[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاه‌های مختلف در مورد مسایل گوناگون جامعه‌ی افغانستان را بازتاب می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوما منعکس‌کننده‌ی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاه‌ها فراهم می‌کند و در باره‌ی دیدگاه‌های وارده نفیا و اثباتا موضع‌گیری نمی‌کند. تمام دیدگاه‌های بیان‌شده در مقالات و یادداشت‌ها و صحت و سقم ادعاهای مطرح‌شده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاه‌های منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال می‌کند]


 

یکی از مهم‌ترین نکاتی که هانا آرنت در توصیف حکومت‌های تمامیت‌خواه در کتاب «توتالیتاریسم» شرح می‌دهد این است که «خشونت‌های توتالیتاریسم فقط با رجوع به خصلت قانونی و ایدئولوژیک آن‌ها فهمیدنی است. در چهارچوب ایدئولوژی توتالیتر هرعملی، هرقدر غیرانسانی و نفرت‌انگیز، تابع اصول کلی مقبول است.» برای همین مهم است ما به بنیان‌های احکام شرعی، احادیث، ایدئولوژی مذهبی، جهادیسم، چگونگی گسترش بنیادگرایی و خشونت دینی که در قالب گروه‌های شبه‌نظامی برای تحقق حکومت خداوند بر بندگان پدیدار شده، رجوع کنیم تا قادر باشیم پیش‌بینی یا تحلیلی در مورد وضعیت زنان و در کل آینده‌ی «مردم» زیر سلطه امارت اسلامی ارائه دهیم. مهم است مروری برآبشخور فکری گروه‌های تندرو اسلامی و عوامل ایجاد آن در منطقه (خاصتا پاکستان)، احکام قوانین شرعی (به‌صورت مشخص در مورد حقوق زنان)، عملکرد و ماهیت یک امارت اسلامی مطلوب و مورد نظر طالبان و ارتباط آن‌ها با سایر گروه‌های شبه‌نظامی مذهبی و بنیادگرا داشته باشیم.

نیک خواهد بود اگر درون جبری که به آن گرفتاریم، بدانیم طالب چگونه می‌اندیشد و بر چه اساسی عمل می‌کند؟ چرا که در غیر آن «ما» و آن‌ها در دو دنیای دورافتاده از یک‌دیگر، اما محکوم به همزیستی، یکی در مسند قدرت تصاحب‌شده و دیگری در نقش بنده‌ی خدا یا همان «رعیت» بی‌اختیار و تسلیم‌شده مورد نظر یک نظام امارت اسلامی طالبانی در موازات و در عین حال تقاطع یک‌دیگر به سر خواهیم برد. و هیچ کدام قادر به کشف و درک غیر خود، در هیچ سطحی برای تعامل و برقراری ارتباط با هدف مطالبه حقوق ‌بشری و شهروندی خود جهت حفظ اندکی عاملیت و اختیار نخواهیم بود.

در این متن تلاش شده با استفاده از پژوهش‌های مهمی که در حوزه مطالعات تروریسم بین‌المللی و شناخت گروه‌های بنیادگرای اسلامی توسط دیگر پژوهشگران و اندیشمندان ارائه شده و همچنان با رجوع به تاریخ مکتوب و منابعی چون قرآن و حدیث نشان داده شود که چه عوامل قدرتمند و مؤثری در پیدایش و ظهور پدیده‌ای به‌نام «طالبان» و سایر گروه‌های‌ شبه‌نظامیِ تندرو اسلامی در منطقه نقش دارند. که نه تنها افغانستان بلکه محدوده بزرگ‌تری را با تکیه بر خشونت و انتحار تحت تأثیر قرار داده‌اند که در نتیجه هر تلاشی برای ایجاد گفت‌وگو میان قدرت و مردم، تساهل و مدارا و برون‌رفت از بحران انزوای افغانستان، فقر و محرومیت گسترده و مهم‌تر از همه بیرون کشیدن نیمی پیکر جامعه (زنان) از سیاه‌چال برداشت و روایت طالبان از شریعت را ناکام و غیرممکن می‌سازد.

