مردم وقتی به طور همزمان هم عصبانی و هم مایوس می شوند خود به فکر و عکس العمل می افتند صدای شان را بلند کنند. تا دیده و شنیده شوند.

وقتی راس بیت قدرت بارها می بیند که سیاست هایش مورد تایید اکثریت ملت نیست ولی باز استبداد رای و یکدندگی به خرج می دهد؛ با باز شدن فضای سیاسی لجبازی می کند، مانع تحقق اراده اکثریت انتخاباتی در برنامه های دولت می گردد، به سیاستهای پرهزینه اش در منطقه و جهان ادامه می دهد؛ مردم عصبانی و مایوس می شوند.

وقتی رئیس دولت وعده های بزرگ می دهد و بعد با زرنگ بازی و دورویی و با ترجیح آینده شخصی بر مصالح ملک و ملت در را باز بر همان پاشنه سابق می چرخاند و از سهم فقرا می کاهد و به ویژه خواری ها استمرار می بخشد؛ مردم تحت فشار زندگی عصبانی و مایوس می شوند.

وقتی ضعف گفتمانی و عملکردی اصلاح طلبان در بی توجهی به  مطالبات عمومی و به خصوص حقوق و خواسته های اولیه اقشار تحت فشار زندگی همچنان استمرار می یابد و بسیاری از راه یافتگان با همین وعده ها به مجلس، به عافیت جویی و فرصت طلبی مشغول می شوند؛ مردم جان به لب رسیده عصبانی و مایوس می شوند.

وقتی جامعه مدنی سیاسی و روشنفکری تحت فشار امکان تحرک نمی یابد و در عرصه محدود قابل فعالیتش نیز کمتر به مطالبات ناراضیان اقتصادی توجه می کند و در حقوق بشرش جایی برای تهیدستان نمی بیند؛ مردم بی پناه که در اینجا نیز پناهی نمی یابند مستاصل و مایوس می شوند.

حال خود آنها به صحنه آمده اند تظلم خواه و معترض و بی پناه. مردم بن بست شکن اند. بن بست اصلاح از بالای کم رمق  و حرکت مدنی تقریبا چشم بسته بر فقر و فلاکت از پایین. آنها با صدای بلند به بن بستی که راس هرم در روند اصلاحی ایجاد می کند، بن بستی که بی وجودی وبی اخلاقی دولت اعتدال موجب شده است و بن بستی که بی اعتنایی و اشرافیگری روشنفکری دامن می زند؛ معترضند و خود می خواهند بن بست شکن باشند.

و چه بسیار به نفع ملک و ملت خواهد بود اگر صدای شان از سوی همه به خصوص راس هرم قدرت شنیده شود و تغییر گفتمان و رفتاری را موجب گردد.

بیت قدرت حداقل می تواند به ویژه خواری و زیاده خواهی نهادهای متعدد ذیل قدرت خویش پایان دهد. آنها را شفاف و تحت نظارت عمومی و مالیات دهنده سازد. می تواند از تیز کردن هر چه بیشتر تیغ نظارت استصوابی در جلوگیری از برگزیدگی نمایندگان واقعی ملت خودداری کند. می تواند از لجبازی در جلوگیری از فعالیت احزاب و جریانات شناسنامه دار جهت پیگیری مطالبات اقشار مختلف مردم دست بردارد. می تواند پایش را در منطقه و جهان به اندازه گلیم توان اقتصادی کشورش دراز کند. می تواند…؛ و اگر چنین نکند بعدا باید دست از خیلی چیزهای بزرگتر بردارد…

دولت می تواند حداقل تقسیم درآمد محدود ملی را طبق نیازهای واقعی کشور و مردم تعدیل و مقداری عادلانه کند. رئیس دولت اگر دست از دورویی ها و جاه طلبی های فردی اش بردارد و ساده تر و صادق تر باشد حتی می تواند از فرصت بدست آمده هم برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور و عملکرد دولتش بهره گیرد و هم  حتی برای آینده سیاسی شخصی اش امتیاز جمع کند. با اندکی صداقت و هوشیاری جمع کردن ایندو کار سختی نیست. اگر به جای تکه پرانی های گاه به گاه و حاد کردن فضا، شرایط اقتصادی را برای راس و قاعده جامعه همزمان توضیح دهد و شفاف سازی کند که با سیاست خارجی بیت نمی توان وضع اقتصادی کشور را سروسامان داد. اصلاح بودجه داخلی و اصلاح سیاست خارجی دو روی یک سکه است و هر دو در بستراعتراضات بن بست شکنانه مردمی بیشتر از هر وقت دیگری در دسترس است.

میانه روها و اصلاح طلبان مجلس اگر نخواهند برده کوته نظران شورای نگهبان  برای تایید صلاحیت شان در دوره های بعد باشند زبان خواهند گشود. آنها هم مانع  استمرار خطاهای دولت خواهند شد و هم کمک کار او برای بهبود اوضاع. جدا از اینکه حداقل وجود و اثری که از آنها انتظار می رود زبان و وکیل مردم بودن است.

