که هم در قانون مجازات اسلامی هم در این کمپین، مساله فاعل بودن اینقدر با اعتماد به نفس و قدرت تعریف می شه که مفعول “بچه کونی است” و بی قدرت اما فاعل نیست. دیگه گیرم که هردو به “لواط” مشغول باشند، اگر مفعول گناه کار است که فاعل هم هست. اگر مفعول “کثافت” است که فاعل هم هست. می خوام بگم که این متجاوزین به گرایش جنسی خودشان شک نمی کنند؟
چهارشنبه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۱
من با این کمپین مخالفم. ولی آقای عبدی هویت مردانه در هر عصری یک اقتضایی دارد که بایدرعایتش کرد. هویت مردانه و زنانه باید از جدا باشند چون هر کدوم نقش متفاوتی در جامعه دارند. هیچ فکر کردید این راهی که میروید و همه ارزشهای سنتی را تخریب میکند تهش به نهیلیسم میرسد؟ جامعه خالی از هرگونه ارزش. مردانگی و زنانگی هرکدام ارزش هستند و باید حفظشان کرد.
چهارشنبه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۱
آخه مگه مردونگی هم شد صفت؟ که بهش باید بالید؟
که چی به این جماعت بگی مردونگی به سلطه و… نیست، به رفاقته و مرام و… اینکه همون ادبیات ارتجاعی خود اوناست،.. این علی عبدی کلن دوست داره،.. همه با هم خوب و شاد و ناناز باشن و بگه این کار ممکنه و اگر نشده تقصیر فعال ها است
چهارشنبه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۱
جناب اشک سوم، یعنی شما می خواهید بگید که زنانگی و مردانگی از اول تاریخ دارای صفات مشخص بوده اند و این صفات همیشه مشخص مانده و هرگز تغییر نکرده اند؟ موهای پشت لب زنان حرم ناصرالدین شاه کجای این تحلیل شمآ قرار می گیرند. به راستی که برای شما متاسفم که اینچنین نگاه ساده لوحانه ای به مقوله جنسیت دارید.
چهارشنبه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۱
این تمثال ها مورد انتقاد خود اهالی دین هم بوده خواهشا همه چیزو به اسلام ربط ندین من اصن اهل جانماز اب کشیدن نیستم ولی ما ایرانیا همیشه افراط میکنیم در هر موردی
چهارشنبه, ۲ام اسفند, ۱۳۹۱
زردآلو جان،
به نظرم «فاعل بودن» در رابطهی جنسی (که من هم – همون طور که شما هم نوشتی – خودِ این اصطلاح رو هم مسألهدار میدونم)، یکی از اِلمانهای اصلیِ سازندهی مردانگیِ مسلط در جامعهی ایرانه. همراه با فاعل بودن، مفاهیمی مثل تسلط، تصاحب، کنترل، تنبیه، خشونت و تجاوز هم میاد.
شما در تختخواب – اگه با یه مرد بخوابی – کافیه دستت رو ببری نزدیک سوراخِ کون ایشون. اکثر مردها چهار متر میپرند به هوا!
جمعه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۱
کارمند جان،
به نظرم این که بگیم مردونگی به خشونت و تجاوز و زن ستیزی و همجنسگرا ستیزی نیست، بلکه به انساندوستی و خشونت نکردن و تجاوز نکردن و عشق ورزیدن و کمک به همنوع و تلاش برای کاهشِ رنجِ انسانها و مبارزه با زنستیزی و مبارزه با همجنسگراستیزی و اینهاست، نه تنها ارتجاعی نیست، که اتفاقن گفتمانِ پیشرو و خیرخواهانه ایه.
این علی عبدی هم کلن دوست داره یه چیزی بگه. شما زیاد جدی نگیر.
جمعه, ۴ام اسفند, ۱۳۹۱