مروری بر ظهور گروه‌های بنیادگرای اسلامی

واژه «بنیادگرایی» برگرفته از کلمه لاتینی «Fundamentum» به معنای شالوده، پایه و اساس است. این ایدئولوژی سیاسی مبتنی بر سیاسی کردن دین به هدف استقرار بخشیدن حاکمیت خدا بر نظام دنیوی است. اما در فرهنگ لغت آکسفورد از بنیادگرایی برای توصیف هر حرکتی که خواهان اجرای کامل و بی چون و چرای آموزه‌های قرآن و شریعت باشد، استفاده شده است.

ورود اسلام در شبه‌قاره هند به همان قرن اول هجری و دوران خلفای راشدین برمی‌گردد و گسترش آن در بخش‌های غربی و شمال‌غربی به قرن پنجم و ششم هجری. بعدها به‌دلیل معاشرت مسلمانان با هندوها بخشی از خرافه‌پرستی و جهالت هندوها به مسلمانان منتقل شد. بنابراین، شرایطی به وجود آمد که موج انتقاد علمای اسلامی را به همراه داشت و بر آن شدند تا جهت اصلاح وضعیت از راه تبلیغ و تدریس برای تغییر تلاش کنند.

از نظر آن‌ها چند گروه در پی جعل و تحریف دین بودند:

  • حاکمان که دین خدا را به بازی می‌گرفتند؛
  • صوفیانی که درباره‌ی‌ خدا و رسول خدا سخنان و خرافات زیادی را جعل می‌کردند؛
  • عالمان بداندیشِ که مناصب و احکام دینی را در راه هوای نفسانی خود زیر پا می‌گذاشتند.

از همین رو، شیخ احمد سرهندی تمام همت خود را در مبارزه با این گروه‌ها به‌کار برد. پس از پایان امپراطوری مغول، جامعه اسلامی در هند به مشکلات بیشتری مواجه شد. با استعمار بریتانیا بر شبه‌قاره هند، شکاف عمیقی میان هندوها، مسلمانانِ شیعه و سنی ایجاد شد که در نتیجه مبارزات افرادی چون شاه ولی‌الله دهلوی برای حفظ اتحاد میان مسلمانان و پس از او در سال‌های متفاوتی افرادی چون شاه عبدالعزیز دهلوی، سید احمد باریلی، ابوالاعلی مودودی، محمداقبال لاهوری و سایر اندیشمندان اسلامی به طرح تجزیه شبه‌قاره هند و ایجاد کشوری به‌نام پاکستان در سال ۱۹۴۷ انجامید.

ساموئل هانتینگون، مبتکر نظریه‌ «برخورد تمدن‌ها» معتقد است که بنیادگرایی اخیر ریشه در نارضایتی مسلمانان از سلطه و تهاجم بی‌رحمانه فرهنگ غرب و سفیدپوستان بر کشورهای اسلامی دارد و آن را واکنشی در برابر تهاجم غرب می‌داند.

خورشید احمد، محقق پاکستانی نظریه‌ «تجدیدِ حیات اسلامی» را بیان می‌کند. او تجربه مسلمانان و غرب را که در استعمار ریشه دارد، بستر مناسبی برای تبیین گسترش تجدید حیات طلبیِ اسلامی می‌داند.

پیش از آن‌که به بستر پرورش طالبان یا مکتب «دیوبندی» بپردازیم لازم است به نقش و تأثیر ابوالاعلی مودودی، از متفکران برجسته جهان اسلام که به تحقق آرمانی-اسلامی باور داشت اشاره کنیم. همان‌طور که در بالا یاد شد، وی در دورانی چشم به جهان گشود که حکومت مغولان هندی برکنار و بریتانیای کبیر به قدرت تامه بدل شده بود.

مدرسه دیوبند که به‌نام «مادر مدارس شبه‌قاره هند» مشهور است. عکس: شبکه‌های اجتماعی

در اندیشه‌ی او مفاهیمی مانند «حاکمیت خداوند»، «نظام سیاسی اسلامی»، «مقابله با غرب»، «آموزش اسلامی»، «جهاد» و سایر مفاهیم اسلامی از جایگاه خاصی برخوردارند. او روزنامه‌نگار، از مصلحان و متفکران دینی برجسته‌ی شبه‌قاره هند، شخصیت سیاسی در پاکستان و مؤسس «جماعت اسلامی پاکستان» بود. این حزب به لزوم احیای اسلامِ واقعی اعتقاد داشت.