سلاح مردم اما مظلومیت شان است و حق خواهی شان. متن مقدس مسلمانان نیز به آنها اجازه پرخاش گری و حتی بدزبانی در هنگام مظلوم واقع شدن و بی پناهی را داده است! جریان محافظه کار و نهادهایش نیز حداقل در گفتار در برابر آزادی و حقوق بشرخواهی دم از عدالت و فقر زدایی می زنند. اگر برای بسیاری از سردمداران این جریان این شعار دستاویزفریبکارانه ای برای  قدرت طلبی بوده، اما برای بخشی از بدنه شان اعتقاد و باوربوده است. این شانس کمی نیست و امکان سرکوب را سخت تر می کند. ولو حفظ نظام اوجب واجبات بوده و هست!

«اگر» شروع جرقه اعتراضات از مشهد «مشکوک» هم باشد، اما باز اشتباه محاسبه تندروهای دل بسته به این استان و رئیس آستانش کار دست شان داده است! متهم کردن همه مردم به تنگ آمده از سوی برخی اصلاح طلبان و هراس افکنی از استفاده از حق اعتراض جمعی؛ آنها را هم رده سرکوبگران جنبش سبز به اتهام فتنه قرار می دهد.

چه خوب که مردم به صحنه آمده اند و خود بن بست حرکت یک سویه و ناقص اصلاحات از بالا (به جای حرکت موازی از دو سو) را می شکنند. به تجربه های تاریخی باید عنایت کامل داشت اما به هراس افکنی برخی ترمزهای اصلاح طلبان باید بی اعتنایی کرد. جدا از تجارت دوسرباختی که بعضی از آنها مدتی است مشغول شده اند.

 

اما چه بد می شود…

اگر مردم مستاصل و مایوس از همه و معترض به همگان، دست به «خشونت» بزنند. آنگاه خواب آشفته ای که نظامیان از مدتها پیش انتظارش را می کشیدند و فریبکارانه گفته بودند برای مقابله با سارقان و اراذل و اوباش امنیت شهر را بدست خواهند گرفت، تعبیر خواهد شد.

چه بد می شود که برخی کنارگود نشستگان آرزوهای شان را به جای واقعیت بنشانند و وزنه های سنگین تر از توش و توان مردم مستاصل بردوش شان بگذارند و به رجزخوانی های بی پشتوانه دست بزنند. آنگاه خوش بینانه ترین نقش شان دوستی خاله خرسه ای خواهد بود.

حرکتهای اعتراضی خودجوش استعداد فراوانی برای به خشونت و هرج و مرج کشیده شدن و خروج از حالت مدنی دارد. همانطور که وقتی ناگهانی و عکس العملی است و خواسته یا خواسته های مدونی ندارد (ورهبرانی که آن ها را صورت بندی و پیگیری کند)، می تواند به صورت یک شورش موقت در بیاید که مورد سرکوب واقع شود.

اما؛ خواسته های قابل پیگیری فعلی می تواند مبارزه مشخص با فساد، پایان دادن به ویژ خواری و عادلانه کردن بودجه، تغییر سیاستهای پر هزینه و مانع سرمایه گذاری در کشور، فراهم سازی فعالیت نهادهای صنفی و سیاسی مستقل و امکان راه یابی آنها به نهادهای قانوگذاری و تصمیم گیر و مطالباتی در این رده باشد. استعداد شاعرانه ایرانی توان فراوانی برای شعارسازی در این حوزه ها دارد.

برای مردم مستاصل و مایوس و معترض  نمی توان موعظه های عاقل اندر سفیه کرد که حاصلش جز بی تاثیری و خط کناره شدگی نیست. اما ضمن همدلی می توان تجارب تاریخی مکرر را به یادشان آورد که «شورش و انقلاب آخرین راه حل است نه اولین آن».

امید که صدای مردم از سوی همه شنیده شود. این صدا صدای وجدانهای مستقل است. قابل مصادره نیست. و اگر از سوی راس بیت قدرت و دولت و مجلس و نیز از سوی روشنفکران و فعالان سیاسی شنیده نشود و به  برکت شبکه های مجازی مورد گفتگوی متقابل قرار نگیرد؛ موجب پشیمانی خواهد بود. فراموش نکنیم که در راس دولت آمریکا چه  فرد ناهنجاری قرار دارد و دولتهای مرتجع و تجاوزگر منطقه نیز با بی خردی ها و بلندپروازی های غیرملی به خصوص در سالیان اخیر چه صف بندی خطرناکی را شکل داده اند.

اینک ناسپاسی است نشنیدن صدای اعماق جامعه. به قول فیلسوفی آب رودخانه بزرگ هم می تواند زمینهای ما را مشروب کند و هم می تواند خرابی و ویرانی به بار آورد. ایران ما بیش از این تحمل خرابی و ویرانی را ندارد.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com