رضا مقصدی
…………..
عقربه های ساعتم
روی زمانِ تازه است.
معنی ی روزگار من
جان وُ جهانِ تازه است.
کیست درین کرانه ها
نام ِ ترا سرود کرد؟
چیست که سینه ی ترا
از تپشِ ستاره ها
شعرِ سپیدِ رود کرد؟
سالِ خمیده ، در گذشت
سالِ خجسته، سر رسید.
عقربه های ساعتم
سوی پرنده ، پر کشید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.