سیاست مورد نظر مودودی، آمیزش دین و سیاست است که دوران طلایی پیامبر و خلفای راشدین را بازتاب می‌دهد. اندیشه‌ی مودودی از منابع مختلفی تغذیه می‌کند. وی از یک‌سو از ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب تأثیر گرفته و از سوی دیگر از اندیشه‌های شاه ولی‌الله دهلوی.

نظریه‌پردازی‌های وی موجب به وجود آمدن جریان‌های رادیکال و کنش‌های سیاسی و اجتماعی در میان جنبش‌های معاصر در پاکستان و خارج از آن شد. با تشکیل کشور پاکستان در سال ۱۹۴۷ و بازخورد اندیشه‌های مودودی، مکاتب بنیادگرایی و مدرسه‌های دینی در این کشور گسترش یافتند. پس از پیروزی انقلاب ایران و به قدرت رسیدن خمینی، مودودی او را در یک نامه مورد حمایت قرار داد و بعدها برای دیدار با او به ایران سفر کرد.

از نظر او در شریعت فقط علمای دین صلاحیت حکمرانی میان مسلمانان (توده) که همانا رعیت و بنده خداوند محسوب می‌شوند را دارند. 

جسیکا استرن، پروفسور، محقق و یک کارشناس حوزه تروریسم آمریکایی است. او که سال‌های زیادی در مورد گروه‌های بنیادگرای مذهبی در پاکستان تحقیق و پژوهش داشته، در سال ۲۰۰۲، تعداد مدارس مذهبی پاکستان را ۱۰ هزار باب‌ اعلام‌ کرد‌ که این تعداد در سال ۲۰۰۶ به بیش از ۱۲ هزار‌ و در‌ ۲۰۱۳ به ۱۷ هزار مدرسه افزایش یافت. ایالت پنجاب و پس از آن، ایالت‌های مرزی شمال‌غربی‌ پاکستان‌، دارای‌ بیشترین تعداد مدارس مذهبی می‌باشند که دارالعلوم حقانیه یکی از مدارس دینی‌ دیوبندیسم‌ در‌ مناطق قبایلی پاکستان است.

دیوبندیه مکتب یا فرقه‌ای از مسلمانان اهل سنت پیرو مذهب حنفی است که در هند با هدف مبارزه علیه استعمار انگلیس و احیای دین اسلام و حیات دینی شکل گرفت. آن‌ها در فقه حنفی و در کلام «ماتریدی» و در عین‌حال متأثر از افکار شاه ولى‌اللّه دهلوى هستند.

این مکتب بعد از تجزیه هند، در پاکستان به مرکزیت مدرسه‌ دارالعلوم حقانی منتقل شد. دارالعلوم حقانیه از جمله مراکز بسیار مهم در اکوره‌ختک، شهری در نزدیکی پیشاور پاکستان است که در آن به تقویت تفکر «سَلفی‌ جهادی» و ترویج مشی‌ افراط‌‌گرایی‌ و پرورش انتحاری (فدایی) و تروریست براساس عقاید وهابیِ دیوبندی اقدام می‌شود.

این دارالعلوم را مولانا عبدالحق حقانی، پدر مولانا سمیع‌الحق ایجاد کرده و افراد سرشناسی چون فضل‌‌الرحمن‌، حکمتیار‌، ربانی، مولوی عبدالحمید، سران و اعضای ارشد طالبان افغانستان و پاکستان از مخلصان این دارالعلوم‌ بودند یا هستند.‌

