سحاب سپهری – پادگان هوایی دوشان تپه در شرق تهران و در نزدیکی خیابانهای تهران نو (دماوند) و نیروی هوایی واقع شده است. نقشه منطقه این پادگان نشان می دهد که مناطق مسکونی هر چهار طرف آن پادگان را احاطه کردهاند و پادگان دوشان تپه همچون جزیرهای در میان دریای خانههای کوچک مسکونی قرار دارد. پادگان دوشان تپه حدود دو کیلومتر با میدان فوزیه فاصله دارد که میدان اصلی و دروازه شرق تهران است. پادگان دوشان تپه فاصله زیادی با میدان ژاله ندارد که به خاطر کشتار روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف شد. اداره برق ژاله (پستهای فشار قوی برق) و نیز کارخانه مسلسل سازی ارتش که در کنار این میدان قرار داشت.
پادگان هوایی دوشان تپه شامل مرکز آموزشهای هوایی، ستاد نیروی هوایی و یک فرودگاه نظامی میشد که از باند آن برای پروازهای آموزشی و پشتیبانی استفاده میشد. پادگان دوشان تپه درهای ورودی متعددی داشت ولی دسترسی به مرکز آموزشهای هوایی و ستاد نیروی هوایی به طور معمول از طریق در اصلی این پادگان، در خیابان تهران نو در نزدیکی میدان فوزیه صورت میگرفت.
استقرار واحدهای گارد سلطنتی در داخل محوطه پادگان هوایی دوشان تپه
حکومت نظامی تهران از مدتی قبل از روز ۲۰ بهمن سال ۱۳۵۷ تعدادی تانک (پنج عدد؟) و تعدادی از پرسنل گارد سلطنتی را در «مرکز آموزشهای نیروی هوایی» در محوطه پادگان دوشان تپه، مستقر کرده بود. پرسنل گارد مستقر در پادگان هوایی دوشان تپه زیر امر فرماندار نظامی تهران بودند که از روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به بعد حکومت نظامی را در سطح شهر تهران اعمال میکرد.
استقرار تانکها و اقامت آن گروه از پرسنل گارد سلطنتی در پادگان دوشان تپه چند نقش مرتبط داشت: اول، واحدهای گارد، که به عنوان واحدهای تحت امر حکومت نظامی عمل می کردند، از امکانات پشتیبانی (مسکن، غذا، تجهیزات …) موجود در پادگان دوشان تپه استفاده می کردند. ان پادگان فاصله کمی با مراکز جمعیتی تهران داشت و در صورت لزوم می شد به سهولت و سرعت واحدهای گارد مستقر در دوشان تپه را به نقاط مورد نظر در سطح شهر تهران اعزام کرد. دوم، واحد های گارد بر عملکردهای کادرهای نیروی هوایی مستقر در پادگان دوشان تپه
نظارت داشتند. سوم، واحد های گارد می توانستند با حملههای احتمالی سازمانهای مسلح مخالف شاه به مرکز آموزشهای هوایی و ستاد نیروی هوایی مقابله کنند.
