طوفان جدیدی برخاسته است. گستردگی اعتراضهای اخیر مردم در شهرهای مختلف، شاید که بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ بیسابقه باشد. در این سالهای تاریک، همه حرکتهای اعتراضی با سرکوب متوقف شدند و اینبار نیز استبداد دینی به دنبال آزمودن دوباره همان مسیر خواهد رفت. کشتار چند تن از مردمان معترض دورود لرستان، میتواند طلیعه همین مسیر باشد. نباید فراموش کرد که اراده سرکوب همچنان وجود دارد، و گستردگی اعتراضهای جدید و خصوصا درگیر شدن طبقات مختلف اجتماعی در آن، میتواند سرکوب را بسیار پرهزینه کند.
کوشش امروز ما برای فهم رویدادی که در جریان است، کوششی زودهنگام خواهد بود، اما حداقل میتوان با توجه به دو شاخصه مهم آن، تصویری روشنتر از وضعیت بدست آورد. اول آنکه جنبش جدید، جنبشی رادیکال است. از همان اولین روز اعتراضها، که گفته میشود با “اشتباه محاسباتی” یکی از جناحهای سیاسی آغاز شد، نوک حمله شعارهای مردم به سمت آیتالله خامنهای چرخید. در جنبشهای اعتراضی پس از دهه هفتاد، اینگونه شعارها با تاخیر زیاد طرح میشد و معمولا همهگیر نبود. مهمترین خواستهای که در میان مردم و با صدای بلند طرح میشود، دعوت به تغییر ساختار حکومت و آرزوی براندازی آن است. فریاد همهگیر “جمهوریایرانی” تقریبا در همه شهرها به گوش میرسد. همچنین شاخصه دیگر این جنبش را میتوان بیسر بودن آن دانست. جنبش بیسر میتواند به جنبشی بیهدف تبدیل شده و با گذشت زمان افسرده شود. اما جنبش بیسر، جنبشی غیرقابلپیشبینی هم هست.
رادیکالیسم و غیرقابلپیشبینی بودن خیزش جدید، موجب واهمه نیروهای سیاسی داخل ایران شد. خیزشی که ناگهان و بصورتی غیرمنتظره ظهور کرد، سردرگمی کسانی را در پیداشت که بصورت طبیعی باید به یاری آن برمیخاستند. رادیکالیسم حیرتانگیز این جنبش چنان است که تمامی نیروهای داخل کشور نسبت به آن عقبماندهاند و نیروهای خارج از کشور نیز “صلاحیت” نظری، اخلاقی و تاریخی هدایتش را ندارند. به این ترتیب، فقر نیروهای اپوزیسیون، موجب تداوم بحران بیسر بودن جنبش خواهد شد. از طرفی چنانچه اعتراضها ادامه یابد، همین ضعف، به بحرانی جدی برای سرکوبگران تبدیل شده و ماشین سرکوب نخواهد توانست که با هدف گرفتن راس جنبش، آنرا نابود کند و حتی امکان مذاکره نیز وجود نخواهد داشت.
جنبشها، لزوما از یک الگوی مشخص پیروی نمیکنند و بنابراین تلاش برای فهم این اعتراضها، با انطباق آن بر حرکتهای پیشین (از جمله انقلاب ۱۳۵۷ یا جنبش سال ۱۳۸۸) اشتباهی بنیادین است. اهمیت توجه به این تفاوت، زمانی آشکار خواهد شد که پرسش ما به چگونگی تداوم آن و برنامههای آینده مربوط شود. بیتردید جستجوی رهبری یگانه و کاریزماتیک برای این جنبش، جستجویی بیهوده است و با توجه به “رویداد”ی که در حال مشاهده آن هستیم، شاید که نیاز به چنین تمرکزی نیز نباشد. در واقع، ناتوانی اپوزیسیون داخلی و خارجی، امکان برآمدن جنبشی کلاسیک را منتفی کرده است. تنها باید امیدوار بود که خیزش ادامه یابد، و رهبرانش از درون آن ظهور کنند. رهبرانی که بتوانند تفاوت نقطه عطف جدید با گذشته را درک کنند و به دنبال راهحلهایی برای مرحله سرکوب باشند. اینکه سرنوشت خیزش جدید چه خواهد شد را نمیدانیم، اما حتی اگر در گام اول از جنبشی خیابانی فراتر نرود، باز هم تردیدی نیست که دورهای جدید آغاز شده است. دورهای که خروج از دوگانههای درون حکومتی، طلیعه آن خواهد بود.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.