این، گزیدهای ست از گزارش خبرگزاری فارس با عنوان «هر چه بر سر این مملکت آمده از کتاب آمده!» که آن را بر اساس مقالههایی در فصلنامهی مطالعات تاریخی و شمارهی سیزدهم فصلنامهی بهارستان مجلس تهیه کرده است. [+]
رواج نمادگراییها در ادبیات ما باعث شد دستگاه سانسور و ممیزان پهلوی، علاوه بر ممیزی مستقیم کلمههایی مرتبط با مبانی اسلامی، نسبت به واژههایی چون سیاهی، فقر، تباهی، طاغوت و نابرابری حساس شود و این اشارهها را حمله به نظام شاهنشاهی تلقی میکردند و قرار گرفتن کلمههای مثل روشنی، برابری، اتحاد و… را توطئهی قطعی نویسنده در برابر سلطنت شاهنشاه آریامهر میدانستند.
از مجموع حساسیتهای سیاسی ـ اجتماعی ممیزان در دو دههی آخر رژیم پهلوی میتوان به نکات زیر رسید:
۱- به کارگیری نامها و لقبهایی ممنوع بود که ویژهی خاندان سلطنتی بود یا به آنها اشاره داشت. (مانند حذف کلمهی «سلطنت» از کتاب «صلح امام حسن»)
۲- هر نوع کتاب مذهبی و تحلیلی سانسور میشد و اغلب نیز برچسب خلاف «مصلحت نظام» و «مارکسیست اسلامی» میخورد. مثل کتابهای ولایت فقیه، بعثت و ایدئولوژی و بتشکن که گرفتار این برچسب شدند.
۳- هرگونه نقد و انتقاد به حکومت پهلوی و پیشنهاد برای اصلاح وضع موجود در کتابها باعث میشد کتاب هیچگاه منتشر نشود.
۴- نام بعضی افراد و بعضی اسمهای خاص سانسور میشدند (مانند عبدالحسین نوشین، حسینیه ارشاد، گل سرخ)
۵- ممیزان به کتابهای مارکسیستی و مفاهیم مربوط به آن حساس بودند.
۶- هرگونه انتقاد به عملکرد بعضی کشورها مانند اسرائیل و ایالات متحده سانسور میشد.
۷- نشر هر نوع مطلب پیرامون انقلاب و انقلاب دیگر کشورها و در کل هر نوشتهای ممنوع بود که به نوعی با حرکتهای اجتماعی ارتباط داشت.
۸- نشر کتاب به زبان غیرفارسی مانند عربی، ترکی، کردی و بلوچ ممنوع بود.
نکتهی قابل توجه دربارهی بسیاری از ممیزیها این است که در چنین فرهنگی، سانسور غیرمنطقی و گاه مضحک به نظر میرسد. زیرا بسیاری از ممیزان دیدگاههای خود را چنان بیان میکردند که بعدها دچار مشکل نشوند چون اگر کتابی با نظر مثبت ممیزان منتشر میشد و ساواک بعد به آن ایراد میگرفت، حساب ممیز هم با کرامالکاتبین بود و همراه و همدست این جریانها مواخذه میشد.
به هر حال، در طول ۱۶ سال دو دهه آخر حکومت پهلوی آنها به قدرت بسیار زیاد کتاب در آگاهی مردم در مسائل سیاسی، اجتماعی و دینی آ گاه شده بودند و نسبت به انتشار کتاب حساسیت زیادی نشان میدادند. از این رو در این دوران شدیدترین سانسورها در حوزهی اندیشه اعمال شد و افراد بسیاری ممنوعالقلم و ممنوعالمنبر شدند. نتیجهی این پدیده، نارضایتی نخبگان فرهنگی و فکری در زمان حکومت پهلوی بود…
… علاوه بر حساسیت شدید بر روی نام امام خمینی (ره) به موارد دیگری نیز در کتابها میرسیم. مثلا در صورتجلسه کمیسیون بررسی مسائل روز مورخ ۶/۹/۵۳، متشکله در وزارت اطلاعات از قول نماینده وزارت فرهنگ و هنرآمده است:«در مورد بعضی از نویسندگان، حساسیتهایی است. اگر وزارت فرهنگ و هنر قبلاً آنها را بشناسد، کتابهای مربوط را بهتر و دقیقتر بررسی میکند. از جمله این نویسندگان، موسی صدر، سیدرضا صدر و حاج سید محمود طالقانی هستند که قرار است در کتاب گنجینه دانشمندان نوشته شریف رازی، بیوگرافی ایشان چاپ شود؛ همچنین در مورد مهندس بازرگان.
سؤال وزارت فرهنگ و هنر این است که آیا میتوان آثار مهندس بازرگان را- که خلاف اصول و مصالح مملکتی نباشد به نام ایشان چاپ و منتشر کرد.» در جلسه گفته شد «انتشار بیوگرافی سید موسی و سیدرضا صدر و سید محمود طالقانی به مصلحت نیست و در مورد مهندس بازرگان در جلسه آینده باطلاع اعضای کمیسیون خواهد رسید.»
مورد دیگر را در مورد کتاب مشهور محمدرضا حکیمی میبینیم: «کتاب آوای روزها نوشته محمدرضا حکیمی به علت چاپ تصویر خمینی، غیر قابل انتشار است و باید جمعآوری و معدوم گردد. این کتابها از اداره فرهنگ و هنر مشهد شماره ثبت گرفته است. قرار شد شهربانی کشور در جمع آوری کتاب یاد شده، اقدام کند.»
پ.ن
شاید بهتر میبود تیتر را اینگونه میآوردم:
زمان شاه [هم] این طوری سانسور میکردند!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
کم کردن که باینجا رسید در باغ وحش را باز کنید نتیجه این میشود
جمعه, ۲۰ام بهمن, ۱۳۹۱
چیزی که در فهرست شما نیامده این است که زمان شاه به خصوص در سالهای بعد از ۱۳۳۴ هر نوع ذکر نام بهاییان از کتب، مجلات، انتشارات به طور کلی حذف می شد و اجازه انتشار نمی یافت. شما بگردید کوچکترین نامی از ایشان در انتشارت بین ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۷ نمی یابید. حالا اینکه چرا مورد با این مهمی از لیست شما هم حذف می شود، بحث دیگری است!
یکشنبه, ۲۲ام بهمن, ۱۳۹۱
خب گیریم که تمام اینها درست باشد که باید شک کرد اما ایا این دلیلی می شود که از چاله خودمان را به دره بیاندازیم. ایا بعد از توطئه ۵۷ ازادی مطبوعات داشتیم. اگر انروز اسراییل و امریکا خط قرمز بودند امروز سوریه و روسیه و چین جای انها را گرفتند. اگر انروز فقط فقط خانواده سلطنت خط قرمز بودند امروز هر اخوندی شده خط قرمز و نوکران سپاهی شان. اگر مطالب در قدیم تحت یک روالی بررسی می شد الان فقط تحت روال بازجو شریعتمداری بررسی می شود. کمی انصاف و شرف داشتن خوب است که متاسفانه عده ای فاقد ان هستند و کاریش هم نمی شه کرد. بی شرف همیشه بی شرفه و بی انصاف هم همینطور. شاه بد بود باید انقلاب می کردیم و سرنوشت خودمان را می دادیم بنام خمینی
دوشنبه, ۲۳ام بهمن, ۱۳۹۱