درگیری در مرکز آموزش های هوایی دوشان تپه – جمعه شب ۲۰ بهمن ۱۳۵۷
تلویزیون دولتی ایران در ساعت ۹ شب ۲۰ بهمن ۱۳۵۷ برای اولین بار فیلمی از آیت الله خمینی را در داخل هواپیمای ایرفرانس نشان داد. بخشی از این فیلم مربوط با مصاحبه یک خبرنگار اروپایی با آیت الله خمینی بود. خبرنگار از او پرسید «اینک که بعد از ۱۵ سال تبعید به میهن بر میگردید چه احساسی دارید؟» آیت الله خمینی هم فقط یک کلمه گفت: «هیچ چی». البته صادق قطبزاده که مترجم بود جواب را به درستی ترجمه نکرد؛ بلکه قطبزاده جواب را ترجمه کرد: «او اظهار نظری نمی کند[۱].» نسخه ای از آن مصاحبه در تارنمای (وب سایت) زیر موجود است. برای دیدن آن مصاحبه ادرس زیر را کلیک کنید:
http://www.youtube.com/watch?v=ZPpB-r5mMCI
بعدها معلوم شد که تلویزیون دولتی ایران این بخش از مصاحبه را به دستور مستقیم نخست وزیر شاپور بختیار پخش کرده بود تا در مورد منشهای آیت الله خمینی تبلیغ منفی در جامعه به وجود اورد. در این مورد هم بختیار عمق تنفر جامعه از رژیم شاه را درست برآورد نکرده بود. حتی جواب «هیچ چی» از طرف آیت الله خمینی در آن مقطع زمانی نتوانست تغییری در نظر بدنه جامعه نسبت به او به وجود بیاورد.
پخش آن فیلم در رابطه با مصاحبه با آیت الله خمینی در داخل هواپیمای ارفرانس در ساعت ۹ شب ۲۰ بهمن در تلویزیون دولتی زمینه درگیری لفظی بین گروهی از هنرجویان همافری مستقر در مرکز آموزشهای هوایی از یک طرف و تعدادی از پرسنل تانکهای گارد سلطنتی مستقر شده در این مرکز از طرف دیگر را فراهم آورد.
به هر صورت در ساعت ۹ و ۱۰ دقیقه جمعه شب هنرجویان همافری با دیدن تصویر آیت الله خمینی در صفحه تلویزیون، به رسم آن روزگار، صلوات فرستادند، که این کار مورد اعتراض پرسنل گارد سلطنتی حاضر در غذاخوری مرکز آموزش های هوایی قرار گرفت. درگیری لفظی (فحشکاری) بین هنرجویان همافری و پرسنل گارد بطور مشخص به دنبال پخش این فیلم کوتاه به وجود آمد. این درگیری ساده، با توجه به شرایط خاص اجتماعی ایران، خیلی سریع گسترش یافت.
آن درگیری لفظی بین هنرجویان همافری و افراد گارد سلطنتی در مرحله بعد به درگیری بدنی (دعوا[۲]) منجر میشود. گفته میشود یکی از افراد گارد به یکی از هنرجویان همافری سیلی میزند که منجر به جاری شدن خون از بینی او میشود. دوستان آن هنرجوی همافری در خون به زمین ریخته دست میزنند و شعار سر میدهند که «میکشم، میکشم؛ آن که برادرم کشت!». بر طبق قراین موجود در این درگیری بدنی بین هنرجویان همافری و پرسنل گارد سلطنتی کسی کشته نمیشود. بر اساس برخی اطلاعات موجود درگیری بین هنرجویان همافری و افراد گارد سلطنتی مدتی بعد خاتمه پیدا میکند. گفته می شود پس از خاتمه درگیری بین هنرجویان همافری و پرسنل گارد سلطنتی آرامش نسبی در داخل محوطه آموزشهای هوایی بوجود آمد. حتی شایع است که واحدهای گارد برای کاهش تنش محوطه غذا خوری در مرکز آموزش را ترک کرده و هنرجویان همافری موفق میشوند که بر این محوطه مسلط شوند.
تدوین این نکته ها در مورد نحوه شروع و روند ادامه درگیری در غذاخوری مرکز آموزش های هوایی در پادگان دوشان تپه بر مبنای مرور خاطرات پراکنده افرادی که شاهد آن درگیری ها بوده اند، صورت گرفته است. ولی این درگیری هنوز نکته های مبهمی دارد که خاطرات دیگر شاهدان عینی میتواند این نکتههای مبهم را روشنتر کند.