دارالعلوم حقانی که در اصطلاح‌ «مدرسه‌» نامیده‌ می‌شود، با قرائتی خشن و افراط‌‌گرایانه از قوانین شرعی توانست در مبارزه با نیروهای آمریکایی و ناتو، پس از ۲۱ سال مبارزه (کشتار بی‌رحمانه مردم افغانستان و حمله به نیروهای خارجی مستقر در کشور) در ایجاد «امارت اسلامی طالبان‌» نقش بسزایی داشته باشد. مولانا سمیع‌الحق که به پدر معنوی طالبان معروف‌ است،‌ بر این باور است که اگر گروه طالبان نیاز به‌ جنگ‌جو داشته باشد، مدرسه حقانیه را تعطیل و خود به همراه تمام طلبه‌ها دست‌ به‌ اسلحه‌ خواهند شد. به این معنا که در اعمال خشونت از راه زور و جنگ مسلحانه هیچ ملاحظه، تردید یا درنگی ندارند و از سویی هم، قدرت اتحاد، هم‌اندیشی و برادری دینی خود را با طالبان به رُخ می‌کشند.

دارالعلوم حقانیه واقع در شهر اکوره‌ختک در نزدیکی پشاور. عکس: شبکه‌های اجتماعی

شریعت و حقوق زنان

در خصوص تطبیق و اجرای حقوق زنان مسلمان و یا انتخاب احکام جزا در هنگام نافرمانی و سرپیچی آیات، احادیث و روایات مختلفی وجود دارد که بر سر بعضی از آن‌ها اختلاف نظر و مناقشه جدی میان «مسلمانان لیبرال» و بنیادگرا به میان آمده و در نتیجه تطبیق موارد و مسایلی چون سنگسار، حکم شلاق، چندهمسری، کنیزداری، هم‌بستری با کنیز زن، حق میراث، طلاق، اشتغال در بیرون از منزل، تأمین نفقه، حضانت کودک، سفر رفتن، اختیار بر تن، انتخاب دین، حکمرانی، رهبری و قضاوت زن در نقش قاضی ‌‌یا شهادت به‌عنوان موجودی حاضر در هنگام وقوع حادثه‌ای، ماهیت و نوعیت جوامع و حکومتداری اسلامی را تعیین و آن را به دو دسته‌ی «معتدل و سکولار» یا خلاف آن «بنیادگرا و خودکامه» تقسیم می‌کند.

هرچه احکام دینی و شرعی به شکلی بنیادین و اساسی، طبق دیدگاه‌ها و برداشت‌های خشن و سختگیرانه از قرآن و شریعت تطبیق شوند، شدت خشونت و نقض حقوق ‌بشری به همان میزان افزایش می‌یابد.

در این‌جا قرار نیست به تمام موارد یاد شده در بالا بپردازم چرا که برای روشن شدن بقای زنان در حکومت امارت اسلامی در حوزه عمومی و سیاست به چگونگی و ساختار یک امارت اسلامی، شرایط انتخاب امیرالمؤمنین و وظایف او به‌عنوان زعیم مسلمان را زیر ذره‌بین می‌برم.

حکومتداری در امارت اسلامی 

براساس توضیحات بالا و دانستن گرایش‌های فکری شخصیت‌های برجسته در جهان اسلام به‌ویژه ابوالاعلی مودودی و افرادی چون شاه ولی‌الله دهلوی که طالبان را متأثرساخته، تمام قدرت‌ها، نظام‌ها و افراد قانون‌گذار جز «الله» مردود شمرده می‌شوند. مودودی به تئوکراسی اسلامی باورمند بود؛ حکومتی که رهبر آن توسط مسلمین (مردها) انتخاب و توسط همین مردم مسلمان از قدرت عزل می‌شود.

خوب تا این‌جای کار این نوع حکومت را می‌توان دموکراسی (مردها) نامید چرا که اراده‌ی مردم قدرت نصب و عزل امیرالمؤمنین را دارد اما در این دموکراسی مردم، علمای دین و حتا امیرالمؤمنین حق تغییر یا اصلاح قوانین شرعی را ندارند. چرا که شریعت از قرآن پیروی می‌کند و قرآن کلام خداوند است. این‌جاست که آن را دموکراسی نه بلکه تئوکراسی اسلامی اما مردانه می‌نامند.

در حکومت اسلامی، موقعیت رهبر (امیر) بیش از این نیست که مسلمانان قدرت نیابتی خود را به‌گونه‌ی امانت به‌عنوان شایسته‌ترین فرد منتخب از میان خود به او تفویض نموده‌اند.

هرآنچه رنگ و بوی غربی داشته باشد از نظر پیروان این مکتب مردود است. عکس: شبکه‌های اجتماعی

در این نوع حکومت اگر شورایی تشکیل شود، نمایندگان حق تشکیل حزب یا گروه را ندارند چرا که اندیشه‌ی مودودی حزب را کلمه‌ای بیگانه و مردود می‌پندارد.

در نظر او، نظام‌های غربی طاغوت و بیشتر کشورهای اسلامی به‌دلیل ناکامی در تطبیق تمام قوانین شرعی چندان اسلامی و معتبر محسوب نمی‌شوند. بنا به تجربه تلخ مودودی از استعمار و تهاجم غربی‌ها به سرزمین مسلمانان، به نظر می‌رسد هرآنچه رنگ و بوی غربی داشته باشد از نظر پیروان این مکتب مردود است.

شرایط لازم برای انتخاب خلیفه یا امیر مسلمین

در یک امارت اسلامی مسئولیت مهم امیرالمؤمنین تنها اطاعت از الله، تطبیق و ترویج احکام خداوند و شریعت اسلامی است. جامعه‌ای که تمام و کمال طبق آیات قرآن و احادیث زندگی خصوصی و اجتماعی-سیاسی خود را نفس می‌کشند.

اما ویژگی‌هایی برای کاندید شدن در این پست در نظر گرفته شده است. براساس مقاله‌ای از دکتور عبدالخالق حقانی، آخرین سرپرست وزارت حج و اوقاف حکومت آقای غنی که منتشر شده، موارد زیر حائز اهمیت اند:

  1. مسلمان بودن: زیرا اطاعت از کافر برای مسلمانان جایز نیست.

دلیل: آیه «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا». (نساء، ١۴١)

ترجمه: الله (جل جلاله) هرگز کافران را بر مسلمانان مسلط نمی‌کند.

بنابر شرط اول، افغان‌های غیرمسلمان مانند هم‌وطنان اهل هنود، آتئیست‌ها، آگنوئیست‌ها و یا حتا شیعیان که از نظر طالبان مسلمانان واقعی محسوب نمی‌شوند تا پایان عمرشان صلاحیت رهبری زیر چتر امارت اسلامی را نخواهند داشت.

  • مرد بودن

دلیل: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚوَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا. (۳۴ سوره نسا)

ترجمه: مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است. به واسطه‌ی آن برتریِ که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه‌ی آن‌که مردان از مال خود نفقه دهند. پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آن‌ها) باشند از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده است. زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیم‌ناکید باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) از خوابگاه آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر راهی بر آن‌ها مجویید که همانا خدا بزرگوار و عظیم‌الشأن است.

به این ترتیب زن حق مشارکت سیاسی-اجتماعی در صورت مخالفت همسر یا سرپرست مرد را نخواهد داشت و در ابتدای آیه با اشاره به تسلط و مالکیت مردان بر زنان، امکان هر مطالبه‌ای را از زن به‌عنوان موجودی آزاد، صاحب اختیار و عاملیت سلب می‌کند و آن را در گرو انتخاب و لطف مرد می‌نهد. اما در صورت خوش‌شانسی و لطف مرد هم زنان به صرف جنسیت شان قادر نخواهند بود تا در یک امارت اسلامی به قدرت برسند. چرا که از ابن بکره روایت‏ شده است که چون به رسول خدا خبر رسید که مردمان ایران دختر کسرا را به پادشاهى خویش پذیرفته‏اند، فرمود: «لن یفلح قوم ولوا امرهم امراه».

ترجمه: مردمانى که زمام کار خویش به زن واگذارند رستگار نشوند. این حدیث را بخارى، نسائى و ترمذى روایت کرده‌اند و صحیح دانسته‏ شده است. متأسفانه این حدیث دلیلى است نزد بنیادگرایان اسلامی بر این‌که زن از شایستگان ولایت نیست.