تظاهرات شبانه بیرون پادگان دوشان تپه – جمعه شب ۲۰ بهمن ۱۳۵۷
در میانه دعوای بین هنرجویان همافری و افراد گارد سلطنتی، تعدادی از هنرجویان موضوع آن درگیری را با تلفن به دوستان و خانواده خود اطلاع میدهند. به این ترتیب، با وجود حالت حکومت نظامی در شهر، مردم در طول شب جلوی در اصلی این پادگان در جوار خیابان تهران نو و در نزدیکی میدان فوزیه گرد هم میآیند. در طول شب تنش در بیرون محوطه پادگان دوشان تپه ادامه پیدا میکند.
بازار شایعه در مورد تلفات بالای همافران توسط واحدهای گارد سلطنتی بین مردم در خارج از محوطه پادگان هوایی دوشان تپه بسیار گرم می شود! طبق معمول این شایعات بر پایه عددهای اغراق آمیز کشته و زخمی و حتی کشتار دسته جمعی همافران دهان به دهان میگردد و پراکنده میشوند. بدون شک فعالان سیاسی آن دوران با تمایلات متفاوت توانسته بودند خود را به محوطه در اصلی پادگان دوشان تپه در نزدیکی میدان فوزیه برسانند؛ چون این تجمع فرصتی مناسبی بود برای جهتدهی به مردمی که در آن محوطه جمع شده بودند.
با این مقدمات در نیمه شب قبل از ۲۱ بهمن ۱۳۵۷، در حالی که هنرجویان همافری در آسایشگاه های خود خفته بودند، در محوطه جلوی پادگان دوشان تپه تظاهراتی در حمایت از «همافران به بند افتاده» صورت گرفت! حتی هوای نسبتا ملایم آن روزهای بهمن سال ۵۷ هم به اجرای این تظاهرات کمک کرد. موضوع تظاهرات شبانه در محوطه جلوی پادگان دوشان تپه در نوشته های متعددی، از جمله خاطرات بختیار و قره باغی، آمده است، ولی خاطرات افرادی که خود شخصا در آن شرکت داشته اند می تواند بخش های دیگری از آن را هم روشن کند.
البته در آن زمان شایعهای وجود داشت که به دنبال آن درگیری در داخل پادگان دوشان تپه تعدادی از همافران مستقر در این پادگان توسط واحدهای گارد سلطنتی محاصره شدند ولی این حلقه محاصره توسط اعضای یکی از سازمانهای مسلح مخالف شاه (فداییان؟) شکسته شد. اگر چه این خبر یا شایعه در بعضی از روزنامههای خارجی، از جمله روزنامه فرانسوی زبان لوموند، هم سر در آورده است؛ ولی اطلاعاتی که چنین موردی را تایید کند، مشاهده نشده است و با توجه به مجموعه اطلاعات موجود آن شایعه اینک نادرست در نظر گرفته می شود.
اگر چه درگیری (دعوا) در غذاخوری مرکز آموزشهای هوایی به نفس خود حادثه مهمی نبود؛ ولی اهمیت این درگیری بین دو گروه پرسنل ارتش در این است که نقش جرقه برای شروع شورش و قیام در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن را داشت. شرایط عمومی جامعه و سیر رخدادهای بعدی بود که این حادثه را در تاریخ ثبت کرد.
[۱] Does not make any comment!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
باز هم مینویسم و تکرار میکنم نوشتههای این سحاب سپهری مشکوک هستند. اگر او حرف حسابی دارد چرا مرتب به استاد گیر میدهد. استاد سمبل استقلال و آزادی هستند. سپهری باید از نوشتههای قبلی خود در مورد استاد استغفار کند تا بخشیده شود.
دوشنبه, ۲۳ام بهمن, ۱۳۹۱
اصلا حرف حساب این سپهری چیست؟ دفعه قبل همینطوری شروع کرد. اول در مورد انقلاب نوشت. بعد شروع کرد به استاد گیر دادن. در آینده اگر بخواهد به استاد گیر بدهد در آن صورت با من طرف است.
سه شنبه, ۲۴ام بهمن, ۱۳۹۱