همچنان از دسته نقل قول‌های مشهور در منابع روایی و فقهی اهل سنت به‌شمار می‌رود که در کتاب‌های فقهی شیعه نیز به آن استناد شده و نقش زیادی دراندیشه‌ی فقها داشته و در موارد‌ بی‌شماری با استناد به آن، تلاش‌های سیاسی زنان را برای رسیدن به قدرت و برابری خنثا و آنان را از شرکت در امور سیاسی-اجتماعی، مانع شده است.

ارتباط طالبان با سایر گروههای تندرو اسلامی

بنیادگرایی اسلامی، به‌ رغم تعدد و تنوعش در عرصه‌ی نظری و عملی در دنیای اسلام، بنیان‌های فکری و سیاسی مشترکی دارد که عبارتند از:

  • جامعیت و شمولیت دین اسلام؛
  • پیوند میان دیانت و سیاست؛
  • لزوم بازگشت به اصول و مبانی دین اسلام؛
  • برقراری حکومت اسلامی و عمل‌گرایی و داشتن برنامه و راهبرد عملی برای گذار از وضع نامطلوب غیراسلامی به وضع مطلوب اسلامی.

طالبان از گذشته تا امروز با القاعده به‌دلیل شباهت‌های ایدئولوژیک، تجهیز و تسهیل نیروها، انجام عملیات‌های مشترک یا همکاری در اقدامات تروریستی، لجستیکی و استخباراتی همیشه پیوند مستحکمی داشته‌اند. تا جایی که در یک گزارش از بی‌بی‌سی گفته شده که اسامه بن لادن با ملا عمر بیعت کرده بود. برای بسیاری از سربازان طالبان رهبر القاعده، اسامه بن لادن، نمونه یک قهرمان بی‌نقص و موفق بود که توانست بزرگ‌ترین حمله‌ی تروریستی را در تاریخ ایالات متحده امریکا (قدرتمندترین ابرقدرت جهان) رقم زند. طالبان پیوند خود با القاعده را تا حدی پاسداری کردند که به حمله‌ نظامی آمریکا به افغانستان و سقوط این رژیم منجر شد. طالبان با حفظ این اتحاد و برادری دینی، رفته رفته روابط خود با لشکر طیبه، تحریک طالبان پاکستان، ترکستان شرقی، انصارالله تاجیکستان، جیش محمد، سپاه صحابه، تنظیم‌البدر، نهضت اسلامی اوزبیکستان و دیگر گروه‌های فعال تروریستی را به شکل گسترده‌ای برقرار کرد تا جایی که شبکه‌ حقانی، زیرمجموعه‌ گروه طالبان، قادر شد مرگ‌بارترین حملات انتحاری بر مردم افغانستان و نیروهای خارجی مستقر در افغانستان را طراحی و مدیریت کند و به مرحله‌ی اجرا گذارد. در نتیجه‌ی همین جنگ فرسایشی و طولانی‌مدت، اعضای طالبان از انزوای زندان‌گوانتانامو و تحت تعقیب بودن و غارنشینی به رقیب سیاسی و حتا آینده‌ی سیاسی افغانستان در گفت‌وگوهای صلح دوحه مبدل شدند و اکنون به حاکمیت در افغانستان دست یافته‌اند. شبکه‌ حقانی در حال حاضر مسئول استخباراتی و نظامی این گروه مأمور ارعاب، اعمال خشونت، سرکوب شهروندان و معترضان برای بقا در قدرت است.

طالبان از انزوای زندان‌گوانتانامو و تحت تعقیب بودن و غارنشینی به قدرت حاکم در افغانستان مبدل شده‌اند. عکس: شبکه‌های اجتماعی

مشارکت سیاسی و حق شهروندی مردم

همان‌طور که در بالا توضیح داده شد، از نظر گروه‌های بنیادگرا و افرادی چون ابوالاعلی مودودی، مردم در حکومت خدا رعیت و اطاعت‌کننده محسوب می‌شوند و تنها علما و آگاهان دین حق مشارکت سیاسی و تصمیم‌گیری در تطبیق قوانین شرعی را به عهده دارند. بنابراین، با فروپاشی جمهوریت و قدرت گرفتن امارت اسلامی، مفهوم مردم در یک نظام مردم‌سالار به رعیت و بنده‌ی مطیع در یک امارت اسلامی تحت فرمان الله تقلیل می‌یابد.  

هانا آرنت تعریف متفاوتی از آزادی دارد و آن را در گرو حضور اجتماعی و آزادی سیاسی در حوزه عمومی می‌داند. به این معنا که انسان زمانی می‌تواند ادعای آزادی داشته باشد که از حوزه‌ خصوصی بیرون و به حوزه‌ عمومی و سیاست به منظور تعیین سرنوشت خود پا نهاده باشد.

از دیدگاه آرنت، توتالیتاریسم با حکومت استبدادی و خودکامه و دیکتاتوری‌های قدیم و جدید ماهیتا تفاوت دارد. حکومت توتالیتر خودکامه و غیرقانونی نیست بلکه حکومت نوعی قانون است. نظام‌های استبدادی بی‌قانون‌اند و در آن اراده‌ی خودسر حکومت می‌کند، در حالی‌ که ویژگی اصلی توتالیتاریسم انکار هرگونه جایگاه برای اراده‌ی انسان آزاد است. همان‌طور که ابوالاعلی مودودی به ایجاد حکومت خدا معتقد است و تطبیق شریعت را برای سعادت یک جامعه اسلامی کافی می‌داند.

جمع‌بندی

از نظر هانا آرنت، قدرت همیشه در برابر و تضاد با خشونت قرار می‌گیرد. بر خلاف بسیاری، او قدرت را منفور و بد نه بلکه عاملی برای رسیدن به ارزش‌ها در جامعه‌ مدرن می‌داند؛ زیرا در جامعه‌ای که خشونت حاکم باشد قدرت تفکر، پرسشگری، کنشگری سیاسی-اجتماعی و خلاقیت از میان می‌رود.

آرنت دیدگاهی مثبت نسبت به قدرت در جامعه دارد. او از جمله فیلسوفانی است که بین قدرت و زور تمایز قایل اند. به باور او، دادن بار منفی به این مقوله، آن را به حیطه‌ی کاملا متمایز زور وارد می‌کند.

در نظام‌های توتالیتر نظیر امارت اسلامی طالبان و جمهوری اسلامی ایران که از راه زور تفنگ و خشونت یا مهندسی انتخابات به قدرت رسیده یا در قدرت مانده‌اند، انسان‌ها در اثر سرکوب و خشونت عمومی در تمامی حوزه‌ها به پوچی و بیهودگی سوق داده می‌شوند و در این صورت از روی ناگزیری مجبورند خشونتگر باشند و یا در نقش قربانی این خشونتگران کشته شوند.

اعضای جامعه‌ای که این دو نقش را به اجبار می‌پذیرند رفته رفته تحت تأثیر نشر و بازنشر توهمات گروه حاکم، سانسور و رد جهان‌بینی و علم عصر معاصر به بهانه دین و فرهنگ در جهل و از خود بیگانگی مطلق قرار می‌گیرند. که در نهایت به‌جای تخیل که به ابتکار، خلاقیت و اخلاق‌مداری در جامعه می‌انجامد، دچار توهم و معتقد به خشونت می‌شوند.

کتاب «ابتذال شر» حاصل شرکت و حضور هانا آرنت، در محاکمه آدولف آیشمن، یکی از افسران جلاد آلمان نازی پس از جنگ است. آیشمن مسئول اداره امور مربوط به یهودیان در دفتر مرکزی امنیت رایش بود و نزدیک به ۴۰۰ هزار یهودی را کشت. پس از تشکیل اسرائیل، یهودی‌ها این شخص را ربوده و برای محاکمه به اسرائیل بردند. آرنت که شخصا در این محاکمه حضور داشت، در کتاب «ابتذال شر» نوشت که آیشمن هیچ‌گونه رذیلت اخلاقی فردی ندارد و فقدان «قدرت تخیل» در وی باعث کشته‌شدن ۴۰۰ هزار یهودی شده است. به باور آرنت، اگر آیشمن دارای قدرت تخیل بود، می‌توانست خود را جای یک مادر یهودی تصور کند که تمام اعضای خانواده‌اش را به کوره‌های آدم‌سوزی برده‌اند؛ بنابراین از جنایت دست می‌کشید.

اگر طالبان قادر بودند درد و رنج مردم افغانستان در چهاردهه‌ی گذشته، مخصوصا قربانیان و بازماندگان حملات انتحاری و استشهادی خود که به قول جسیکا استرن «کشتار به‌نام خداوند» است را درک کنند، ممکن بود امروز به‌جای انتقام‌گیری و کشتار عمومی و سرکوب گروه‌های مخالف در شمال و مرکز کشور به‌نام بلخابی، پنجشیری، زنان پروژه‌ای، استخبارات و یا دشمن، برای همزیستی مسالمت‌آمیز با مخالفان گام برمی‌داشتند و در پی راه چاره‌ای برای برون‌رفت از بحران در حال افزایش و ایجاد حکومتی «مردم شمول» به معنای واقعی کلمه برمی‌آمدند. چرا که تاریخ ثابت کرده عمر ظلم و سرکوب دیکتاتوری‌ها و نظام‌های توتالیتر چندان دراز نبوده است.

آرنت معتقد است که جوامعی صاحب قدرت اند که اعضای آن به معنای واقعی از آزادی اندیشه، بیان، حق انتخاب و مشارکت در عرصه‌های مختلف به‌گونه‌ی برابر بهرمند باشند. برای همین سرکوب و خشونت عملی است برخاسته از دل نظامی توتالیتر که قدرتی برای گفت‌وگو و منطق ندارد؛ به همین جهت دست به خشونت و کشتار و خفقان عمومی برای بقای نه چندان درازمدت خویش می‌زند.

در جامعه‌ای که همه مجبورند طالبان را بی‌هیچ مقاومتی برتر، محترم، حق‌دار و فاتح بدانند، نتیجه‌ی این رویکردشان فقط این است که خشونت و کشتار جمعی تا مرز نابودی‌ در جغرافیایی به‌نام افغانستان گسترش یابد.

بنیادگرایی، هیولایی برآمده از دل استعمار: بخش دوم، داعش

بنیادگرایی، هیولایی برآمده از دل استعمار؛ دو روی ترور

منابع:

سید عباس عراقچی، اندیشه‌های سیاسی ابوالاعلی مودودی و جنبش احیا طلبی اسلامی، مطالعات خاورمیانه، ۱۳۷۸، شماره ۱۹.

فیاض زاهد و ماجد صدیقی، نگاه مختصری به اندیشه‌های ابوالاعلی مودودی، ۱۳۹۵.

جواد جمالی، افراطی‌گری در پاکستان، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نو، ۱۳۹۰.

محمداکرم عارفی، جنبش‌های اسلامی پاکستان، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۲.

غلام‌رضا خسروی، درآمدی بر بنیادگرایی مذهبی، فصلنامه مطالعات راهبردی.

ابوالاعلی مودودی، جهاد فی سبیل الله، الاتحاد الاسلامی العالمی للمنظمات الطلابیه و الشبابیه.

مودودی، کتاب نظام سیاسی اسلام، ص ۴۸ و ۴۹.

مودودی، قانون اساسی در اسلام، ترجمه محمدعلی گرامی.

مودودی، خلافت و ملوکیت، ص ۳۶.

سلیم اختر، پژوهشگر و محقق پاکستانی، نگاهی به احوال، آثار و افکار شیخ احمد سرهندی کابلی.

https://www.farsnews.ir/amp/13921207001063.

Stern, Jessica. 2000, Pakistan’s Jihad Culture, Foreign Affairs 79(6): 115-126.

Pakistan’s madrassas: What you need to know;

https://www.bbc.com/news/av/world-asia-18590978#:~:text=Pakistan%20has%20about%2017%2C000%20religious,as%20five%2Dyears%2Dold.

https://fa.wikifeqh.ir

هانا آرنت، توتالیتاریسم.

هانا آرنت، آیشمن در اورشلیم.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)